نیکا نیکزاد
دوست گرامي.
حداقل در كشورهاي اكثريت مسلمان، كه افق پيش رو بسيار تيره و تار است.
مساله در زنده يا مرده بودن جنبش هاي فمينيستي نيست.
مساله ديالكتيك حاكم بر اين كشورهاست.
هر قدر بنيادگرائي اسلامي در اين كشورها رو به رشد است، محدود و درجه دوم بودن زن نيز بيشتر شده است.
شما حتي اگر قوانين زن ستيز را هم اصلاح كني ، تا وقتي خشونت و تحقير نسبت به زن در يك جامعه نهادينه است، شرائط تغيير بارزي نخواهد كرد.
ايران كه ديگر داستان خود را هم دارد.
حداقل در 15 سال آخر سلطنت پهلوي، اميد به آينده ي زنان بسيار پررنگ تر از اكنون بوده است.
هم از جهت قوانين و هم از جهت لرزشي كه بر پايه هاي مستحكم مردسالاري درين جامعه شروع شده بوده.
اما اكنون چه؟
شما نمي توانيد منكر شويد كه رياكاري و بازيچه شدن زن درين جامعه رشد فزاينده داشته.
محدوديت هايي كه جامعه مردسالار به زن اجبار مي كند صدها بار افزايش يافته.
اگر بعد سي و اندي سال وزير زني پيدا شده ، اونم جنبه ي پروپاگاندا داشته و از كانال شايسته سالاري رد نشده است.
تا 15 يا بيست سال قبل توقعات نامشروعي كه در سطوح اداري از زن وجود داشته ، حداقل كمي مخفي كاري مي شده است.
اما اينك علنا براي هر قدمي كه زن در امور اجتماعي بخواهد بردارد بايد پاسخگوي پيشنهادات بي شرمانه باشد.
در شهرداري ها - دادگاهها و...قوانين به شدت زن ستيز هستند.
بويژه قوانين طلاق و نگهداري بچه كه ديگر فاجعه محسوب ميشن.
و بسياري موارد ديگر
سرچشمه:
صفجه فیس بوک گروه موسوم به
«سیری در سرایش ها، روش ها و بینش ها»
1
نون
دوست گرامي.
حداقل در كشورهاي اكثريت مسلمان، كه افق پيش رو بسيار تيره و تار است.
مساله در زنده يا مرده بودن جنبش هاي فمينيستي نيست.
مساله ديالكتيك حاكم بر اين كشورهاست.
هر قدر بنيادگرائي اسلامي در اين كشورها رو به رشد است، محدود و درجه دوم بودن زن نيز بيشتر شده است.
شما حتي اگر قوانين زن ستيز را هم اصلاح كني ، تا وقتي خشونت و تحقير نسبت به زن در يك جامعه نهادينه است، شرائط تغيير بارزي نخواهد كرد.
ايران كه ديگر داستان خود را هم دارد.
حداقل در 15 سال آخر سلطنت پهلوي، اميد به آينده ي زنان بسيار پررنگ تر از اكنون بوده است.
هم از جهت قوانين و هم از جهت لرزشي كه بر پايه هاي مستحكم مردسالاري درين جامعه شروع شده بوده.
اما اكنون چه؟
شما نمي توانيد منكر شويد كه رياكاري و بازيچه شدن زن درين جامعه رشد فزاينده داشته.
محدوديت هايي كه جامعه مردسالار به زن اجبار مي كند صدها بار افزايش يافته.
اگر بعد سي و اندي سال وزير زني پيدا شده ، اونم جنبه ي پروپاگاندا داشته و از كانال شايسته سالاري رد نشده است.
تا 15 يا بيست سال قبل توقعات نامشروعي كه در سطوح اداري از زن وجود داشته ، حداقل كمي مخفي كاري مي شده است.
اما اينك علنا براي هر قدمي كه زن در امور اجتماعي بخواهد بردارد بايد پاسخگوي پيشنهادات بي شرمانه باشد.
در شهرداري ها - دادگاهها و...قوانين به شدت زن ستيز هستند.
بويژه قوانين طلاق و نگهداري بچه كه ديگر فاجعه محسوب ميشن.
و بسياري موارد ديگر
سرچشمه:
صفجه فیس بوک گروه موسوم به
«سیری در سرایش ها، روش ها و بینش ها»
1
نون
• «در نا امیدی بسی امید می تواند باشد! »
• معنی معروف ترین ضرب المثل ها ـ حتی ـ می توانست برای بنی بشر ـ چه بسا ـ نامعلوم بماند، اگر گذار از اعماق جهنم تجربه پیش نمی آمد:
• تجربه اندیشه ها را از نو تعریف می کند!
• تجربه اندیشه ها را از صراحتی سوزان می گذراند!
• تجربه اندیشه ها را غنای خارق العاده ای می بخشد!
• مثال:
• پیرمردی خرد و خراب و خونین وارد سلول عمومی ساواک شد و پس از رفتن مأمور زیر لب گفت:
• «ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم!»
• یادش به یاد باد!
• ایشان در مصراعی از خواجه شیراز تمامت غزل رهیاب تحت عنوان «در فراق یاران» را تقطیر کرده بود.
رهیاب
(در فراق یاران)
نیست خاکی یا زمینی در میان
کاو ننوشیده است، سیر از خون مان
(در فراق یاران)
نیست خاکی یا زمینی در میان
کاو ننوشیده است، سیر از خون مان
• پس از مشاهده پاسخ نیکا بر نظرات خام مان صراحت خاصی در ضرب المثل «در ناامیدی بسی امید می تواند باشد» جاری شد.
• پیرمرد از تجربه خونین به بازتفسیر مصراع خواجه رسیده بود و ما با ضرب المثل یادشده به تفسیر تجربه ای خوشایند می پردازیم.
• حریفی در درد دلی با شاعری می گفت:
• «وضع فرهنگی نگرانی آوری است و در این سی سال در این زمینه ـ ظاهرا ـ پیشرفتی صورت نگرفته است.
• صدمات فرهنگی وارده احتمالا بسیار وحشتناک است.
• اصلا نمی شود با کسی بحث کرد.
• همه از دم ناصح اند و کر و لال اند و همه چیزدان.
• اشعار یکی را نقد کرده بودیم، نوشته بود، «نظرات تان از دم مردود اند، ولی به خودتان احترام می گذاریم.»
• قحط هماندیشی (چالش فکری) است.
• هرکس سیستم فکری بسته ی دست و پا شکسته ای را زیر بغل دارد، هر روز میلیون ها احسنت و مرحبای توخالی درو می کند و حاضر به کمترین تبادل نظر و آموزش و تجدید نظر نیست.»
• نیکا ظاهرا در این میان استثناء است و آدمی را به یاد گنجینه های پنهان در خرابه ها می اندازند.
• عمرشان درازباد و امثال شان پرتیراژ!
نیکا
حداقل در كشورهاي اكثريت مسلمان، كه افق پيش رو بسيار تيره و تار است.
حداقل در كشورهاي اكثريت مسلمان، كه افق پيش رو بسيار تيره و تار است.
• برای تأمل روی این حکم (جمله) نیکا تأمل روی مفاهیم ایشان الزامی است:
• «كشورهاي اكثريت مسلمان»، «افق پيش رو»
1
مفهوم «كشورهاي اكثريت مسلمان»
• مفهوم «کشورهای اکثریت مسلمان» بیانگر چیز روشنی نیست.مفهوم «كشورهاي اكثريت مسلمان»
• اصولا باید جوامع بشری را بر پایه فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی حاکم در آنها در نظر گرفت و نه بر پایه اعتقادات اعضای آنها.
• چرا؟
• برای اینکه شعور اجتماعی (اعتقادات، مذاهب، ایدئولوژی ها، اخلاق، هنر و غیره) بسته به وجود اجتماعی معین تحول کیفی کسب می کند.
• وجود اجتماعی همیشه و همه جا مهر شعله ور خود را بر پبشانی شعور اجتماعی می کوبد.
• بسته به فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی، به عبارت دقیقتر، بسته به ساختار جامعه (مناسبات تولیدی حاکم) شعور اجتماعی بظاهر واحد (اکثریت مسلمان) محتوای بکلی دیگری کسب می کند.
• اسلام در جامعه برده داری با اسلام در جامعه فئودالی از زمین تا آسمان تفاوت پیدا می کند.
• به همان سان که اسلام در جامعه سرمایه داری با اسلام در جامعه فئودالی تفاوت جدی دارد.
• روبنای ایدئولوژیکی هر جامعه بیشک نقش معین مثبت و یا منفی بازی می کند، ولی نقش تعیین کننده ـ در تحلیل نهائی ـ از آن زیربنای جامعه (ساختار و یا مناسبات تولیدی حاکم) است.
2
مفهوم «افق پيش رو»
حداقل در كشورهاي اكثريت مسلمان، كه افق پيش رو بسيار تيره و تار است.
مفهوم «افق پيش رو»
حداقل در كشورهاي اكثريت مسلمان، كه افق پيش رو بسيار تيره و تار است.
• طنز نهفته در فرمولبندی نیکا این است که ایشان با وسعت نظر ستایش انگیزی از مفهوم آینده گرای «افق پیش رو» استفاده می کنند، ولی بلافاصله بدون کمترین دلیل تجربی، عقلی و یا نظری از «بسیار تیره و تار بودن آن» دم می زنند.
• پیش بینی آینده کسب و کار بدی نیست، ولی باید مستدل و علمی باشد.
نیکا نیکزاد
مساله در زنده يا مرده بودن جنبش هاي فمينيستي نيست.
مساله ديالكتيك حاكم بر اين كشورهاست.
مساله در زنده يا مرده بودن جنبش هاي فمينيستي نيست.
مساله ديالكتيك حاكم بر اين كشورهاست.
• منظور از مفهوم «دیالک تیک جامعه بشری» چیست؟
• دیالک تیک جامعه بشری در دو دیالک تیک درهم تنیده زیر عرض اندام می کند:
• این دیالک تیک، بنیادی ترین و عام ترین دیالک تیک هر جامعه ای است:
• برای درک عمیق این دیالک تیک، باید قبل از هر چیز، دیالک تیک دیالک تیک فرم و محتوا را شناخت:
• شیخ شیراز صدها سال قبل از هگل و مارکس و انگلس همین دیالک تیک غول آسا را صدها بار و در صدها فرم بسط و تعمیم داده است.
• ما به مثالی چند قناعت می ورزیم:
سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 155 )
چو مستور باشد زن و خوبروی
به دیدار او، در بهشت است، شوی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 155 )
چو مستور باشد زن و خوبروی
به دیدار او، در بهشت است، شوی
• سعدی در این حکم، دیالک تیک فرم نمودین و محتوای ماهوی را به شکل دیالک تیک خوبروئی و مستوری (پارسائی) توسعه و تعمیم می دهد.
• بنظر شیخ شیراز، دیالک تیک زیبائی و مستوری بودن زن شرط سعادت دنیوی شوهر است.
سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 155 )
ببرد از پریچهره زشتخوی
زن دیوسیمای خوش طبع، گوی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 155 )
ببرد از پریچهره زشتخوی
زن دیوسیمای خوش طبع، گوی
• سعدی اکنون برای توضیح همه جانبه زن، دیالک تیک فرم نمودین و محتوای ماهوی را به اشکال دیالک تیک چهره و خوی، دیالک تیک پری و دیو، دیالک تیک خوش و زشت و دیالک تیک سیما و طبع توسعه و تعمیم می دهد و از ترکیب آنها به فرمولبندی دیالک تیک پریچهره زشت خوی و دیوسیمای خوشطبع می پردازد و نقش تعیین کننده را از آن دیوسیمای خوشطبع می داند.
• دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی در حقیقت بسط و تعمیم همین دیالک تیک فرم و محتوا ست:
• مناسبات تولیدی فرم و قالبی است که در درون آن نیروهای مولده (وسایل تولید، انسان های مولد، مواد خام و اولیه، علم و تجارب بشری) بکار می افتند.
• همانطور که در دیالک تیک فرم و محتوا نقش تعیین کننده از آن محتوا ست، به همان سان نیز در دیالک تیک مناسبات تولیدی و نیروهای مولده، نقش تعیین کننده از آن نیروهای مولده است.
• این دیالک تیک، اساسی ترین دیالک تیک هر جامعه است.
• موتور توسعه هر جامعه در چارچوب همین دیالک تیک بکار می افتد.
• بحران های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و غیره به دلیل همین دیالک تیک پدید می آیند.
• دومین دیالک تیک مهم هر جامعه دیالک تیک مناسبات تولیدی و روبنای ایدئولوژیکی است:
• مناسبات تولیدی را زیربنای جامعه و یا ساختار جامعه می نامند که فرم مالکیت بر ابزار تولید مهمترین جزء متشکله آن است، همان مناسبات تولیدی ئی که همزمان در دیالک تیک مناسبات تولیدی و نیروهای مولده حضور دارد و تابع نیروهای مولده است.
• همین مناسبات تولیدی در دیالک تیک مناسبات تولیدی ـ روبنای ایدئولوژیکی نقش تعیین کننده به عهده دارد، یعنی ـ در تحلیل نهائی ـ تعیین کننده روبنای ایدئولوژیکی (مذهب، هنر، حقوق، اخلاق و غیره) است.
• حالا در پرتو آشنایئ با دیالک تیک جامعه می توان نظر نیکا را مورد تأمل قرار داد:
نیکا نیکزاد
مساله در زنده يا مرده بودن جنبش هاي فمينيستي نيست.
مساله ديالكتيك حاكم بر اين كشورهاست.
مساله در زنده يا مرده بودن جنبش هاي فمينيستي نيست.
مساله ديالكتيك حاكم بر اين كشورهاست.
• دیالک تیک همه جوامع بشری حاکی از روند بالنده و پیش رونده است.
• چرا؟
• برای اینکه نیروهای مولده (انسان و علم و وسایل تولید و تهیه مواد خام و اولیه) در پیشرفت جلوگیری ناپذیر مدام قرار دارند و تغییر نیروهای مولده ـ به مثابه محتوا ـ تحول مناسبات تولیدی را، یعنی تحول زیربنای جامعه را الزامی می سازد.
• دیالک تیک جامعه و هر چیز دیگر حاکی از پیشرفت و بالندگی است و نه پسرفت و سقوط به قهقرا.
• خود جنبش زنان نیز پاسخی مثبت به همین حکم تاریخ است، به فرمان همین دیالک تیک عینی جامعه بشری است.
به عبارت دقیقتر، جنبش های اجتماعی و اقتصادی و هنری و ملی و غیره نیز ـ در تحلیل نهائی ـ انعکاس همین دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی از سوئی و دیالک تیک زیربنا و روبنای ایدئولوژیکی از سوی دیگر است.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر