بمباران هومانیستی مناطق مسکونی
محمد سرور رجایي
• ياد تو
• آفتابي است
• که هر صبح
• نيزه نيزه فراز ميشود
• و جهان
• با شيهۀ اسبي
• به عصر واقعه مي رسد!
• روزنامه را مي بندم
• راديو را خاموش مي کنم
• اما تلويزيون
• سيمان را به آسمان
• و خون را به خيابان مي پاشد
• روزنامه را مي بندم
• راديو را خاموش مي کنم
• اما تلويزيون هنوز مي لرزد
• از انفجار
• من مي لرزم از بغض
• وقتي مي بينم
• پدري به شانه هاي تکيدۀ دیوار
• تکيه داده است
• و مادري لحاف خاک را پس مي زند
• تا جهاني را بيدارکند
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر