۱۴۰۳ فروردین ۱۹, یکشنبه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ج) جبر (ضرورت) (۷)


 

پروفسور  دکتر گونتر کروبر

برگردان 

شین میم شین
 

مفهوم «ضرورت» در فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی 

ادامه 

 

۱۳

·     دترمینیسم دیالک تیکی که وجود عینی ضرورت و تصادف را و رابطه متقابل آن دو را مورد تأکید قرار می دهد، هم با دترمینیسم مکانیکی تفاوت دارد وهم با ایندترمینیسم

 

۱۴

·     رابطه دیالک تیکی ضرورت و تصادف، خود را در قانونمندی های آماری به طرز بارزی عیان می سازد.

 

۱۵

·     هر قانون آماری به توصیف رفتار ضرور کلیتی از اوبژکتها تحت شرایط معینی می پردازد.

 

۱۶

·     نحوه رفتار هر اوبژکت منفرد، در یک همچو کلیتی، در چارچوب شرایطی که بنا بر ضرورت تعیین می شود و در محدوده هائی که بنا بر ضرورت تعیین می شود، تصادفی است.

 

۱۷

·     مثلا یک عنصر شیمیائی رادیو اکتیو بنا بر قانون (N= N0 • e- l1) تجزیه می شود.

·     این که چه موقع اتم معینی از این عنصر تجزیه می شود، در چارچوب این قانون، تصادفی است.

·     اینجا ضرورت، در میدانی از تصادفات قرار دارد و از درون این تصادفات راه خود را به پیش می گشاید.

 

ضرورت در سیستم های تنظیمی سیبرنتیکی

 

۱

·     سیستم های تنظیمی سیبرنتیکی نیز رابطه متقابل دیالک تیکی ضرورت و تصادف را به طرز بارزی نمایان می سازند.

 

۲

·     یک همچو سیستمی می تواند (به کمک پیوند برگشتی منفی) اختلالات تصادفی خارجی وارده از محیط پیرامون خود را حل و فصل کند، بدون اینکه ثبات خود را از دست بدهد.

 

۳

·     ضرورت درونی چنین سیستمی، که بنا بر ساختار و نوع  و درجه سازمان آن تعیین می شود، می تواند اراده خود را در مقابل تصادفات خارجی و در تصادفات خارجی به کرسی بنشاند.

 

۴

·     به همان سان که عام در منفرد و ماهیت در پدید (نمود) خودنمائی می کند، به همان سان نیز ضرورت در بسیاری از تصادفات و در هیئت آنها خود را نمایان می سازد.

 

۵

·     از این رو ست که شناخت ضرورت با تحلیل تصادفات صورت می گیرد.

 

۶

·     راه شناخت از مشاهده مستقیم به تفکر انتزاعی، از شناخت منفرد و یا پدیده (نمود) به شناخت عام و یا ماهیت، در عین حال راهی است که از شناخت تصادفات خارجی به شناخت ضرورت درونی ختم می شود.

 

۷

·     همان طور که تفکر انتزاعی، معیار صحت و سقم خود را در پراتیک می یابد، به همان سان نیز باید دلیل وجود عینی ضرورت شناخته شده را در پراتیک انسانی جستجو کرد:

·     به قول مارکس و انگلس، «تجربه حاصل از مشاهده، هرگز نمی تواند به تنهائی برای اثبات ضرورت کافی باشد.

·     دلیل ضرورت در کردوکار انسانی، در آزمایش، در کار نهفته است.»

·     (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۰، ص ۴۹۷)

 

۸

·     شناخت ضرورت و تصادف و توجه به رابطه متقابل دیالک تیکی آندو، در سیاست و عمل پراتیکی انسان ها اهمیت زیادی دارد.

  

۹

·     روندهای جامعتی به طور مکانیکی تعین نمی یابند، بلکه درتعویض نقش میان قانونمندی های اوبژکتیو جامعتی و عمل سوبژکتیو و تصادفی تک تک افراد تحقق می یابند.

 

۱۰

·     به عبارت دیگر، روندهای جامعتی به طور دیالک تیکی تعین می یابند.

 

۱۱

·     از این رو ست، که ضرورت تاریخی و عمل سوبژکتیو انسان ها یکدیگر را مستثنی نمی سازند، بلکه یکدیگر را متقابلا مشروط می سازند.

 

۱۲

·     هر ضرورت تاریخی، مثلا ضرورت گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم، به عنوان چیزی خارجی و بیگانه، در مقابل انسان ها قد علم نمی کند، که بدون عمل آنها بتواند تحقق یابد.

 

۱۳

·     آن خود، در وهله اول، نتیجه پراتیک انسان ها ست، نتیجه شیوه تولیدی سرمایه داری است و چند و چون تحقق این گذار، بسته به مبارزه آگاهانه طبقه کارگر، زیر رهبری حزب خویش است.

 

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر