۱۴۰۲ مرداد ۱۹, پنجشنبه

درنگی در دعاوی احمدرضا احمدی (۷)

 

درنگی 

از 

مسعود بهبودی

 

(احمدرضا احمدی - روزنامه شیشه‌ای)

مرا نکاوید
مرا بکارید
من اکنون بذری درست‌کار گشته‌ام
مرا بر الوارهای نور ببندید
از انگشتانم برای کودکان مداد رنگی بسازید
گوش‌هایم را بگذارید
تا در میان گلبرگ‌های صدا پاسداری کنند
چشمانم را گل‌میخ کنید
و بر هر دیواری
که در انتظار یادگاری کودکی‌ست بیاویزید
در سینه‌ام بذر مهر بپاشید
تا کودکان خسته از الفبا
در مرغزارهایم بازی کنند.

اکنون باید این تحفه ـ شعر احمدرضا احمدی را مورد تأمل قرار دهیم 

و 

دنبال دلیلی بگردیم که چرا او، «شاعر مهمی درشعر مدرن ایران است.»
 
۱

(احمدرضا احمدی - روزنامه شیشه‌ای)

مرا نکاوید
مرا بکارید
من اکنون بذری درست‌کار گشته‌ام
 

شاعر مهم  کشور عه هورا و عا شورا
فرمان کشت خود را صادر می کند.
حتما به کودکان بدبخت ناقص العقل.
 
چون هیچ سالمندی حاضر به کشت کسی نمی شود.
بلکه بر عکس، حرف های او را زیر ذره بین تحلیل قرار می دهد 
و از زباله وارگی آنها پرده برمی دارد.
هراس احمدی هم از همین است.
 
معلوم نیست که چگونه احمدی به بذر استحاله یافته است.
آنهم چه بذری.
بذر درستکار.

من - زور حریف از خود راضی از این مفهوم من در آوردی چیست؟

۲

مرا بر الوارهای نور ببندید
 
این درخواست دوم حریف بذر واره است.
علاوه بر کشت بذر درستکار تحفه نطنز، باید او را به الوارهای نور ببندند.
 
تناقض و ناپیگیری فکری و  فقدان انسجام منطقی 
 از همین بند آغازین این هارت و پورت معلوم می گیردد:
حریف بلافاصله فراموش می کند 
که 
ادعای بذر بودن داشته است و خواستار کشت بذر تحفه بوده است.
این منطقی است.
بذر باید بر شخم زار افشانده شود.
 
اکنون حریف خواستار بستن بذر به الوارهای نور می شود.
مدرسه هم که نرفته است تا از روند رشد نباتات با خبر باشد.
اگر مدرسه می رفت، می دانست که  برگ  با نور سر و کار دارد و نه بذر.
 
 برگ 
با استفاده از اشعه ماورای بنفش نور و کلروفیل
به فعل و انفعالات شیمیایی مبادرت می ورزد.
مثلا از ترکیب آب و گاز کربنیک و املاح معدنی وارده از ریشه ها
مواد قندی می سازد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر