۱۳۹۰ دی ۴, یکشنبه

ایدئولوژی تشیع «سرخ» در آئینه شعر معاصر (8)

هيچ كودكي آفريقايي يا استراليايي نيست!
كودكان فقط كودك اند!

علی محمد مؤدب (1355)
كارشناس ارشد الهیات
تحلیل واره ای از یدالله سلطان پور

حکم هفتم


• ما شايد ميليونها تفنگ بوديم
• در انبارها ي اسلحه
• ميليونها مسلسل
• ميليونها تانك
• ميليونها دلار اسلحه
• و تنها با يك گلوله من
• كودكي كشته شده است

• به این بند شعر باید قدری دقت کرد.

• علت غمگینی تفنگ ـ بنا بر تفسیر محتوای این بند شعر ـ اصلا مرگ کودک نیست.

• علت غمگینی تفنگ این است که کودک با یک گلوله او کشته شده است.

• وقتی حریفی مدعی می شود که شعر در دیالک تیکی از آگاهی و خودپوئی سروده می شود، منظورش همین است:

• شاعر از حقیقتی که ناآگاهانه پرده برمی دارد، خود خبر ندارد.

• در واقع، این حقیقت عینی است که اراده اش را به شاعر تحمیل می کند و در شعر او به جلوه گری می پردازد، بی اعتنا به اینکه شاعر بخواهد و یا نخواهد، بداند و یا نداند.


• تولستوی خواهد گفت:
• «چه می توانم کرد!
• روانم از تصورش حتی آتش می گیرد، ولی او کشته خواهد شد!»
• (نقل به مضمون)

• اگر کودک به گلوله تفنگی دیگر کشته می شد، تفنگ حزب الله حتی ککش هم نمی گزید:
• انا لله و انا الیه راجعون!
• از خدا آمده ایم و به سوی خدا برمی گردیم!

• مرگ که پایان کودک نیست!
مرگ کودک که غم ندارد!
کودک از خدا آمده و به سوی خدا برمی گردد!

• به قول عیسی مسیح، همه انسان ها از خرد و کلان بره ها و گوسفندهای خدا هستند!


• سطح شعور اجتماعی شاعر از همین شیوه تفکر او معلوم می گردد:
• واقعیت این است، که کودک در دیالک تیکی از سوبژکت ـ اوبژکت کشته می شود.

• تفنگ در این میان، نه سوبژکت اندیشنده و تصمیمگیرنده، بلکه اوبژکت بی شعوری است، وسیله ای است و می توانست با وسیله (اوبژکت) دیگری جایگزین شود .


• اصل کار ـ قبل از همه ـ سوبژکت کشتار است و نه اوبژکت (وسیله) کشتار.


• تفنگ چیز جدیدی است، شاید صد و اندی سال از عمر تفنگ بگذرد، کشتار اما پیشینه ای دیرین دارد.

• تاریخ هزاران تیمور لنگ دیده است که در غیاب تفنگ، کوهی از جمجمه بر پا داشته اند.

• اگر تفنگ به دست جلادی داده نشود، می تواند بسان عصائی معصوم و مفید بکار آید

• چه بسا جلادان که پس از اصابت گلوله از تفنگ خویش به مثابه عصا استفاده می کنند.

• محکوم کردن تفنگ و به گریه واداشتن آن از سطح نازل شعور اجتماعی شاعر حکایت می کند.

• در دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت، قبل از اوبژکت باید سوبژکت به محاکمه کشیده شود و مجازات شود.

• مراجعه کنید به
دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

حکم هشتم
• من نگرانم
• نگرانم
• نگرانم براي كودكان
• به اندازه همه دلارهاي روي زمين

• منظور تفنگ از این پرت و پلا چیست؟
• نگرانی به اندازه دلار؟

• عجب سؤال کودکانه ای بر زبان آدم می گذرد!
• طبیعی است که نگرانی نیز باید با ملاک و معیاری عینی مورد سنجش قرار گیرد.

• متر برای سنجش طول و عرض چیزها ست و دلار برای سنجش همه چیز، حتی متر!


• این منطق بی برو برگرد جماعت بقال است!

• این منطق غیرمنطقی خرده بورژوازی ناتوان از تفکر است!

• پول در قاموس او معیار معیارها ست!

• با پول همه چیز را می توان مورد سنجش و ارزیابی قرار داد، نگرانی که سهل است، آبرو و ایمان و عقیده را حتی می توان قیمت گذاری کرد!
• تفنگ حزب الله ـ در هر حال ـ به اندازه همه دلارهای روی زمین نگران است، نگران کودکان است.

• اما چرا تفنگ به اندازه همه دلارهای روی زمین نگران کودکان است؟


حکم نهم
• چون تنها
• با يك گلوله من
• تنها با چند «سنت»
• كودكي كشته شده است

• این هم دلیل قانع کننده تفنگ!

• چون کودک با یک گلوله کم ارج و ارزش می میرد، یعنی با گلوله ای که قیمتش چند سنت بیشتر نیست، پس باید نگران کودکان بود!

• مگر بزرگترها با ده گلوله می میرند؟
• چرا باید میان کودک و بالغ تفاوت گذاشته شود، اگر معیار نگرانی تعداد گلوله برای قتل آنها ست؟

• سؤال دیگر این است که چرا شاعر حزب الله از سنت و دلار سخن می گوید و نه از ریال و تومان؟
• چرا تفنگ به اندازه همه دلارهای روی زمین نگران است و نه به اندازه همه ریال های روی زمین؟

حکم دهم
• هيچ كودكي فلسطيني
• يا آمريكايي
• نيست

• هيچ كودكي آفريقايي
• يا استراليايي
• نيست
• كودكان فقط كودكند

• عجب تفنگ تیزاندیشی!
• الغای وابستگی ملی کودکان به چرخش قلمی!
• این حکم شاعر به تأمل ژرف نیاز دارد و باید برای آشنائی با جهان بینی حزب الله و فوت و فن تبلیغاتی فوندامنتایسم شیعی مورد تأمل قرار گیرد:

1

• خودویژگی فوندامنتالیسم شیعی از دیرباز، چسبیدن به نمود (پدیده، فرم، ظاهر، صورت) چیزها و ناتوانی از کشف بود (ماهیت، محتوا، باطن، سیرت) آنها ست.

• شاعر حزب الله، با متراژ بینشی عصر بربریت «می اندیشد» و می سنجد.

• بسان نابینائی متری در دست می گیرد و با اندازه گیری طول و عرض چیزها آغاز به کار می کند:

• بدین طریق، بشریت طبقه بندی کمی می شود:

• طبقه کودکان
• طبقه سالمندان

• وقتی در بینش شاعر دقیق شویم، در همه جا به همین متد فکری عصر بربریت برخورد می کنیم.

• ما نمی گوییم متد متافیزیکی، جهان بینی ایدئالیستی و غیره.

• متافیزیک و ایدئالیسم برای خود حساب و کتابی دارند، قواعد و قوانینی دارند.

• بینش حزب الله و فوندامنتالیسم بطور کلی، بینشی خردستیز (ایراسیونال) است و حساب و کتاب و قاعده و قانون نمی شناسد.

• از این رو ست که ما از جهان بینی و متد فکری عصر بربریت سخن می گوییم.

• مثال دیگری از شعر دیگری از شاعر:


علی محمد مؤدب
• اینجا صحنه بازی رایانه ای نیست
• اینجا ایران است:

• که بندرعباسش پرتغالی ها را چلانده
• و بوشهرش انگلیسی ها را

• در تبریزش روس ها یخ کرده اند
• و در خرمشهرش
• عراقی ها عرق

• مگر نه موش های کور مغول
• حتی گربه های ما را جویدند؟

• پس چگونه است
• که ایران هنوز شیر است؟

• و منگل ها
• حتی یکبار هم به جام جهانی نرفته اند؟

• در این شعر نیز نمود (ظاهر، فرم، صورت) چیزها زیر ذره بین تحلیل شاعر قرار می گیرد.

• می توان گفت که شاعر بطور کلی، دیالک تیک نمود و بود را، دیالک تیک پدیده و ماهیت را، دیالک تیک ظاهر و باطن را تخریب می کند، بود (ماهیت، باطن) را دور می اندازد و نمود (پدیده، ظاهر، صورت) را عمده و مطلق می کند و بنا بر چند و چون آن شروع به استدلال می کند:

• انسان ها در این بند شعر شاعر، دیگر به کودک و سالمند طبقه بندی نمی شوند، بلکه به پرتقالی، انگلیسی، روس، عراقی، منگل طبقه بندی می شوند.

• معیار همان معیار فرمال و کمی همیشگی است، معیار همان معیار نمودین (فرمال) همیشگی است.


• معیار کمی سن و سال، اکنون فقط با معیار ملیت جایگزین شده است:

• اینجا هم انسان نوعی فراموش می شود، تا فوندامنتالیسم بتواند انسان ها را بر اساس تعلقات قومی طبقه بندی و تحقیر کند.

• این متد تحلیل را با دست و دلبازی تمام می توان فرمالیسم نام داد.


• متد فرمالیستی
از سطح شعور نازل فوندامنتالیسم پرده برمی دارد.

• روس برای شاعر، روس است.
• روس تزاریست با روس بلشویک فرقی ندارد.

• فوندامنتالیسم اما به اوپورتونیسم بی غل و غش سرشته است.
• حتی در متد فرمالیستی خود پیگیر نیست.

• وقتی منافع استراتژیکی و تاکتیکی فوندامنتالیسم ایجاب کند، فرم و نمود ـ حتی ـ دور انداخته می شود و معیار عقیدتی من درآوردی ئی جای آن را می گیرد:

• آنگاه بشریت بر اساس باور به دین محمد به خیر و شر، مؤمن و محارب طبقه بندی می شود تا بعد دایره طبقه بندی تنگتر گردد و به شیعه و محارب طبقه بندی شود.

• این را می توان عوامفریبی و رمالی نام داد.


• در این جور موارد می توان به بی اعتنائی بی برو برگرد فوندامنتالیسم به صداقت و امانت منطقی، استدلالی و معرفتی پی برد.

• فوندامنتالیسم حتی در مورد کودکان پیگیر نیست.

• اگر کودکی برای منافع تاکتیکی و استراتژیکی فوندامنتالیسم مفید باشد، می تواند بدون کمترین تأملی، تکه تکه کردنش را تجویز کند:

• کلام رهبر فوندامنتالیسم معلوم خاص و عام است:
• «رهبر کودکی است که مین در آغوش می گیرد و زیر تانک می خوابد!» (نقل به مضمون از هر نظر)

• این حکم، یعنی فراخوان کودکان به انتحار داوطلبانه!
• این حکم، یعنی آلت دست قرار دادن کودکان!

• اشاره به گروگانگیری کودکان بیگناه مدرسه ای در چچستان دیگر لزومی ندارد!

• سوء استفاده از کودکان، البته در انحصار فوندامنتالیسم شیعی نیست.

• فوندامنتالیسم مسیحی و یهودی نیز همین شیوه را پیشه کرده اند.

• مراجعه کنید به فوندامنتالیسم چیست؟ در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

• حتی جریان های تروریستی چپ نمای مذهبی و لائیک (سازمان مخا و سازمان فخا و غیره) به سوء استفاده غیرمسئولانه و بی رحمانه از کودکان اقدام کرده اند و لطمات مادی و معنوی جبران ناپذیری بر این بخش شکننده و ضربه پذیر و بی دفاع جامعه وارد آورده اند.

نه، کودک ستیزی در انحصار فوندامنتالیسم شیعی نیست!

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر