۱۴۰۰ مرداد ۱, جمعه

درنگی در شعری از ناصر فرداد تحت عنوان «خامنه ای در تف شیطان» (۶)

 Macbeth  

خامنه ای در تُف شیطان
ناصر فرداد

تحلیلی 

از  

میم حجری

 

۱

ای عفریت زشت خوی
تو می روی
نه معجونی از اوراد و عقاقیر (داروهای گیاهی) ابلیس
نه جوشیدۀ مغز مار و جمجمۀ بوزینه گانت
نه زاده شدن هیولا از دندۀ عجوزه گانت
هیچ اثر نخواهد کرد.

و نیزۀ سپاهیان تاریکت
هیچ
در تن خورشید
میسر نخواهد شد.

شاعر در این بند شعر،

دیالک تیک ژرف و زیبایی را توسعه می دهد.

شاید بدون اینکه خودش به کم و کیف (چند و چون) آفریده خویش واقف باشد.

مشخصه مهم آثار هنری همین است:

دیالک تیک عینی 

بدون اینکه هنرمند ملتفت شود، در اثر هنری اش نفوذ می کند و در آن تجلی می یابد.

فقط در روند تحلیل دیالک تیکی ـ ماتریالیستی می توان به کشف این پدیده و ماهیت آن نایل آمد.

 

۲

و نیزۀ سپاهیان تاریکت
هیچ
در تن خورشید
میسر نخواهد شد.

شاعر از جنگ سرنیزه سپاه سیاه (تاریک) سید علی با خورشید سخن می گوید.

این بخش آگاهانه این بند شعر است.

این 

اگر تیز بنگریم،

تکرار دیگرگونه دوئالیسم مانوی نور و ظلمت است:

ظلمت در جنگ با نور

خواه و ناخواه

به زانو در می آید و مغلوب و محو می شود.

در این بند شعر اما دیالک تیک برق سرنیزه و خورشید توسعه داده می شود و عظمت این بند شعر  همین جا ست:

برق سر نیزه سپاه سیاه سید علی،

توان غلبه بر خورشید را ندارد

و

نمی تواند هم داشته باشد.

برق سر نیزه

«هر چقدر هم» قوی باشد،

بر خلاف خرافه بهرنگی 

«بالاخره روشنایی» 

نیست.

اصلا روشنایی نیست.

توهم روشنایی است.

مسئله هم همین جا ست.

فاشیسم و فوندامنتالیسم 

(پان اسلامیسم و خمینیسم) 

نه

جریانی انقلابی

بلکه درست بر عکس،

جریانی ارتجاعی

است.


فقط برای عوامفریبی 

خود را انقلابی قلمداد می کند.


مفهوم خورشید و یا نور

 از 

تجرید همه چیزها، پدیده ها، روندها و سیستم های مثبت، مترقی، بالنده، خلقی و انقلابی، 

تشکیل می یابد

و

مفهوم برق سر نیزه

از
تجرید همه چیزها، پدیده ها، روندها و سیستم های منفی، مخرب، مرده، میرنده، ضد خلقی و ارتجاعی.

در مفهوم سیاه (تاریک) هم ماهیت ارتجاعی سید علی و باند فاشیستی و فوندامنتالیستی خونخوارش تبیین می یابد.


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر