۱۴۰۲ دی ۲۸, پنجشنبه

خود آموز خود اندیشی (۸۵۹)

Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت بیست . دوم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۷۷)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
 

شنیدم که مردی غم خانه خورد

که زنبور بر سقف او خانه کرد

 

زنش گفت:

از اینان چه خواهی، مکن

که مسکین پریشان شوند از وطن

 

بشد مرد دانا پس کار خویش

گرفتند یک روز، زن را به نیش

 

زن بی خرد بر در و بام و کوی

همی کرد فریاد و می گفت، شوی:

مکن روی بر مردم، ای زن، ترش

تو گفتی که زنبور مسکین مکش!

 

کسی با بدان نیکوئی چون کند

بدان را تحمل، بد افزون کند

 

چو اندر سری بینی آزار خلق

به شمشیر تیزش بیازار حلق

 

سگ آخر، که باشد که خوانش نهند

بفرمای، تا استخوانش دهند

 

چه نیکو زده است، این مثل پیر ده :

ستور لگدزن، گرانبار، به

 

اگر نیکمردی نماید عسس

نیارد به شب خفتن از دزد، کس

 

نی نیزه در حلقه کارزار

به قیمت تر از نیشکر، صد هزار

 

نه هرکس سزاوار باشد، به مال

یکی مال باید، یکی گوشمال

 

چو گربه نوازی، کبوتر برد

چو فربه کنی گرگ، یوسف درد

 

بنائی که محکم ندارد اساس

بلندش مکن ور کنی زو هراس.

 

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر