دلخسته، اینجا را به آنجا رفت، آن زن
از آتشِ نامردمی ها شعله ور می سوخت
از بطنِ گرما تا به سرما رفت، آن زن
رگبارِ تهمت ها بر او بستند این و آن
بی چون و بی اما و آیا رفت، آن زن
آزرده از آنان که پا در کفشِ او کردند
با دست هایِ بسته، بی پا رفت، آن زن
رؤیایِ اقیانوسِ آرامش به سر پرورد
دریا ندیده تا به صحرا رفت، آن زن
از تیک و تاکِ ثانیه در خویشتن گم بود
امروز را پنهان به فردا رفت، آن زن
می خواست از خود یک خودِ دیگر بسازد
این جاده را بر عکسِ دنیا رفت، آن زن
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
شیوا فیروزی چکامه سرا
از آتشِ نامردمی ها شعله ور می سوخت
از بطنِ گرما تا به سرما رفت، آن زن
رگبارِ تهمت ها بر او بستند این و آن
بی چون و بی اما و آیا رفت، آن زن
آزرده از آنان که پا در کفشِ او کردند
با دست هایِ بسته، بی پا رفت، آن زن
رؤیایِ اقیانوسِ آرامش به سر پرورد
دریا ندیده تا به صحرا رفت، آن زن
از تیک و تاکِ ثانیه در خویشتن گم بود
امروز را پنهان به فردا رفت، آن زن
می خواست از خود یک خودِ دیگر بسازد
این جاده را بر عکسِ دنیا رفت، آن زن
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
شیوا فیروزی چکامه سرا
• این شعر هم بلحاظ فرم، زیبا ست و هم بلحاظ محتوا (مضمون)، فوق العاده تأمل انگیز و اندیشه مند است.
• بسان اکثر اشعار شاعر.
1
رگبارِ تهمت ها بر او بستند این و آن
رگبارِ تهمت ها بر او بستند این و آن
• زیبائی فرمال و مضمونی این مصراع در دستکاری اصطلاح (ضرب المثل؟) رایجی است:
• «به رگبار تهمت بستن کسی!» که به «بستن رگبار تهمت ها بر کسی» بدل شده است:
• تغییری صوری (فرمال) که می تواند تحول مضمونی (محتوائی) به دنبال آورد:
• برای درک منظور شاعر باید اندکی اندیشید:
• «رگبار تهمت بر کسی بستن»، ظاهرا بلحاظ معنا، نمی تواند با «کسی را به رگبار تهمت بستن» یکی باشد.
• ولی تفاوت فی مابین از چه قرار است؟
• ظرافت های خارق العاده زبان همین است، شاید.
2
بی چون و بی اما و آیا رفت، آن زن
بی چون و بی اما و آیا رفت، آن زن
• این ترکیب هم بلحاظ فرم و هم بلحاظ محتوا و معنا، بسیار زیبا و غول آسا ست.
• سؤال اما این است که چرا؟
• احتمالا روانشناسی اجتماعی خاصی پشت این شیوه رفتار زن نهان شده است:
• فقدان جسارت مدنی؟
• فقدان جامعه وارگی ـ همبودوارگی جامعه و همبود؟
• فقدان سنت اعتراض و مقاومت، در نتیجه سنت گشتن سرکوب مستمر در طول تاریخ از درون و برون؟
• در هر صورت خیلی زیبا ست.
3
رؤیایِ اقیانوسِ آرامش به سر پرورد
دریا ندیده تا به صحرا رفت، آن زن
رؤیایِ اقیانوسِ آرامش به سر پرورد
دریا ندیده تا به صحرا رفت، آن زن
• اشکال شیوه نگارش فارسی در مصراع اول این بیت آشکار می گردد:
• «اقیانوس آرام؟» و یا «اقیانوس آرامش، به معنی اقیانوسی از آرامش؟»
• به احتمال قوی شق دوم مورد نظر شاعر بوده.
• چرا و به چه دلیل؟
الف
رؤیایِ اقیانوسِ آرامش به سر پرورد
دریا ندیده تا به صحرا رفت، آن زن
رؤیایِ اقیانوسِ آرامش به سر پرورد
دریا ندیده تا به صحرا رفت، آن زن
• اولا بدلیل وجود واژه «دریا»:
• «از طلا گشتن پشیمان گشته ایم، مرحمت فرموده، ما را مس کنید!»:
• زن «رؤیای اقیانوس آرامش به سر پرورده» بود، ولی حتی نتوانست دریا را ببیند!
• ناکامی و شکست را بهتر از این نمی توان مورد تأکید قرار داد.
ب
رؤیایِ اقیانوسِ آرامش به سر پرورد
دریا ندیده تا به صحرا رفت، آن زن
• ثانیا بدلیل وزن شعر:
• چون در غیر اینصورت، می بایستی به جای «پرورد»، «بود» باشد.
• در هر صورت هر دو زیبا می شدند، ولی معانی بکلی متفاوتی را القا می کردند.
4
از تیک و تاکِ ثانیه در خویشتن گم بود
امروز را پنهان به فردا رفت، آن زن
از تیک و تاکِ ثانیه در خویشتن گم بود
امروز را پنهان به فردا رفت، آن زن
• تصور و تخیل «رفتن پنهائی از امروز به فردا» در اثر گمبودگی در خویش، خیلی زیبا ست، اگرچه فهم منظور شاعر آسان نیست.
5
می خواست از خود یک خودِ دیگر بسازد
این جاده را بر عکسِ دنیا رفت، آن زن
می خواست از خود یک خودِ دیگر بسازد
این جاده را بر عکسِ دنیا رفت، آن زن
• اصطلاح «ساختن خودی دیگر از خود» غول آسا، پرمعنا و خیلی زیبا ست.
• تناقض منطقی آن و شکست احتمالا نهائی آن، شاید در شیوه عمل زن است:
• در «برعکس دنیا رفتن» او ست!
• «برعکس دنیا رفتن» یعنی بر خلاف قوانین و قانونمندی های عینی هستی اجتماعی و طبیعی حرکت کردن!
• چنین حرکتی همیشه محکوم به شکست است، تازه اگر بتوان بدان، نام حرکت داد!
• انسان باید همیشه در چارچوب دیالک تیک جبر و اختیار عمل می کند.
این بدان معنی است که قانونمندی های عینی زندگی (جبر) را کشف کند و ضمن تبعیت از آنها، «خودی دیگر از خود» و یا «جامعه و جهانی دیگر از جامعه و جهان خود» بسازد. (اختیار)
عمر شاعر درازباد
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر