۱۴۰۲ دی ۱۷, یکشنبه

خود آموز خود اندیشی (۸۴۸)

Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت بیست . یکم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۷۶)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
 
۱

بگفتیم در باب احسان، بسی

ولیکن نه شرط است با هرکسی

معنی تحت اللفظی:

راجع به مفهوم احسان، کلی روده درازی کردیم.

احسان به هر کسی اما روا نیست.

 

سعدی

 در این بیت شعر،

 پس از افتادن به یاد بوبکر سعد،

 فرم و محتوای کلامش عوض شده و همه یاوه هایش را از نو تعریف می کند:

احسان، آری، ولی نه در حق هر کسی!

  

این را به زبان فلسفی

 وارد کردن نسبیت (رلاتیویته) در بحث می نامند.

سعدی وقتی روی سخنش با سلاطین و یا اشراف بنده دار، فئودال و دربار است،

 دیگر به یاد مصطفی و امثالهم نمی افتد

تا حدیثی، روایتی، خبری ذکر کند.

 

در این جور مواقع

از تئولوژی خبری نیست

و

سعدی ماتریالیستی تمام عیار است.

 

ما کلام مصطفی را تکرار می کنیم:

 

بوستان (ص ۵۷)

حدیث درست، آخر از مصطفی است

که بخشایش و خیر دفع بلا ست.

 

مصطفی

هرگز نگفته،

که

بخشایش و خیر در حق افراد بخصوصی

دفع بلا ست.

 

اما فقط مصطفی نبوده، که از احسان بی چون و چرا و بی قید و شرط سخن گفته است.

 

خود سعدی در همین باب بوستان می نویسد:

 

بد و نیک را بذل کن سیم و زر

که این کسب خیر است و آن دفع شر

 

بدان را نوازش کن، ای نیکمرد

که سگ پاس دارد، چو نان تو خورد

 

غم جمله خور در هوای یکی

مراعات صد کن، برای یکی

 

در هیچ کدام از این احکام،

شرط و شروطی در کار نیست.

 

احسان از مطلقیت بی چون و چرا برخوردار است.

 

چه شده است؟

 

علت این چرخش سعدی

باید مخاطب او باشد که رحمة العالمین است و مردم قدرش را نمی دانند،

مردم قدرناشناسی که حتی قدر شب قدر را نمی دانند.

 

اکنون باید چک سفید برای غصب حاصل دسترنج مردم به دست رحمة العالمین داده شود،

 تا توده مولد و زحمتکش را به بهانه بد بودن، پوست از تن بکند.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر