۱۳۸۹ آذر ۲۴, چهارشنبه

دین و مذهب (1)

ورنر شوفن هاور
برگردان شین میم شین

مذهب (دین) در واقع، بمعنی گرامیداشت، قول مقدس و ستایش است.
• مذهب فرمی از شعور اجتماعی با خصلت جهان بینانه است.

خودویژگی مذهب، عبارت است از انعکاس مخدوش و وارونه طبیعت و جامعه در شعور انسان ها، آنسان که منشاء پدیده های طبیعی و اجتماعی در علل و اهداف ماورای طبیعی دانسته می شود.
پدیده های طبیعی و اجتماعی نیز بمثابه روندها و قوای ماورای طبیعی تصور می شوند، قوای ماورای طبیعی ئی که انسان ها وابسته و سرسپرده آنها هستند و برای جلب رضایت شان، باید به انجام اعمال معینی (عبادت، اطاعت، قربانی، ستایش، مراسم مذهبی و غیره) بپردازند.

1
علل معرفتی مذهب

علل معرفتی مذهب، عبارت است از پا فراتر گذاشتن فکری از سدهای معرفتی که شرایط تولیدی و زندگی در مقابل درک عینی پیوندهای واقعی طبیعت و بویژه جامعه برپا می دارند.
• این پا فراتر گذاشتن فکری توسط قوه تخیلی صورت می گیرد که احساسات (احساس ترس، عجز، سرسپردگی، وابستگی، سپاسگزاری و امثالهم) بکارش می اندازند.
• مذهب ضد علم و شناخت علمی است و بلحاظ محتوای جهان بینانه با ایدئالیسم عینی پیوندی تنگاتنگ دارد.

2
علل اجتماعی مذهب

• علل اولیه اجتماعی تعیین کننده مذهب در سرکوب توده های خلق و در نادانی آنها در جامعه طبقاتی نهفته است.
• طبقات حاکم در جوامع طبقاتی، مذهب را برای تحکیم فکری و مؤسسه ای قدرت خویش و برای فلج کردن فعالیت انقلابی توده های تحت ستم به خدمت می گیرند.

• جانشینی مذهبی بوسیله مذهب دیگر در تاریخ با پیشرفت هائی در فرهنگ مادی و معنوی خلق ها و با تحولاتی در نظام های اجتماعی پیوند ناگسستنی داشته است، نظام های اجتماعی ئی که جهان تصورات مذهبی باید خود را با آن دمساز کند.

• در روندهای تاریخی معینی، جنبش های اجتماعی و سیاسی مترقی نیز حامل تصورات مذهبی نوینی بوده اند و مبارزه جریانات مذهبی بر ضد یکدیگر نیز ـ چه بسا ـ بر بنیان تضادهای اجتماعی و سیاسی صورت گرفته اند.

• این حقایق امور اما در ماهیت مذهب بطورکلی تغییری پدید نمی آورند.
• علل مذهب تنها پس از امحای استثمار انسان بوسیله انسان، پس از استقرار جامعه بی طبقه کمونیستی و پس از امحای بقایای جامعه طبقاتی، بطور قطعی از بین خواهند رفت.
• با توسعه نظام اجتماعی کمونیستی و با اشاعه فراگیر جهان بینی علمی طبقه کارگر، یعنی ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی، مذهب از زندگی جامعه رخت برخواهد بست.

• در فلسفه مذهب و جامعه شناسی مذهب بورژوائی در باره منشاء مذهب نظرات زیر وسیعا اشاعه یافته اند:

1
تئوری انیمیستی

تئوری انیمیستی را اسپنسر، تایلر، لوبوک، ووندت نمایندگی می کنند.

• (انیمیسم عبارت است از باور به موجودات غیرمادی:
• انسانیت بخشیدن به پدیده های طبیعی و اجتماعی.
• روحمندی قائل شدن به پدیده های طبیعی و اجتماعی.
• حیاتمندی قائل شدن خیالی به پدیده های طبیعی و اجتماعی. مترجم)
• مراجعه کنید به انیمیسم.

2
تئوری ماقبل انیمیستی

تئوری ماقبل انیمیستی را مارت، پرویس نمایندگی می کنند.

3
تئوری زوال

4
تز مونو ته ئیسم

• تز مونو ته ئیسم (یکتاپرستی) آغازین را اشمیت و دیگران نمایندگی می کنند.
آدولف اله گارد ینسن (1899 ـ 1965)
مردم شناس آلمانی
از نمایندگان مهم مورفولوژی (فرم شناسی) فرهنگی
متخصص اقوام باستانی در اتیوپی جنوبی و جزایر مولکن کرام
آثار
جهانتصویر مذهبی فرهنگ آغازین
اسطوره و نیایش بومیان ـ تأملاتی در زمینه علم مذاهب

• برخلاف نظرات بورژوائی باطل، باید تأکید کرد که مذهب تنها در مرحله نسبتا بسیار توسعه یافته جامعه اولیه بوجود آمده است و می توانست بوجود آید.
• در آغاز توسعه مذهب، نه تصوراتی از روحمندی پدیده های طبیعی وجود داشته، که بتوان در همنظری با ینسن، بر پایه شواهد مردم شناسانه از اسطوره و نیایش رایج در میان بومیان (خلق های طبیعی) سخن گفت، نه فرم خاصی از مذهب وجود داشته است و نه تصوری از نیروی ماورای جهانی واحد (مونوته ئیسم اولیه)
• مراجعه کنید به انیمیسم.

3
علل عینی مذهب

• در دوره دراز توسعه بشریت، در دوره به اصطلاح گله های بشری (گله های اولیه)، یعنی ابتدائی ترین فرم وجودی جامعه بشری، که حدود یک میلیون سال پیش، وجود داشته و چند صد هزارسال دوام آورده است، هرگز پیش شرط های لازم برای تشکیل تصورات مذهبی و جهان بینانه ـ بطورکلی ـ وجود نداشته اند.
انسان های اولیه در مرحله توسعه پیته کانتروپو، سینانتروپو و یا نئاندرتال، مذهب نداشته اند.

• (پیته کانتروپو به انسان جاوه و چینی، سینانتروپو به انسان پکنی و یا چینی و نئاندرتال به انسان عصر حجر قدیم که در دوسلدورف آلمان کشف شده، اطلاق می شود. مترجم)

• ما تنها در انسان به اصطلاح کرومانون ، در عصر نوسنگی قدیم (40 ـ 50 هزار سال پیش)، برای اولین بار، به تصورات و اعمال مذهبی، مثلا تدفین پیش اندیشیده مردگان برمی خوریم.

• تنها در شیوه زندگی خاص آنها، یعنی در دوره جایگزینی مرحله گردآوری و شکار بوسیله همبود نجابتی بود که پیش شرط های لازم برای تشکیل تصورات مذهبی و مؤسسات منطبق با آنها فراهم می آیند.
• قبلا به سبب وجود شرایط ابتدائی کار و زندگی، در گله های اولیه کوچک و پراکنده، فقط یک «شعور گله ای» وجود داشته است.
• انسان در این مرحله، هنوز قدرت انتزاع و تعمیم نداشته و لذا بازتاب هائی راجع به هستی انسانها (که در همبود اولیه، همواره بمثابه هستی دسته جمعی تصور می شده) و راجع به پدیده های طبیعی هنوز وجود نداشته اند.
• «تفکر» این عصر توسعه بشریت ـ کلا ـ در پراتیک بلاواسطه زندگی خلاصه می شد.
تفکر واقعی و همراه با آن، توانائی انسان به انتزاع و تعمیم، بعدها در مرحله همبودهای نجابتی توسعه می یابد.
• بدین طریق امکان انفصال تفکر از واقعیت پدید می آید.

• این پیشرفت، به دلیل نیاز به توضیح پیوندهای ساده معین محیط زیست بود که از تکنیک ابتدائی و تقسیم کار طبیعی اولیه نشئت می گرفت.
• این نقطه ای است که از سوئی نطفه های تفکر تئوریکی تشکیل می شوند و از سوی دیگر نطفه های آغازین مذهب قوام می یابند.
• به سبب سطح نازل توسعه نیروهای مولده، می بایستی در رابطه با بسیاری از پیوندهائی که کسب اهمیت کرده بودند، به جای بررسی واقعی روابط به خیال پردازی در باره آنها پرداخت.
• این روند، خود را در اسطوره سازی به وضوح نشان می دهد.

• در اساطیر تجارب روزمره، بطور عقلی و تخیلی بهم گره می خورند.
• در تصورات مذهبی این دوره، بویژه، وقوف تخیلی به وابستگی همبود انسانی به قوای طبیعی عمده و برجسته می شود، آنسان که برای پدیده های منفرد محیط زیست که همبود را تحت تأثیر بلاواسطه و جدی خود قرار می دهند، همبود را زیر فشار قرار می دهند، به وحشت و هراس می اندازند و یا تأثیرات مثبت بر آن اعمال می کنند، صفات اسرار آمیز نسبت داده می شود.

• فرم های تاریخی پیشین این امر بشرح زیر بوده اند:
• جادوی زیان آور.
• جادوی شکار.
توتمیسم ، که به طلسم قوای بیگانه، تضمین موفقیت در شکار، سمبولیزه کردن و حفاظت از روابط خویشاوندی (همانند انگاری خود با جانور توتم و غیره) توجه دارد.


پدیده های طبیعی (در انطباق با روابط درون کلکتیوی و میان کلکتیوی مبتنی بر نیایش، کینه، مصالحه، مصاحبه و غیره موجود) انسانواره توضیح داده می شوند، یعنی برای اعمال آنها انگیزه های انسانی تعیین می شود.
• و لذا فرم های همانند مرسوم در روابط انسانی ـ همبودی برای فرونشاندن خشم، جلب محبت از طریق هدیه دادن، دفع خطر، ابراز سپاس، قدردانی و غلامی، عرض حال و احساسات همانند در مورد پدیده های طبیعی در هیئت آنتروپومورفیستی (انسان واره) (خورشید، هوا، آتش، دریا، زمین، بیماری، مرگ و غیره) نیز صورت می گیرد.

• درابتدائی ترین مراحل، این پروژکسیون (امتداد) تصورات انسانی به طبیعت، خصلت شیئی برجسته و غالبی دارد و جهان بصورت جولانگاهی از چیزهای حسی ـ ماورای حسی جلوه می کند.
• این روند آنتروپومورفیزاسیون (انسان واره انگاری)، رفته رفته فرم انفصال مواد ماورای حسی ـ فکری از مواد حسی به خود می گیرد، یعنی پدیده های طبیعی به شکل ارواح محض در می آیند، استقلال کسب می کنند و همانند موجودات انسانی شعورمند و اراده مند قلمداد می شوند، بمثابه شخصیت های ماورای طبیعی در می آیند و نسبت به انسان ها نیات خیرخواهانه و یا بدخواهانه پیدا می کنند.

• پیش شرط چنین توسعه و تکاملی عبارت بود از درجه نسبتا بالائی از تمایزمندی کار، شروع جدائی کار عمدتا جسمی از کار فکری در همبودهای نجابتی و شروع تضادمندی رابطه فرد با جمع.

• تا اینکه بالاخره باور به وجود «روح» قابل انفصال از هستی جسمانی ـ محسوس پا به عرصه می نهد که قبل از همه، نتیجه خواب و رؤیا (به خواب دیدن اعضای مرده طایفه و غیره) بود و این باور به ادامه حیات روح، بعد از مرگ جسم، به روند استقلال یابی موجودات فردی غیرمادی منجر می شود که در زندگی همبود دخیل و مؤثر تلقی می شوند.

• در پیوند با گذار به طوایف پدرسالار که چارچوب همبود را ـ در مقایسه با طوایف مادرسالار پیشین ـ وسعت می بخشد، امکان مذهبگرائی شخصی، یعنی تصور الهی منسوب به سرنوشت فرد هم فراهم می آید.

پایان بخش اول

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر