۱۴۰۰ تیر ۱۷, پنجشنبه

سیری در شعری از سیاوش کسرایی تحت عنوان «آرش کمانگیر» (۱۷)

 Siyavash Kasraei.jpg

 

تحلیلی

از

شین میم شین

 

آرش کمانگیر

(شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۳۷)

 

 

۹

آری آری زندگی زیبا ست

زندگی آتشگهی دیرینه پا برجا ست

گر بیفروزیش رقص شعله اش در هر کران پیدا ست

ورنه خاموش است و خاموشی گناه ما ست!»

·    سیاوش بلافاصله پس از تئوریزه کردن زیبائی زندگی و گناه تلقی کردن خاموشی آتش آتشگاهی که زندگی است، تئوری یاد شده را جامه عمل می پوشاند: 

 

پیر مرد آرام و با لبخند

کنده ای در کوره افسرده جان افکند.

 

·    بدین طریق بدون اتلاف حرفی حتی، دیالک تیک پراتیک و تئوری به خواننده و شنونده آموزش داده می شود:

·    تئوری نه برای پوز دادن و قمپز درکردن، بلکه برای عمل است.

·    تئوری برای عمل درست و بارآور است:

·    اگر زندگی آتشگاهی است و خاموشی آتش آتشگاه زندگی، گناه سوبژکت اجتماعی است، پس پیش به سوی « افکندن کنده ای در کوره افسرده جان آتشگاه زندگی!»

 

·    مراجعه کنید به  دیالک تیک پراتیک و تئوری

 

·    وقتی گفته می شود که در مکتب سیاوش می توان و باید به آموزش مارکسیسم ـ لنینیسم پویا و زنده و شاداب پرداخت، به همین دلایل است.

·    درک سیاوش از مارکسیسم ـ لنینیسم، درکی طراز نوین است و درست به همین دلیل، سیاوش یگانه ای بی همتا بوده است و دریغا که جایش کماکان خالی است.

 

چشم هایش در سیاهی های کومه، جست و جو می کرد

زیر لب ـ آهسته ـ با خود گفتگو می کرد:

«زندگی را شعله باید برفروزنده

شعله ها را هیمه سوزنده

 

·    معنی تحت اللفظی:

·    چشم های عمو نو روز در سیاهی های کلبه می گشت و زیر لب آهسته با خود می گفت:

·    «زندگی به شعله های فروزنده نیاز دارد و شعله های فروزنده به هیمه های (هیزم و خس و خار خشک سوختنی) سوزنده.»

 

۱

چشم هایش در سیاهی های کومه، جست و جو می کرد

زیر لب آهسته با خود گفتگو می کرد

 

·    منظور سیاوش از این واقعیت امر چیست؟

·    ضمنا چرا عمو نوروز نه با صراحت و با صدای بلند و نه با سکنه کلبه، بلکه آهسته و زیر لب با خویشتن خویش گفت و گو می کند؟

 

۲

چشم هایش در سیاهی های کومه، جست و جو می کرد

زیر لب ـ آهسته ـ با خود گفتگو می کرد:

 

·    دلیل این امر شاید تبیین رئالیستی و عینی روند پسیکولوژیکی تشکیل نظر و یا تئوری باشد:

·    پیر مرد سیاهی های کلبه را می بیند و طریق و ترفندی برای غلبه بر آن می جوید و به دیالک تیک وسیله و آماج می رسد.

 

·    این گذار از اوبژکتیوف (سیاهی های کلبه) به سوبژکتیو (تئوری غلبه بر سیاهی های کلبه) روندی درونی و فکری است:

·    روندی مبتنی بر خوداندیشی است.

·    شاید به همین دلیل، پیر مرد نه با صدای بلند و نه با دیگران، بلکه زیر لب و با خویشتن خویش گفتگو می کند:

·    هدف پیرمرد تئوریزه کردن طرز و طریق و ترفند غلبه بر سیاهی های کلبه است.

·    این حدس ما در ادامه شعر تأیید می شود: 

 

۳

«زندگی را شعله باید برفروزنده

شعله ها را هیمه سوزنده

 

·    پیر مرد طی تأملات درونی خویش به این نتیجه می رسد:

·    برای غلبه بر سیاهی های کومه به شعله فروزنده نیاز است و برای تأمین شعله فروزنده به هیمه سوزنده.

 

·    این اما بلحاظ اسلوبی ـ فلسفی به چه معنی است؟

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر