۱۳۸۹ دی ۵, یکشنبه

دین و مذهب (4، نهائی)

پروفسور دکتر ورنر شوفن هاور
برگردان شین میم شین

• در جهان باستان، بسیاری از فلاسفه، بویژه فلاسفه ماتریالیست (دمکریت، اپیکور، لوکرتس) بر آن بودند که مذهب نه احساس مادرزاد انسان ها، بلکه نتیجه تخیل، جهل و ترس آنها از پدیده های طبیعی بوده است.
• متفکران جهان باستان، علاوه بر این، به این حقیقت امر اشاره می کردند که ترس بی دلیل انسان ها از قوای طبیعی، بوسیله قدرتمندان حاکم تشدید می شود تا بدین طریق احترام به قوانین دولتی را به آنها تحمیل کنند.

کریتیاس ـ برده دار قلدر و مستبد ـ سوء استفاده از احساسات مذهبی مردم را برای حفظ حاکمیت مبتنی بر استثمار خود چنین توجیه می کند :
• مذهب اگرچه وسیله فریب مردم است، ولی وسیله فریب خیرخواهانه ای است.

1
قرون وسطی

• این نظریه که مذهب وسیله عوامفریبی کشیشان است، در اواخر قرون وسطی رواج وسیع پیدا می کند.
• ولی یکجانبگی و بی کفایتی این نظریه در این بود که آن قادر به توضیح این واقعیت امر نبود که چرا عوامفریبی ئی از این دست، توانسته هزاران سال ادامه یابد.

2
هوبس

هوبس اولین کسی بود که به حل این مسئله نزدیک می شود.
• بنظر او انسان ها به سبب نادانی نسبت به علل خوشبختی ها و بدبختی هائی که در زندگی روزمره مواجه می شوند، به وجود قوه نامرئی مؤثری ایمان می آورند و فکر می کنند که آن تعیین کننده سرنوشت آنها ست.

3
فویرباخ

فویرباخ در کشف ماهیت مذهب، خدمت مهمی ادا می کند.
• او نشان می دهد که انسان با پرستش خدا، به پرستش ماهیت انسانی خویش می پردازد و خدا انعکاس برگشتی مذهبی و تخیلی انسان زمینی در ضمیر انسانی است.
• (مراجعه کنید به بیگانگی)

4
مارکس و انگلس

مارکس و انگلس، برای اولین بار به علت ازخودبیگانگی مذهبی و لذا به ریشه های واقعی مذهب در جامعه طبقاتی پی می برند.
• آنها ثابت می کنند که شالوده ازخودبیگانگی مذهبی انسان، در بیگانگی واقعی او نسبت به ماهیت خویش نهفته است، بیگانگی ئی که نتیجه یوغ استثمار بر گرده او ست.
• تا زمانی که انسان زیر یوغ استثمار سرکوب و تحقیر و خوار و ذلیل می شود، قادر به توسعه کیفیت های انسانی خویش نخواهد بود و تسلی خاطر، آزادی و وجهه انسانی خود را ـ به ناچار ـ در مذهب خواهد جست و ماهیت انسانی خود را بطور تخیلی در خدا تحقق خواهد بخشید.

• در جامعه طبقاتی، عمیق ترین ریشه های مذهب را باید در عوامل زیرن جست:

1
• در اشتیاق توده های تحت استثمار و ستم به یک زندگی شایسته انسانی.

2
• در عجز آنها در مبارزه بر ضد استثمارگران.

3
• در شکست کلیه تلاش های برده ها، رعایا و همچنین پرولتاریای جوان برای رهائی از یوغ استثمار و ستم.

4
• در عجز توده ها در مقابل تغییرات نامرئی زندگی، بویژه در مقابل نیروهای اجتماعی که در نظام سرمایه داری بطور کورکورانه عمل می کنند و ساعت به ساعت و روز به روز تخم وحشت از خانه خرابی و ذلت در دل پرولتاریا و خرده مالکان می افشانند و عدم تأمین اجتماعی، بیکاری، بحران ها و جنگ های فاجعه بار وحشت انگیز به راه می اندازند.

مارکس از این رو مذهب را نیز «تریاک توده ها» می نامد.

5
لنین

لنین مذهب را از نقطه نظر مارکسیسم ـ لنینیسم به شرح زیر توضیح می دهد:
• «ستم و سرکوب اقتصادی کارگران، علت و موجد اجتناب ناپذیر همه انواع ممکنه ستم و سرکوب سیاسی و تحقیر اجتماعی است.
• ستم و سرکوب اقتصادی، علت و موجد خشونت و عقب ماندگی توده ها در حیات روحی، معنوی و اخلاقی است.
• کارگران می توانند تا حدودی به کسب آزادی سیاسی برای مبارزه بخاطر آزادی اقتصادی خود نایل آیند، ولی تا زمانی که قدرت سرمایه سرنگون نشده، هیچ آزادی نمی تواند آنها را از ذلت، بیکاری و ستم نجات دهد.
• مذهب یکی از انواع مختلف یوغ معنوی است، که همه جا و همیشه به سبب کار کردن برای غیر، به سبب دست تنگی و بیکسی ابدی بر دوش توده های ستمکش سنگینی می کند.
• عجز طبقات تحت استثمار در مبارزه بر ضد استثمارگران ـ ناگزیر ـ باور به زندگی بهتر در دنیای دیگر را بوجود می آورد، همان طور که عجز انسان وحشی در مبارزه با طبیعت، باور به خدایان، شیاطین، معجزه و امثالهم را بوجود می آورد.
• مذهب، کسی را که تمام عمر کار می کند و در فقر و تنگدستی روزگار می گذراند، قناعت، تحمل و رضایت می آموزد و او را با وعده پاداش الهی در دنیای دیگر تسلی می دهد.
• مذهب، کسانی را که از کار غیر زندگی می کنند، نیکوکاری می آموزد و بدین طریق توجیه ارزانی برای تمام زندگی استثمارگرانه شان عرضه می کند و جواز برخورداری از رحمت الهی را به قیمتی ناچیز در اختیارشان می گذارد.»

• طبقات استثمارگر از دیرباز، مذهب ر برای سرکوب معنوی توده های تحت ستم و برای ایجاد عذاب وجدان در آنها مورد سوء استفاده قرار می دهند.
• بکمک مذهب به زحمتکشان القا می شود که درد و رنج شان در دنیا، وسیله امتحان الهی است و اگر از این امتحان سربلند بیرون آیند، رحمت الهی شامل حال شان خواهد شد و در صورت سرپیچی از اطاعت حکام به عذاب الیم گرفتار خواهند شد.
• مذهب همواره، بمثابه وسیله آشتی دادن فقرا با اغنیا، با زجردهندگان شان بکار رفته است.
• با فراخوان عوامفریبانه «همسایه ات را به همان سان دوست بدار، که خود را دوست می داری!»، از سوئی هر مقاومت برضد فریب، قلدری، ستم و بی عدالتی در نطفه خفه می شود و از سوی دیگر، جنگ های غارتگرانه امپریالیستی و تدارکات جنگی امپریالیستی بطور مذهبی توجیه می شوند.

• امروز هم، نیروهای ارتجاعی با همکاری فعال محافل ارتجاعی روحانیت کاتولیکی و پروتستانی، همچنان مذهب را بمثابه یک وسیله ایدئولوژیکی مورد سوء استفاده قرار می دهند تا زحمتکشان کشورهای سرمایه داری را از شناخت منافع واقعی خود باز دارند و با جامعه سرمایه داری آشتی دهند و تابع منافع سیاسی آن سازند.
محافل مذهبی مترقی و خیراندیش بر ضد این سوء استفاده از مذهب مبارزه می کنند و از سیاست تفاهم بین المللی و تضمین صلح دفاع می کنند و خواستار همکاری صادقانه همه نیروهای مترقی ـ صرفنظر از جهان بینی شان ـ می شوند.

• انسان در جامعه سوسیالیستی ببرکت امحای استثمار انسان بوسیله انسان، به آزادی، عزت و شرف انسانی خود دست می یابد.
• با قادر شدن انسانها به توسعه کیفیت های انسانی خود، مجموعه مناسبات انسانی ـ به معنی حقیقی کلمه ـ انسانی می شوند و از چنان شفافیتی برخوردار می گردند که مذهب بنیان های اجتماعی عینی خود را از دست می دهد.
• البته نیروی سنت سبب می شود که بقایای شعور مذهبی، پس از استقرارجامعه بی طبقه، برای مدتی به حیات خود ادامه دهند.
• ولی آنها تحت تأثیر تبلیغات آته ئیستی و با شرکت کلیه انسان ها در ساختمان کمونیستی جامعه و در اداره بلاواسطه کشور و در استفاده از دستاوردهای فرهنگ مادی و معنوی آن با گذشت زمان از بین خواهند رفت.

مارکس این مسئله را پیش بیی می کند.
• او در رابطه با غلبه تاریخی نهائی بر مذهب، به تحولات اجتماعی بنیادی در جامعه کمونیستی اشاره می کند:
• «بازتاب مذهبی جهان واقعی، بطورکلی، تنها زمانی می تواند از بین برود که مناسبات کار عملی هر روزه انسان ها حاکی از روابط هر روزه شفاف معقول انسان ها نسبت به یکدیگر و نسبت به طبیعت گردند.
• فرم روند زندگی اجتماعی، یعنی روند تولید مادی، پرده مه آلود از چهره برخواهد داشت، به محض اینکه آن، بمثابه محصول کار انسان های اجتماعی شده آزاد، تحت کنترل برنامه مند آگاهانه آنها در آید.
• اما برای آن، شالوده مادی جامعه و یا سلسله ای از شرایط هستی مادی لازم خواهند بود که خود ـ بنوبه خود ـ محصول طبیعی یک تاریخ توسعه طولانی و دردناک بوده اند.»

• سیاست حزب مارکسیستی ـ لنینیستی و دولت سوسیالیستی، در رابطه با مذهب، همبودهای مذهبی و طرفداران آنها، بر بنیان قانون اساسی تضمین شده مبنی بر آزادی عقیده و وجدان استوار است.
• بدین طریق در آلمان دمکراتیک، همبود اصیلی از مارکسیست ها و مسیحیان بر بنیان منافع اساسی سیاسی مشترک و ایدئال ها و آماج های هومانیستی مشترک بوجود آمده است، بدون اینکه تضادهای جهان بینانه موجود انکار شوند و بدون آنکه چالش های جهان بینانه ـ تئوریکی مورد صرفنظر قرار گیرند.
کار روشنگرانه علمی ـ آته ئیستی که هدفش از تبلیغ جهان بینی علمی، کمک به شهروندان و بویژه جوانان برای درک کامل رسالت تاریخی خویش است، در چالش معنوی به صورتی انجام می یابد که باعث دل آزردگی شهروندان مذهبی نشود.

• مراجعه کنید به آته ئیسم، بیگانگی.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر