۱۴۰۳ آبان ۲۲, سه‌شنبه

درنگی در شعری از سیاوش کسرایی، تحت تأثیر غزلی از سعدی (۶)

    

درنگی

از

شین میم شین


 گفتم:
«آهندلی کنم چندی
  ندهم دل به هیچ دلبندی»

سعدی 

سیاوش کسرایی 

(مهر ۱۳۶۲)

دل صلح آفرین را باید ام، جنگی کنم چندی
به جای هر چه دلتنگی، گرانسنگی کنم چندی


به آهنگ زمین و آسمان، چرخنده گردیدم
برونرفت آرزو دارم، بد آهنگی کنم چندی

معنی تحت اللفظی:

باید دل صلح آفرینم را برای مدتی جنگاور کنم 

و 

به عوض دلتنگی گرانسنگی کنم.

عمری به ساز زمین و آسمان رقصیدم.

قصد خروج از این رویه و روال را دارم.

از این به بعد، باید قید ساز و آهنگ از هر نوع را برای مدتی بزنم و بی اعتنا به هر ساز و آهنگی یعنی به دلخواه خود برقصم.


۱
دل صلح آفرین را باید ام، جنگی کنم چندی
به جای هر چه دلتنگی، گرانسنگی کنم چندی

سیاوش

 در مصراع اول این بیت شعر،

دیالک تیک جنگ و صلح 

را

به شکل دیالک تیک دل صلح آفرین و دل جنگی بسط  و تعمیم می دهد 

و 

کفه جنگ (دل جنگی) ترازوی دیالک تیکی را سنگینتر از کفه صلح (دل صلح آقرین) می سازد.

بدین طریق

ناخشنودی خویش را از شرایط جدید بر زبان می راند.

سیاوش

 در مصراع دوم این بیت شعر،

دیالک تیک دلتنگی و دلگشایی
را
به شکل دیالک تیک دلتنگی و گرانسنگی بسط و تعمیم می دهد 
و خواهان تبدیل دلتنگی به گرانسنگی است.

احتمالا منظور سیاوش تبدیل دلتنگی به عناد و سرکشی و گردنکشی است.

۲
به آهنگ زمین و آسمان، چرخنده گردیدم
برونرفت آرزو دارم، بد آهنگی کنم چندی

سیاوش  

در این بیت شعر،

دیالک تیک زمین و آسمان

(طبیعی و ماورای طبیعی، جامعتی و ماورای جامعتی، انسانی و الهی)

را

به شکل دیالک تیک آهنگ زمینی و آهنگ آسمانی بسط و تعمیم می دهد

و

تصمیم خود را به بی اعتنایی به هر دو اعلام می دارد.

 

تار و پود این شعر سیاوش به عناد و سرکشی و گردنکشی سرشته است

و

به لحاظ مضمونی و محتوایی

کمترین ربطی به غزل سعدی ندارد.

 

سیه چشمان در اشکم، سیه بختان ایامند
سزد گر این سیاهی ها به خون رنگی کنم چندی
 

من از آیینه بودن خسته ام، تصویر بنمودن
بر آنم تا بپوشانم رخ و زنگی کنم چندی

معنی تحت اللفظی:

چشمان سیاهم در چشمه سار اشکم بد بختان ایام اند.

بهتر آن است که خون بگریم تا خوشبختان (سرخ رویان) ایام گردند.

از آیینه وارگی و انعکاس دور وبر خود خسته شده ام.

تصمیم دارم که ترک آیینه وارگی کنم، سیاه گردم و از انعکاس محیط صرفنظر کنم.

۳ 

سیه چشمان در اشکم، سیه بختان ایامند
سزد گر این سیاهی ها به خون رنگی کنم چندی
 

سیاوش  

در این بیت شعر،
دیالک تیک سیاه و سپید
را
به شکل سیه چشمان (مظاهر زیبایی و خوشبختی) و سیه بختان (مظاهر بدبختی) بسط و تعمیم می دهد و تصمیم خود را در زمینه تبدیل سیاهی به سرخی بر زبان می راند.
سیاهی سمبل و مظهر ارتجاع است و سرخی سمبل و مظهر انقلاب.

این شعر
حدود ۵ سال پس از شکست انقلاب سفید و پیروزی عنگلاب اسلامی سروده شده است
و
نشاندهنده ناخشنودی شاعر از اوضاع است.

۴

من از آیینه بودن خسته ام، تصویر بنمودن
بر آنم تا بپوشانم رخ و زنگی کنم چندی

سیاوش  

در این بیت شعر،
دیالک تیک انعکاس 
را
به شکل دیالک تیک اوبژکت و سوبژکت و سپس به شکل دیالک تیک محیط و آیینه و تصویر  بسط و تعمیم می دهد.
شاعر
نقش آیینه را دارد و هستی طبیعی و جامعتی و غیره را در شعرش منعکس می کند.
سیاوش
خسته شده است و دیگر مایل به آیینه وارگی نیست.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر