۱۳۹۰ آذر ۱۸, جمعه

نقل قول هائی از آنتون چخوف (3) (بخش آخر)

برگردان یدالله سلطان پور

1

• سیری ـ بسان هر نیروئی ـ حاوی میزان معینی از گستاخی و بی حیائی است.
• و این حقیقت امر، خود را در اندرز دادن سیران به گرسنگان نمودار می سازد!

2

• کیفیت رقت بار تئاتر ما، تقصیر تماشاچیان نیست.

3

• ای کاش می توانستم در آن دنیا به این دنیا باندیشم که ایدئال های خوشایندی در سر داشتم!

4

• آدم باید به خدا ایمان داشته باشد.
• اگر هم کسی به خدا ایمان ندارد، بهتر آن است که سر هر گذر جار نزند، بلکه بجوید، بجوید، به تنهائی بجوید و در خلوت با وجدان خویش بجوید.

5

• قصه ای که در آن زنی نباشد، به ماشینی می ماند که موتور ندارد.

6

• گدائی کردن چیزی از فقیری، بمراتب سهلتر از گدائی کردن چیزی از ثروتمندی است!

7

• منزه بودن آسان است، اگر کسی بتواند از ابلیس
متنفر باشد که نمی شناسدش و دوستدار خدا باشد که مغز از عهده تردید در باره اش عاجز است.

8

• توده فکر می کند که به همه چیز وقوف دارد و همه چیز را می فهمد و هرچه کودن تر باشد، افق دیدش به همان ندازه وسیعتر جلوه می کند.

9

• دو دسته از نویسنده ها گیومه می گذارند:
• دسته اول آنهائی اند که جبون اند.
• دسته دوم آنهائی اند که بی استعداد اند.

• دسته اول گیومه می گذارد، زیر از جسارت و اصالت خود ترس دارد.


• دسته دوم واژه ای را در گیومه می گذارد، تا به خواننده بگوید:

• «هی خواننده، ببین که من چه واژه اصیل و بدیع و بکری پیدا کرده ام!»

10

• توافق بر سر چیز بظاهر کوچکی، می تواند بسیار گران تمام شود.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر