۱۳۸۹ آذر ۱۴, یکشنبه

روشنگری در دیار آتش ها (1)

میرزا علی معجز
(1252 ـ 1313) (1873 ـ 1934)

میم حا نجار

بیلمه دیم

• بنده نی عفو ایلیه ملت گرک
• معبده میخانه دیدیم، بیلمه دیم.
• باشینی دیواره ووروب سیندیرن
• عاقله دیوانه دیدم، بیلمه دیم.

*****
• من نه بیلیم، قارقا خوش آواز ایمیش
• بایقوشا بایقوش دیمک اولماز ایمیش
• تلخ ایدی اوقات شریفیم بیر آز
• بایقوش او حیوانه دیدیم، بیلمه دیم.

*****

• گوردی فلان کس، یوخودا بیر گجه
• قول بویون اولمیش، یاتیور حوریله
• سرخوشیدیم شیره انگوریله
• اویقویا افسانه دیدیم، بیلمه دیم.

*****

• «بیغ و سقل صحبتین الدن سالین
• ایله میین ذم، بو قیزیل دیشلری
• عصریمیزه لازم اولان ایشلری
• اورگدین اوغلانه»
، دیدیم، بیلمه دیم.

*****

• «دشمن دین گویده گزیر قوش کیمی
• معبدی ویران ایده گجدیر، اگیل
• کس سسیوی، باشوا بیر چاره قیل!»
• قارء قرآنه دیدیم، بیلمه دیم.

*****

• گورجک الیمده غزیته، جعفرین
• رنگی پوزولدی، ضریحی کورلادی
• غیظه گلیب، بومب کیمی پاتلادی
• آغزینه قورخانه دیدیم، بیلمه دیم.

*****

• «وزر وبالی، گنهی بوینوما
• مشدی جانوم، ویر پولیوی آجلارا
• پیکری عریانلارا، محتاجلارا
• گتمه خراسانه»
، دیدیم، بیلمه دیم.

*****

• «حاجی داداش، سالما اوزون زحمته!
• ویر او پولی، ملت بی دولته!
• کافیر اگر بورج ویره ملته
• بند اولار ایرانه»
، دیدیم، بیلمه دیم.

*****

• اویمیش عجب عقلنه قارداشلار
• چورت وورار ـ صبح و مسا ـ یوخلیار
• من ایله بیلدیم که او سرساخیلار
• سر می غلیانه دیدیم، بیلمه دیم.

*****

• آتدی الین قائمه خنجره
• دوردی بش اون ووردی من مضطره
• من ایله بیلدیم که او سوز یاخشی دیر
• یاتما مسلمانه دیدیم، بیلمه دیم.

*****

• دوستا دییه ر دوست، خطیاتینی
• که ایده اصلاح، عیوباتینی
• دین و وطن دشمنی، ظن ایله دیم
معجره بیگانه دیدیم، بیلمه دیم.

ترجمه شعر از آذری به فارسی
غلط کردم

• مرا ملت ببخشاید، که معبد را
• اگر میخانه نامیدم، غلط کردم.

• مرا ملت ببخشاید، که عاقل را
• ـ که سر بر سنگ می کوبید و خونین بود ـ
• اگر دیوانه نامیدم، غلط کردم.

*****

• ندانستم کلاغ ـ اینجا ـ خوش آواز است!
• ندانستم که جغد ـ اینجا ـ به نام جغد نتوان خواند!

• گرفته دل، غمین، آشفته سر بودم
• و آن مرغک، اگر من جغد نامیدم، غلط کردم.

*****

• شبی در خواب خوش دیده، کسی خود را
• به جنت همنشین با حوریان ناب

• من سرمست از انگورشیره، آن حقیقت را
• اگر افسانه نامیدم، غلط کردم.

*****

• «رها کن قصه ریش و سبیل»، گاهی اگر گفتم
«طلا دندان را مذموم دانستن»، اگر مذموم دانستم

• قوانین و فنون عصر حاضر را
• بیاموزید بر نسل نوین،
گاهی اگر گفتم، غلط کردم.

*****

• اگر گفتم که دیندشمن
• پرنده وار می چرخد به بالا سر

• اگر تخریب معبد را به لب راندم
• اگر خاموشباش چاره اندیشانه بر قارء ندا دادم،
غلط کردم.

*****

• بدیدن روزنامه در کفم، جعفر به جوش آمد،
• پریشان شد

• پس آنگه مثل بمبی منفجر گردید.
• دهانش را اگر من دود کش خواندم، غلط کردم.

*****

• اگر ـ گاهی ـ زیارت رفتن مشدی غلط دانستم و گفتم
• که خرج آن سفر را صرف کن از بهر بی چیزان

• گناهش پای من، گفتم اگر آن را
• عطا کن بهر عریانان و محتاجان،
غلط کردم.

*****

• به حاجی، من اگر گفتم به جای حج رفتن
• خرج حج را صرف کن از بهر مسکینان

• اگر گفتم که گر ملت ز کافر وام بستاند،
• به کافر نوکر و وابسته می گردد،
غلط کردم.

*****

• برادر را اگر دیدم ز خود راضی
• برادر را اگر در چرت دیدم هر زمان، هر جا
• برادر را اگر غلیان نامیدم، غلط کردم.

*****

• به خنجر ـ بر کمر ـ دستی زد و بر خاست
• به ضرب و شتم من پرداخت.

• ندانستم که بد کاری است
• اگر هشیاری آمختم، غلط کردم.

*****

• اگر پنداشتم با دوست باید عیب او را گفت.
• اگر بر رفع عیب دوستان اندیشه ها پختم

• اگر معجز
• ـ بسان دشمن دین و وطن ـ
• بیگانه نامیدم، غلط کردم.

پایان بخش اول

۱ نظر:

  1. ویرایش:
    • اویمیش عجب عقلنه قارداشلار
    • چورت وورار ـ صبح و مسا ـ یوخلیار
    • من ایله بیلدیم که او سرساخیلار
    • سریمی (رازم را) غلیانه دیدیم، بیلمه دیم.


    پاسخحذف