۱۴۰۱ خرداد ۳۰, دوشنبه

فرهنگ مفاهیم سیاسی (م) ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی (۸)


هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان 

شین میم شین

 

·    مارکس در اثرش تحت عنوان «نقدی بر اقتصاد سیاسی» ادامه می دهد:

 

۸

·    «با تغییر شالوده اوکونومیکی (اقتصادی) جامعه، روبنای (ایده ئولوژیکی) غول آسا دستخوش تحول تدریجی و یا طرفة العینی و جهشی می گردد.»

 

(مارکس در این جمله

نقش تعیین کننده در دیالک تیک زیربنای اقتصادی و روبنای ایده ئولوژیکی

را

از آن زیربنای اقتصادی می داند.

 

این تفسیر ماتریالیستی  دیالک تیک وجود جامعتی و شعور جامعتی

است:

وجود جامعتی

در تحیل نهایی

 تعیین کننده شعور جامعتی است.

مترجم)

 

۹

·    «با در نظر گرفتن این تحولات، همیشه باید میان تحولات مادی و تحولات قابل توضیح علم الاشیایی در شرایط تولیدی اکونومیکی (اقتصادی) از سویی و تحولات  حاصله در فرم های قضایی ـ حقوقی، سیاسی، مذهبی، هنری  و یا فلسفی و به اختصار، در فرم های ایده ئولوژیکی که در آن فرم ها مردم به این تضادها وقوف کسب می کنند و به وحدت نظر می رسند، از سوی دیگر تفاوت گذاشت.»

 

(مارکس

در این جمله

از

دیالک تیک تحولات مادی و فکری

(تحولات زیربنایی و روبنایی)

پرده برمی دارد

و

روبنای ایده ئولوژیکی

را

فرم و چارچوبی

تصور و تصویر می کند

که

در آن، تحولات زیربنایی از صراحت طبقاتی گذرانده می شوند

و

مواضع طبقاتی متضاد

تشکیل می یابند.

مترجم)

 

۱۰

·    «همان طور که کیستایی هر فرد را نمی توان بر پایه تصورات خود او مورد قضاوت قرار داد، چیستایی این دوران های تحول را هم نباید از شعور جامعتی مربوطه (عناصر روبنایی ـ ایده ئولوژیکی) مورد قضاوت قرار داد.

·    بلکه برعکس، چیستایی شعور جامعتی را باید با توجه به تضادهای حیات مادی، با توجه به تعارضات موجود میان نیروهای مولده جامعتی و مناسبات تولیدی توضیح داد.»

 

(مارکس

در این جمله

نقش تعیین کننده در دیالک تیک نیروهای مولده (فرم) و مناسبات تولیدی (محتوا)

را

از آن نیروهای مولده می داند.

مترجم)

 

۱۱

·    «هیچ فرماسیون اقتصادی جامعه تا زمانی که کلیه نیروهای مولده مربوطه، توسعه کامل نیافته اند، یعنی فرماسیون اقتصادی، هنوز برای آن نیروهای مولده، گنجایش کافی دارد، سقوط نمی کند و جای خود را به مناسبات تولیدی عالی تر نمی دهد، مگر اینکه شرایط وجود مادی جدید در دامان جامعه کهنه پرورش یافته باشند.»

 

(مارکس

در این جمله

از

عالم عام ماتریالیسم دیالک تیکی

وارد خطه خاص ماتریالیسم تاریخی می شود:

از

دیالک تیک فرم و محتوا

(که از دیالک تیک های ماتریالیسم دیالک تیکی است)

وارد دیالک تیک فرماسیون و نیروهای مولده

(که از دیالک تیک های ماتریالیسم تاریخی است)

می شود.

 

مارکس

(البته نه به طرز دقیق و درست)

دیالک تیک فرم و محتوا

را

به شکل دیالک تیک فرماسیون اقتصادی و نیروهای مولده

بسط و تعمیم می دهد.

ما

اگر جای او بودیم،

به شکل دیالک تیک مناسبات تولیدی و نیروهای مولده بسط و تعمیم  می دادیم

تا نتیجه مورد نظر او را بهتر و دقیقتر بگیریم:

تا زمانی که نیروهای مولده جامعه ای به اندازه کافی رشد نیافته باشند

و

با مناسبات تولیدی حاکم در تضاد آشکار قرار نگرفته باشند،

یعنی

تا زمانی که مناسبات تولیدی به مثابه فرم

 برای نیروهای مولده به مثابه محتوا

تنگ نشده باشد،

شرایط مادی عینی

هنوز

برای جایگزینی مناسبات تولیدی عقب مانده با مناسبات تولیدی مدرن

فراهم نمی آید.

 

محتوای هر چیز

در

تحلیل نهایی

تعیین کننده فرم آن است

و

نیروهای مولده

تعیین کننده مناسبات تولیدی

اند.

مترجم)

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر