۱۳۸۹ دی ۷, سه‌شنبه

از سمیوتیک ماتریالیسی تا ماتریالیسم سمیوتیکی بخش دوم

کلود لوی اشتراوس (1908 ـ 2009)
اتنولوگ و آنتروپولوگ فرانسوی
مؤسس استروکتورالیسم اتنولوژیکی و از نمایندگان برجسته اتنو سوسیولوژی
مؤلف آثار بیشمار
او تز معروف به «تفکر وحشی» را نمایندگی می کند.
منظور او از تفکر وحشی، فرم تفکر غالب و مسلطی است که در فرهنگ های
«بدوی»
وجود داشته است و با جهان نگری جادوئی باستان در رابطه است:
همه موجودات، چیزها و پدیده در این جهان نگری در پیوند فراگیری با یکدیگر قرار دارند،

پیوندی که بطور عقلائی نمی تواند توضیح داده شود و درک شود.
تفکر وحشی روند مستقلی نیست، بلکه در فرم تصاویر بغرنج
بمثابه جزء لاینفک ادراک حسی
و قوه تصور صورت می گیرد.
نظام موجود اینجا نتیجه ترکیب و اتحاد هماره از نو است و نه پیامد انتزاع (تجرید)
و اصول استقرائی از قبیل علیت.
بنظر او آماج نهائی علوم انسانی نه سرهمبندی کردن انسان، بلکه حل انسان است.

از سمیوتیک ماتریالیسی تا ماتریالیسم سمیوتیکی
از مارکس و انگلس و فردیناندو ساسور تا کلود لوی اشتراوس
مارکوس دیک
برگردان شین میم شین

بخش دوم

• در مدرنیته ـ ظاهرا ـ سایه ای خود را بسان سدی عبور ناپذیر میان انسان و چیزها قرار داده است:
• سایه ای که ـ ظاهرا ـ تفکر را به همان سان به ظلمت می کشد که جهان را.

• در شعر تی اس الیوت تحت عنوان «انسان توخالی» (1925) آمده است:

• «میان اندیشه و اوبژکت
• میان حرکت و عمل
• سایه می افتد.

• میان طرح و اجرا
• میان احساس و واکنش
• سایه می افتد.

• میان تمایل و رخوت
• میان قوه و فعل
• سایه می افتد.»

• آنچه تی اس الیوت شاعرانه بر زبان می راند، دکترین معرفتی ـ نظری مربوط به غیرقابل شناسائی بودن واقعیت عینی است، که اکثریت فلاسفه مدرن برسمیت می شناسند.
• اما ـ هرازگاهی ـ اندیشمندانی پیدا می شوند که سودای روشن کردن سد سایه در میان سوبژکت (تفکر) و اوبژکت (جهان) را بر سر دارند، به رغم کسانی که می کوشند تا سایه را قیرگون تر سازند.

• قبل از همه مارکس و انگلس و بعد به پیروی از آنان، کلود لوی اشتراوس هرگز در لیاقت خرد انسان به شناخت واقعیت عینی تردید نکرده اند.

کلود لوی اشتراوس ـ بنیانگذار استروکتورالیسم علمی و فرهنگی ـ از همان آغاز، گشودن گره معماهای موجود میان انسان و جهان را، یعنی روشن کردن سایه تیره را که تی اس الیوت در شعر «انسان توخالی» بر زبان می آورد، آماج خود قرار می دهد.
لوی اشتراوس ـ بر خلاف اکثریت قریب به اتفاق متفکران علم فرهنگ معاصر که رسالت شان توجیه غیرقابل شناسائی بودن و فقدان تعین مندی واقعیت و جهان است ـ موضعی دیگر دارد.

• (علم فرهنگ ابعاد مادی و سمبولیک فرهنگ ها را مورد پژوهش قرار می دهد.
• بدین طریق، جنبه های فرهنگی علوم هنری، ادبی، رسانه ای، زبانشناسی، اتنولوژی (قوم شناسی)، فلسفی، تئولوژی، روانشناسی و جامعه شناسی در رشته علمی واحدی به نام علم فرهنگ گرد می آیند. مترجم)

• (استروکتورالیسم به متدها و برنامه های پژوهشی اطلاق می شود که به بررسی ساختارها و روابط مربوط به سیستم های سمبولی فرهنگی می پردازد که عمدتا در مکانیسم های ناآگاهانه عمل می کنند.
استروکتورالیسم در دیالک تیک جزء و کل برای کل نقش منطقی مقدم قائل می شود و پیوند درونی پدیده ها را بمثابه ساختار مورد حلاجی قرار می دهد. مترجم)

• در حالیکه گروه اول متفکران سودای «دسترسی بر حقایق بنیادی را در سر دارد» و «روند کلی شناخت بشری» را در مد نظر دارد، گروه دوم می کوشد تا وحدت جهان را از دیده ها پنهان و محو کند.

• این گروه برای امحای وحدت جهان، ارزش حقیقت ـ به مثابه یک مقوله اوبژکتیف و بمثابه شناخت اوبژکتیف هر آنچه که وجود دارد ـ را منکر می شود و آن را با بازی زبانی در جزئیات ناسازگار می داند.

• اگرچه شور پژوهشی لوی اشترواس در مزارع اتنولوژیکی به بار می نشیند و شکوفا می شود، ولی با این حال، بررسی های او از چنان پایه پهناوری برخوردارند که به طرح (و حل) مسائل فلسفی می انجامند.

• او در اثر خویش تحت عنوان «اسطوره و معنا» می نویسد:
• برترین آماج عبارت است از «کشف شیوه عمل روح خود ما.
• کشف معیارهای بنیادی صادق در مورد هر روح.»


لوی اشتراوس در پی پرده برداری از قوانین و ساختارهای روح بشری است.
• به همان اندازه که مسائل مربوط به طبیعت روح بشری ـ بطور سنتی ـ به رشته فلسفه مربوط می شوند، به همان ادازه هم لوی اشترواس با فلسفه رسمی و آکادمیکی به رویاروئی برمی خیزد.

• اینکه او در این راه دشوار پر پیچ و خم سکندری نمی خورد، دلیلش آموزش فلسفی کیفیتا عالی او ست.
• لوی اشتراوس قبل از اینکه در سال 1934 پروفسور جامعه شناسی در دانشگاه سائو پاولو (برزیل) گردد و از سال 1938 زندگی خود را وقف اتنولوژی سازد، از سال 1927 تا 1932 در سوربون (دانشگاه پاریس) فلسفه (و حقوق) تحصیل کرده است.

• (اتنولوژی به علم ساختار اجتماعی و فرهنگ همبودهای باستانی اطلاق می شود. مترجم)

• اگر کسی دنبال متفکری بگردد که به تقویت سوبژکتیویسم قانع نباشد، بلکه بی سرگیجه و سر در گمی راه دانش در نوردد، دیر و یا زود به مارکس و انگلس می رسد.
• خدمت فلسفی مارکس و انگلس در اثبات این حقیقت امر است که خرد بشری حد و سرحد معرفتی نمی شناسد.

• خرد بشری بمثابه فراورده و همزمان کاوشگر واقعیت عینی (خرد بشری ـ به زبان فلسفی ـ محصول ماده است و بررسی کننده ماده. مترجم) قادر است که از سطح چیزها به ذات آنها نفوذ کند.
• این است پیام خجسته ماتریالیسم دیالک تیکی ـ تاریخی!

لوی اشتراوس که در سال های آغازین، عضو گردان فرانسوی بین الملل کارگری بوده است، هیچ ابائی در بیان این حقیقت امر نداشته که دانش فلسفی خود را مدیون چیست.
لوی اشتراوس با صراحت تام و تمام اعلام می کند که «هدایت جوی دستاوردهای اتنولوژیکی به شط خروشان مارکسیسم»، عشق و اشتیاق دیرین او بوده است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر