۱۳۹۰ دی ۶, سه‌شنبه

سیر و سرگذشت دیالک تیک (2)

هراکلیت (550 ـ 480 ق. م.)
فیلسوف ماقبل سقراطی یونان
افق فلسفی هراکلیت:
تجربه و دانش
شدن و فنا شدن
وحدت و تضاد
کائنات و آتش
کلمه و روح
دولتشهر و حقوق مدنی
انسان و خدا
عقل و جهل
جملات قصار:
در هیچ رودی نمی توان دو بار شنا کرد!
مبارزه، پدر همه چیزها ست!


پروفسور الفرد کوزینگ
برگردان شین میم شین

7
دیالک تیک در هیئت ماتریالیستی ـ مارکسیستی اش

• دیالک تیک در هیأت ماتریالیستی ـ مارکسیستی اش، تاریخ بسیار درازی دارد:

1

• دیالک تیک در هیأت ماتریالیستی ـ مارکسیستی اش محصول تاریخی توسعه تفکر فلسفی است و لذا محصول تعمیم تئوریکی دستاوردهای مهم علوم طبیعی، علوم اجتماعی و تجارب تاریخی بنیادی جامعه بشری است.

2

• دیالک تیک در هیأت ماتریالیستی ـ مارکسیستی اش، نتیجه قرن ها مبارزه میان طرز تفکر دیالک تیکی و طرز تفکر متافیزیکی است.

• در تاریخ فلسفه ماقبل مارکسیستی می توان عمدتا دو فرم اصلی دیالک تیک را از هم تمیز داد:

1
• دیالک تیک خودپو، خودرو ـ عامیانه

2

• دیالک تیک ایدئالیستی در فلسفه بورژوائی کلاسیک آلمان از کانت تا هگل

• عناصر مهم دیالک تیک را می توان ـ در ورای این دو فرم اصلی ـ در آثار بسیاری ازمتفکران جهان باز یافت:

• دیالک تیک خودپو، خودرو ـ عامیانه
را می توان در جهان بینی کلیه خلق های فرهنگمند جهان مشاهده کرد:


1

• در بودیسم آغازین که جهان را در توسعه بی وقفه تصور می کند.

2
• در فلسفه چین، بویژه تائوئیسم

3

• دیالک تیک خودپو، خودرو ـ عامیانه درفلسفه یونان باستان به توسعه یافته ترین فرم خود ارتقا می یابد و به نقطه اوج خود می رسد.

4

• بنظر انگلس، همه فلاسفه یونان باستان دیالک تیسین های طبیعی و خودرو بوده اند.

8
دیالک تیک در فلسفه یونان باستان

I
دیالک تیک در فلسفه طبیعت

• در نظر فلاسفه طبیعت میلزی (تالس، آناکسی منس و آناکسی مندر) جهان عبارت است از یک کل وحدتمند که در آن، شدن مدام حاکم است.

الف
هراکلیت

• هراکلیت برجسته ترین نماینده دیالک تیک طبیعی و خودرو بوده است.

1
• بنظر هراکلیت، جهان، روند ابدی قانونمندی است:

2

• «این نظام جهان برای کلیه موجودات به یکسان وجود دارد.

3

• این نظام جهان، نه مخلوق یکی از خدایان و نه ساخته انسان است.

4
• این نظام جهان همیشه بوده، است و خواهد بود.

5

• این نظام جهان، آتش همیشه سوزنده ای است، گاه شعله ور، بنا بر قانون ذاتی خویش و گه سوزنده در زیر خاکستر، باز بنا بر قانون ذاتی خویش.»
• (هراکلیت، فراگمنت س، ص 30)

• لنین این گفته هراکلیت را بیان بسیار زیبائی از اصول دیالک تیک ماتریالیستی محسوب می دارد.

6

• هراکلیت نیروی محرکه هر توسعه و تکاملی را در مبارزه اضداد می داند.

ب
فلسفه الئات ها

• الئات ها ـ بویژه زنون ـ به عنوان مدافعان سرسخت نگرش متافیزیکی (ضد دیالک تیکی) بر ضد هراکلیت وارد عرصه می شوند.

1

• بنظر الئات ها، جهان وجودی واحد، ابدی و بی حرکت است که در آن شدن ، فنا شدن و تنوع وجود ندارد.

2

• آنچه حواس ما به عنوان حرکت و کثرت نشان می دهند، سرابی فریبا ست و بس.

• در فلسفه یونان باستان نه فقط تصوری عام از شدن و فنا شدن جاوید شکل می گیرد، بلکه گام های جدی در جهت تدوین تئوری توسعه (تکامل) برداشته می شود.

• مراجعه کنید به توسعه در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

ت
آناکسی مندر

• آناکسی مندر در باره توسعه در جهان جانوران، افکاری ارائه می دهد و بعدها امپدوکلوس، آناکساگوراس، دموکریت و ارسطو نظریه پیدایش موجودات از گل (لجن) را بر زبان می رانند.

• این به معنی آن است که موجودات، محصول توسعه طبیعت اند.


پ
افلاطون

• افلاطون در چارچوب آموزش ایده ها و تئوری شناخت خود ـ به عنوان اولین فیلسوف ـ به رابطه دیالک تیکی منفرد و عام اشاره می کند.
• اگرچه او آخرسر به جدا کردن آندو از یکدیگر دست می زند و فرضیه خود را در باره جهان ایده ها، به عنوان جهانی مستقل تدوین می کند، ولی با این حال موضعگیری او در این زمینه برای تمامت تاریخ دیالک تیک از اهمیت ویژه ای برخوردار می ماند.

ث

ارسطو

• ارسطو نیز مسأله دیالک تیک را مورد بررسی قرار می دهد، ولی نمی تواند به حل کامل آن نایل آید:
• او عام را در چیزهای منفرد می جوید و سرانجام آن را به عنوان فرم جاوید قلمداد می کند.

• مراجعه کنید به دیالک تیک منفرد و یا خاص و عام در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

• بررسی مهمترین فرم های تفکر توسط ارسطو در نظرات او پیرامون منطق، برای توسعه دیالک تیک اهمیت فوق العاده ای داشته است.

*****


• عیب اصلی و خود ویژه دیالک تیک خودروی یونان باستان در این بوده که آن، نتیجه بررسی علمی همه جانبه قوانین و روابط دیالک تیکی نبوده، بلکه بیشتر ثمره مشاهده مستقیم و تصور جهان در کل آن بوده است.


• به قول کلاسیک های مارکسیسم:

1

• «یونانی ها ـ از آنجا که قادر به تجزیه و تحلیل طبیعت نبودند ـ طبیعت را در مجموع، بصورت یک کل در نظر می گرفتند.

2

• آنها پیوند کلی پدیده های طبیعی را در چیزهای منفرد نمی جستند و بیشتر به مشاهده بی واسطه قناعت می کردند.

3

• ضعف عمده فلسفه یونان باستان در همین بوده و لذا نمی تواند، بعد ها در مقابل جریانات فکری دیگر تاب مقاومت بیاورد.
4

• ولی همین ضعف، از سوی دیگر، برتری و مزیت آن نسبت به مخالفین متافیزیکی اش بوده است.

• اگرچه متافیزیک اینجا و آنجا در نظر یونانیان، حق بجانب از کار بیرون می آمد، ولی یونانی ها بطور کلی محق تر از طرفداران متافیزیک بوده اند.»

• (کلیات مارکس و انگلس، جلد 20، ص 333)

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر