۱۴۰۲ مرداد ۲۴, سه‌شنبه

خود آموز خود اندیشی (۷۱۴)

 Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت پانزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۷ ـ ۶۸)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
 

۱

من از حاتم آن اسب تازی نژاد

بخواهم، گر او مکرمت کرد و داد

 

بدانم، که در وی شکوه مهی است

و گر رد کند، بانگ طبل تهی است.

معنی تحت اللفظی:

من برای آزمون حاتم، اسب محبوبش را طلب می کنم.

اگر داد معلوم می شود که بزرگ با عظمتی است و اگر نداد، طبلی تهی است.

 

  سعدی

در این بیت شعر،

 دیالک تیک پراتیک و تئوری

 را

 به شکل دیالک تیک کریم به عمل و کریم به نام بسط و تعمیم می دهد:

اگر حاتم از اسب تازی اش صرفنظر کند، کریم به معنی واقعی کلمه است و گرنه طبل توخالی است، به قول سعدی در جای دیگر، «عالم بی عمل» است.

 

سعدی

 محک پراتیک (تجربه)

 را

برای کشف صحت و سقم احکام به کار می برد و برای جانشین بلافصلش، به میراث می گذارد:

 

حافظ

خوش بود، گر محک تجربه آید به میان

تا سیه روی شود، هر که در او غش باشد

معنی تحت اللفظی:

با محک تجربه می توان به درجه خلوض آدم ها پی برد.

 

حافظ

علیرغم خردستیزی و ندانمگرائی  بی چون و چرایش،

 همین محک تجربه و یا پراتیک را به رسمیت می شناسد.

حاتم اکنون باید به محک تجربه زده شود، تا چند و چون کرامت او معلوم گردد.

سعدی

 به ندرت پراتیک زندگی را به عنوان محک ادعاهای خود مورد استفاده قرار می دهد،

ولی اکنون که تجربه، روایتی من در آوردی بیش نیست، ایرادی در استفاده از آن نمی بیند.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر