۱۴۰۱ تیر ۸, چهارشنبه

درنگی در جهان بینی خدامراد فولادی (۴)

Schlank durch Gedanken e1478769570488
 
 
میم حجری

 

ایده باوری نمرده است، زنده است ایده باوری!

(اسفند ۱۳۸۷

خدامراد فولادی

 
واکنشی بر مقاله محمد علی اصفهانی 

تحت عنوان «انقلاب نمرده است، زنده است انقلاب!»

 

۱

ایده باوری یا باور به پیشایندی ایده بر واقعیت 

ـ هم چون شرایط عینی پدید آورندهاش ـ 

هم چنان در حال بازتولید روش های اثبات و پایداری خویش است.

این شرایط عینی 

چیستند 

و دیرپایی شان را 

– چه در شکل واقعیت و چه به صورت بازتاب -  

 چگونه باید توضیح داد؟

 

خدامراد

می خواهد 

اولا

به توضیح شرایط عینی ئی بپردازد

که

 مولد و موجد (پدید آورنده) ایده باوری اند.

یعنی

اوبژکتیویته به سوبژکتیویته استحاله می یابد.

شرایط به مولد

استحاله می یابد.

 

خدامرا

ثانیا

می خواهد

به توضیح پایداری ایده باوری هم در عینیت شان و هم در ذهنیت شان خطر کند.

بحث در این زمینه را بعدا پی می گیریم.

 

۲

واقعیت این است که اگر انسان بر زمین پدید نمی ‌آمد، 

هرگز هیچ پرسش هستی شناختی (؟) و تبعات دامنگستر آن

 در این سیاره پدید نمیآمد.

 

هستی شناختی

 اصطلاح غلط رایج  در جنقوری اسلامی است که ترجمه اونتولوژی است.


اونتولوژی
آموزه مربوط به وجود، به مثابه وجود و تعاریف و مفاهیم عام آن است.

 

اونتولوژی و نئو اونتولوژی

از مفاهیم و مکاتب امپریالیستی است

که

خدامراد مدعی نمایندگی مارکسیسم

 به خدمت می گیرد.


مراجعه کنید

به


اونتولوژی و نئو اونتولوژی

 

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10372

 

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10386

 

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10390

 

۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10410

 

۵

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10441

 

۶

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10445

 

پایان

 

منظور خدامراد از پرسش های اونتولوژیکی و تبعاتش 

فقط می تواند شرایط عینی موجد ایده باوری و جانسختی ایده باوری در وجود و شعور باشد:

 

این شرایط عینی 

چیستند 

و دیرپایی شان را 

– چه در شکل واقعیت و چه به صورت بازتاب -  

 چگونه باید توضیح داد؟

 


۳

پس پاسخ آن پرسش تبعی را باید در موجودیت (هستی) خود انسان

 ـ به مثابه موجودی پرسشگر ـ 

جست.

 

 

خدامراد

به عوض توضیح ماتریالیستی ـ دیالک تیکی ـ تاریخی وجود و شعور (شرایط عینی موجد ایده باوری و ایده باوری)


دست به دامن انسان به مثابه موجودی پرسشگر می شود.


انسان 

در 

جهان بینی خدامراد

با

ذهنیتش (سوبژکتیویته اش) و انتزاعیتش 

یعنی 

با

پرسشگری اش

سانترالیزه می شود

و

نه

با

جامعیتیش.

 

ایده باوری

را

خدامراد

در

پرسشگری انسان انتزاعی و ماورای جامعتی می جوید.

 

۴

به عبارت دیگر، 

انسان

 خود

 منشاء و عامل هر پرسشی 

است 

که باید خود برای آن پاسخی بیابد.

 

انسان شناسی خدامراد

نه

ماتریالیستی ـ دیالک تیکی ـ تاریخی،

بلکه ایدئالیستی ـ آنتروپولوژیکی ـ بورژوایی است. 

انسان در قاموس خدامراد

هم

منشاء هر پرسشی است

و

هم

پرسنده هر پرسشی.


یعنی

انسان خدامراد

هم

اوبژکت پرسش 

است

و

هم

سوبژکت پرسش.


یعنی

هم

موضوع شناخت

است

و

هم

سوبژکت شناخت (شناسنده)

است.


هسته ای از حقیقت در این خرافه خدامراد هست:

انسان می تواند خود را موضوعیت معرفتی ببخشد.

یعنی

خود

را

به

موضوع شناخت

تبدیل کند

و

منشاء شناخت و پریش گردد.

 

این ولی تعمیم پذیر نیست.

نمی توان گفت که منشاء هر شناختی (پرسشی) انسان است.


خدامراد

از 

 تئوری مارکسیستی ـ لنینیستی انعکاس 

اطلاع درستی ندارد.


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر