۱۴۰۲ دی ۲۱, پنجشنبه

قرآن کریم از دیدی دیگر (۱۵۲)

    

ویرایش و تحلیل

 از

فریدون ابراهیمی

﴿وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا يَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا ۖ فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا فَعَلْنَ فِي أَنفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ ۗ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ﴾
[ البقرة: ۲۳۴]

كسانى كه از شما بميرند و زنانى بر جاى گذارند، آن زنان بايد كه چهار ماه و ده روز انتظار كشند؛ و چون مدّتشان به سرآمد، اگر درباره خويش كارى شايسته و در خور كنند، 

بر شما گناهى نيست، 

كه خدا به كارهايى كه مى‌كنيد آگاه است.

 

مخاطب خدا

حتی

در مواردی که فقط مسئله زنان در بین است،

 نران اند.

انگار

کمترین تفاوتی بین زنان و بردگان وجود ندارد.

انگار

زنان جزو مایملک نران اند.

 

زنان

پس از مرگ شوهر

حتی

باید ۱۳۰ روز صبر کنند، تا بعدا کار شایسته ای پیدا کنند.

در این صورت

بر نران گناهی نیست.

دلیل بیگناهی نران هم نه تصمیات زنان در زمینه زندگی خویش،

بلکه آگاهی خدا به کارهای نران است.

منطق کریم

گاهی

فقط منطقی نیست.

 

﴿وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا عَرَّضْتُم بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّسَاءِ أَوْ أَكْنَنتُمْ فِي أَنفُسِكُمْ ۚ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ سَتَذْكُرُونَهُنَّ وَلَٰكِن لَّا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّا أَن تَقُولُوا قَوْلًا مَّعْرُوفًا ۚ وَلَا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّكَاحِ حَتَّىٰ يَبْلُغَ الْكِتَابُ أَجَلَهُ ۚ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي أَنفُسِكُمْ فَاحْذَرُوهُ ۚ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ﴾
[ البقرة: ۲۳۵]

و اگر به كنايت از آن زنان خواستگارى كنيد يا انديشه خود در دل نهان داريد، گناهى بر شما نيست. زيرا خدا مى‌داند كه از آنها به زودى ياد خواهيد كرد. ولى در نهان با آنان وعده منهيد، مگر آنكه به وجهى نيكو سخن گوييد؛ و آهنگ بستن نكاح مكنيد تا آن مدت به سر آيد،

 و بدانيد كه خدا به آنچه در دل داريد آگاه است. از او بترسيد و بدانيد كه او آمرزنده و بردبار است.

 

نران قبل از پایان ۱۳۰ روز 

حق خواستگاری از زنان شوی مرده را ندارند.

معلوم نیست که فلسفه این صبر ۱۳۰ روزه زنان پس از مرگ شوهرشان چیست.

نران حتی حق ندارند که در دل خود هوس ازدواج با زنان شوی مرده را داشته باشند.

مگر آسمان به زمین می آید که کسی هوسی در دل داشته باشد؟

مگر می شود، جلوی هوی و هوس خودپوی طبیعی و غریزی و اجتماعی خود را گرفت؟

 

آدم 

اکنون به یاد خمینی و اذناب می افتد

که

سران و سرداران و جوانان حزب توده

 را 

به دلیل پروردن هوس تسخیر قدرت در دل 

تحت بدترین شکنجه ها قرار دادند، به توبه واداشتند، رسوا ساختند و آخر سر تیرباران کردند.

کیانوری بینوا 

در  

نامه مفصلی به سید علی جلاد 

از 

او

می پرسد:

مگر می توان حزبی را به خاطر داشتن آرزوی رسیدن به قدرت

 تار و مار کرد؟

 

و بدانيد كه خدا به آنچه در دل داريد آگاه است. 

از او بترسيد و بدانيد كه او آمرزنده و بردبار است.

 

عجب استدلالی.

خدا از روندهای روانی مسملین حتی اگاه است.

پس چه باید؟

باید از او ترسید.

 

جالب تر نتیجه گیری کریم است.

خدای ترسناک، آمرزنده است.

اگر آمرزنده است، پس فلسفه ترس از او چیست؟

خدا

ضمنا

صبور است.

اگر خدا صبور است، پس دلیل ترس از او چیست؟

 

جلادان جنقوری

در 

هارت و پورت های شان 

اعلام کرده اند که خمینی گفته که حزب توده کبریت بی خطری است.

پس فلسفه پرونده سازی و شکنجه و اعترافات الکی گرفتن و به توبه واداشتن و رسوا کردن و اعدام کردن توده ای ها چیست؟

چه رفتاری می کردند، اگر حزب توده خطری برای شان می بود؟

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر