۱۳۹۲ دی ۶, جمعه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (88)

 
 فصل پنجم
ایدئالیسم
پروفسور دکتر اندراس گدو
برگردان شین میم شین

بخش سوم
تاریخ پیدایش فلسفه حیات و پوزیتیویسم:
نقد خرد

قسمت پنجم
گسست با تفکر فلسفی و انتقاد از علم:
کیرکگارد
ادامه

28
·        فلسفه سوبژکتیویته کیرکگارد در درونگرائی لانه می سازد تا حیات (اگزیستانس)  را از «من» تجربی نشسته در ابزورد (پوچی و بیهودگی) و حکمران در «پارادوکس مذهبی» جدا کند و به عبارت دیگر، «من» مطلق گشته را به مثابه سوبژکتیویته مجرد و عام بی نام تحریف کند.      

29
·        در خلسه های (مدیتاسیون) کیرکگارد سر و کله مفهوم بی فرم «هستی و یا بود» پیدا می شود که در حکم زیر تبیین می یابد:
·        «من چه بسا انسانی ام که خود را در بحران جبری ی شدن، باز می شناسد.
·        من به اصطلاح، خرگوش آزمایشگاهی ام برای هستی.»
·        (کیرکگارد، «مجموعه آثار»، جلد 4، ص 332، 1914)     

30
·        جهان فکری کیرکگارد نه تنها حاوی مقدمات اگزیستانسیالیسم از نوع «وجود و زمان» بوده، بلکه حاوی اعلام پیشاپیش موتیوهای «فلسفه وجود» در هومانیسم نامه هایدگر نیز بوده است.   

31
 نوالیس (گئورگ فیلیپ فرای هر فون هاردنبرگ) (1772 ـ 1801) 
نویسنده رومانتیک آغازین
فیلسوف، حقوقدان، مهندس معدن آلمانی

·        کیرکگارد با توجه به راز بلاواسطه وصال سوبژکتیویته فردی با الهیت ابدی، علم ستیزی (نقد علم) خویش را اعلام می دارد که در آن، نطفه های فلسفه حیاتی رومانتیک رادیکالیزه می شوند:
·        (افراطی تر و ریشه ای تر مطرح می شوند. مترجم)

 فرانتس فون بادر (1765 ـ 1841)
فیلسوف، پزشک، مهندس المانی

·        کیرکگارد نه، می خواست علم را رومانتیزه کند، آن سان که نوالیس و شله گل روزی روزگاری کرده بودند و نه، می خواست وحدت عقیده و دانش را ضمن تقدم قائل شدن به عقیده پدید آورد، آنسان که فرانتس بادر پدید آورده بود.  
·        کیرکگارد در علم خطر واقعی برای حیات اخلاقی و مذهبی افراد بشری (منفرد)  را می دید، خطری که باید از آن تبری جست و نسبت بدان مصونیت کسب کرد.

32

·        «در عصر ما بویژه علوم طبیعی اند که خیلی خطرناکند.
·        همه علوم جذاب اند.
·        این جاذبه علوم اما از سوی دیگر، وضع روحی عالم و دانشمند را دگرگون می سازد.
·        منشاء هر فسادی نهایتا علوم طبیعی اند.»
·        (کیرکگارد، «مجموعه آثار»، «بازتاب هائی راجع به مسیحیت و علوم طبیعی» بخش 17، ص 12، 1954) 
 
33
 ادموند هاسرل (1859 ـ 1938)
فیلسوف و ریاضی دان اطریشی
از مؤسسین فنومنولوژی
او فلسفه را از پرداختن به مسائل جهانی نهی می کرد.
فلسفه می بایستی به تحلیل پدیده ها قناعت کند.
او مخالف پسیکولوژیسم هم بود که قانون منطق را مبتنی بر روندهای روانی می دانست و به انکار اصولی عینیت می پرداخت.
جریانات زیر تحت تأثیر هاسرل بوده اند:
اگزیستانسیالیسم پونتی، سارتر و هایدگر
تئوری انتقادی تئودور آدورنو
جامعه شناسی آلفرد شولتسه
آثار او بر 40 هزار صفحه بالغ می شوند:
در باره عدد
فلسفه حساب
فلسفه بمثابه علم سختگیر
ایده هائی راجع به فنومنولوژی و فلسفه فنومنولوژیستی

·        روش تقلیل فنومنولوژیکی هاسرل در زمینه قرار دادن علوم در پارانتز را کیرکگارد در اواسط قرن 19 پیشاپیش اعلام کرده بود:
·        «کل علوم پارانتزی است.»
·        (همانجا، ص 132)  

34
·        فلسفه سوبژکتیویته فردی کیرکگارد فقط منکر محتوای علوم نبوده است.
·        «کل علوم طبیعی و همچنین کل علوم عصر جدید، سوفیسم است.
·        تمکین به علوم طبیعی کمکی به کسی نمی کند.
·        برای اینکه این تمکین به خلع سلاح آدمی منتهی می شود.
·        آدمی بی دفاع می ماند و همه چیز از کنترلش خارج می شود.»
·        (همانجا، ص 136)

·        (سوفیسم به جریانی در فلسفه یونان اطلاق می شود که تأثیرش از اواسط قرن پنجم تا پایان قرن چهارم قبل از میلاد ادامه یافته است.
·        نمایندگان اصلی سوفیسم بشرح زیر بوده اند:
·        پروتاگوراس، جرجیاس، هیپیاس، پرودیکوس، کریتیاس
·        اهمیت سوفیسم در این است که نمایندگان آن در تاریخ فلسفه، انسان را با تمامت آن در کانون بررسی فلسفی قرار داده اند که مسئله گذاری آنتروپولوژیکی (طرح آنتروپولوژیکی مسائل) نامیده می شود.
·        فلسفه یونان تا پیدایش سوفیسم در وهله اول فلسفه طبیعت  بود، ولی در چالش با تعالیم سوفیستی مسائل منطقی، اخلاقی، علمی ـ دولتی، علمی ـ حقوقی، استه تیکی (زیبائی شناسی) و زبان شناسی سوفیسم وارد آن می شوند.
·        اگرچه سوفیست ها خود موجد سیستم های فلسفی منظم نبوده اند، ولی با طرح مسائل جدید در رابطه با انسان تأثیرات مهمی بجا گذاشته اند که در نهایت به بررسی سیستماتیک و فلسفی مسائل معرفتی ـ نظری، اخلاقی ـ اجتماعی و استه تیکی (زیبائی شناسی) منجر شده است. مترجم.)  

·        مراجعه کنید به سوفیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری   

35
·        کیرکگارد با ارتقای خودشناسی اخلاقی و  مذهبی روح تنها نیز اشتغال به علوم طبیعی را رد می کند:
·        «دلیل اصلی، یعنی دلیل فراگیر بر ضد علوم طبیعی را بطور کلی می توان بطرز زیر فرمولبندی و عمده کرد:
·        فکرش را حتی نمی توان کرد، انسانی که به مثابه روح، احساس آرامش لایتناهی دارد، بتواند علوم طبیعی (مواد تجربی) را به عنوان وظیفه ای (قبله ای. مترجم)  برای تمایلات خود برگزیند و بدان تمکین کند.»
·        (همانجا، ص 139)   
36
·        این علم ستیزی کیرکگارد نافی هر نوعی از کرد و کار در زندگی انسانی و نافی شناخت واقعیت بطور کلی است.
·        این علم ستیزی کیرکگارد به معنی یکسان قلمداد کردن زندگی واقعی فرد با بازتاب روانگذشت های (احسان طبری) اخلاقی و مذهبی او ست.  

37
·        جریان بعدی فلسفه حیات، اگرچه به بازتولید علم ستیزی می پردازد و از سال های 20 قرن بیستم به تبلیغ آن کمر می بندد، ولی به گرد آنتی ساینتیسم (علم ستیزی)  بی چون و چرا  و مطلق و پر شور کیرکگارد نمی رسد.
·        آنتی ساینتیسم کیرکگارد قله رفیع و صعودناپذیر علم ستیزی فلسفه حیات را تشکیل می دهد.

38
·        علم ستیزی کیرکگارد و توهم او مبنی بر روی بر تافتن از ایدئالیسم بر همین تلقی و برداشت مبتنی بوده است:
·        «حیات، تنها واقعیت واقعی است.»

39
·        تأیید حیات در قاموس کیرکگارد به معنی جلوه و هاله غلبه بر ایدئالیسم بوده است، ایدئالیسمی که بزعم او فلسفه خرد بوده و باید نفی می شد.
·        «ایدئالیست بودن در عالم خیال، آسان است.
·        ولی زندگی کردن به عنوان ایدئالیست، کار کمرشکنی است.
·        برای اینکه زندگی کردن با ایدئالیست بودن منافات دارد.»
·        (کیرکگارد، «خرده ـ ریزه های فلسفی و تبصره های غیرعلمی»، ص 521، 1976) 

پایان
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر