۱۳۹۱ تیر ۲۱, چهارشنبه

گفت و گوی نیکا و نون (1)

نیکا نیکزاد

قاليچه ي سليمانم
قاب عكس غبارگرفته اي است
ـ در كنج طاقچه ـ
هر بارغبار از چهره اش مي گيرم
مرا به سفرهاي دور مي برد.

به گذشته هايي دوردست
به وقتي براي عاشقي و دل باختن
به روزهاي خوشي كه
هنوز لبخند گم نشده بود
و درب بلورين دل را
به آهنگ باران مي نواختند
و اشك، حرمت داشت
و بهاي بوسه اي كوچك
پرواز در بي نهايت يك رؤيا بود.
آسمان دودي نداشت
ودلها نيز.
زن يار بود و ابزار نبود
او بود
و اميد بود
و همه چيز بود.

سرچشمه:

صفجه فیس بوک گروه موسوم به
«سیری در سرایش ها، روش ها و بینش ها»

1
نون

الف


• این شعر ـ بلحاظ فرم ـ شعری بی نهایت دلنشین و شیوا و زیبا ست.
• شعری لبریز از لطافت عاطفه، احساس و رؤیا ست.

• چنین شعری را نمی توان خواند و دوباره خوانی آن را هوس و چه بسا ـ حتی ـ آرزو نکرد!

• چنین شعری باید تحلیل شود تا در روند نفوذ در ساختار آن، بلکه بتوان به بخشی از عظمت و غنای آن پی برد.

ب

• این شعر اما ـ بلحاظ محتوای معنوی اش ـ قابل بحث است.

• چرا؟

• چون خواننده احساس می کند که شاعر نظر به گذشته دارد و نه به آینده.
• و لذا بوی واپسگرائی (ارتجاع) از این شعر به مشام خواننده می رسد.

• شاعر ظاهرا گذشته را ایدئالیزه می کنند:

• گذشته برباد رفته ای را ایدئالیزه می کنند که در آن «زن يار بود و ابزار نبود. او بود و اميد بود و همه چيز بود!»

• از دو حالت قصه خالی نیست:
الف

• یا شاعر گذشته شخصی خویش را ایدئالیزه می کنند و تعمیم می دهند و به حساب همه زنان (زن نوعی) می گذارند.

ب

• و یا خود شاعر یکی از اشراف برده دار و یا فئودال و غیره بوده اند.

• و گرنه، برای اکثریت قریب به اتفاق توده های زن در گذشته یعنی در فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی برده داری و یا فئودالی از این خبرها نبوده است.
• زن در گذشته موقعیتی بمراتب بدتر از اکنون (یعنی بدتر از فرماسیون سرمایه داری) داشته است:
• زن بدتر از مرد، برده (ابزار سخنگو) و رعیت بوده است.
• با پوزش

2
نیکا
اينها همگي نمائي از آرزوهاي يك زن اند و با كمي موشكافي متوجه مي شويم که همگي بايد در آينده تحقق یابند.
اما چيزي كه رنگ گذشته به آنها داده ، كم نور شدن اميد به تحقق آنها ست.

3
نون
• خیلی ممنون.
• ما پاسخ شما را حکم به حکم مورد تأمل قرار می دهیم:

نیکا
اينها همگي نمائي از آرزوهاي يك زن اند.

• تردیدی در این حقیقت امر نیست که اینها آرزوهای زن اند.
• مسئله فقط این است که کدام زن؟

• چون زن انتزاعی وجود خارجی ندارد، تا نمائی از آرزوهای زن انتزاعی و کلی هم وجود داشته باشد:

• زن به مثابه انسان مشخص وجود دارد:
• زن رعیت، زن فئودال، زن بورژوا و هر کدام آرزوها و ایدئال های اجتماعی و طبقاتی خاص خود را دارند.

نیکا
اينها همگي نمائي از آرزوهاي يك زن اند و با كمي موشكافي متوجه مي شويم که همگي بايد در آينده تحقق یابند.

• ولی خواننده به هیچ ترفندی نمی تواند آینده ای در این شعر کشف کند.
• ایدئالیزاسیون گذشته را در نهایت تلاش هم نمی توان نا دیده گرفت:

فرازی از این شعر

قاليچه ي سليمانم

قاب عكس غبارگرفته اي است
ـ در كنج طاقچه ـ
هر بارغبار از چهره اش مي گيرم
مرا به سفرهاي دور مي برد.

به گذشته هايي دوردست
به وقتي براي عاشقي و دل باختن
به روزهاي خوشي كه
هنوز لبخند گم نشده بود
و درب بلورين دل را
به آهنگ باران مي نواختند
و اشك، حرمت داشت
و بهاي بوسه اي كوچك
پرواز در بي نهايت يك رؤيا بود.

• این فراز شعر، از صراحت بی چون و چرا سرشار است:
• از گذشته ستائی محض!

نیکا
اما چيزي كه رنگ گذشته به آنها داده ، كم نور شدن اميد به تحقق آنها ست.

• البته علاقه مندی افراد به گذشته نه جرم است و نه بهانه مذمت.
• انسان ها قاعدتا چنان می اندیشند که می زیند!
• وجود اجتماعی انسان ها ـ در تحلیل نهائی ـ شعور اجتماعی آنها را رقم می زند.
• هدف اینجا فقط تحلیل شعر و هماندیشی است.

• فکر نمی کنید که عکس این قضیه صادق باشد؟
• یعنی دلبستگی ژرف به گذشته موجب کمرنگ گشتن امید به آینده باشد؟

• و گرنه هزاران دلیل تجربی، عقلی و نظری بر آینده بهتر وجود دارد:
• مبارزات رهائی بخش زنان به دستاوردهای بزرگی نایل آمده است.
• زنان در بخش اعظم کشورهای جهان در زمینه احقاق حقوق خویش پیشرفت های چشمگیری کرده اند که خود امید به آینده را نه کمرنگ، بلکه بسیار پررنگ می سازد.
• جنبش زنان که شکست نخورده و در حال عقب نشینی نیست.


همین که مسئله زن بطور فرمال در مقیاس تمام ارضی برجسته می شود،
صرفنظر از نیات عوامفریبانه، نشاندهنده تهاجم بی وقفه جنبش زنان است
!
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر