۱۳۹۲ دی ۸, یکشنبه

چاله ها و چالش ها (418)

فقر  
صمد بهرنگی
فقر ، چيزی را " نداشتن " است؛
ولی آن چيز...
پول نيست،
طلا و غذا نيست،
فقر، گرسنگی نيست،
فقر، عريانی هم نيست،
فقر ،با سلاح "مذهب" ربودن مغزی است
که فکر ميکند.
فقر، همان گرد و خاكی است كه بر كتابهای
فروش نرفتهء كتابفروشی می نشيند.
فقر، تيغه های بُرندهء ماشين بازيافت است،
كه روزنامه های برگشتی را خرد ميكند.
فقر، كتيبهء سه هزار ساله‌ای است كه روی
آن يادگاری نوشته‌اند.
فقر، پوست موزی است كه از پنجره يك
اتومبيل به خيابان انداخته ميشود.
فقر ، همه جا سر ميكشد...
فقر، شب را " بی غذا " سر كردن نيست؛
فقر، روز را "بی انديشه" به سر بردن است
گاف سنگزاد

میم
فقر با سلاح "مذهب" ربودن مغزی است که فکر مي کند.
(بهرنگی)
 این که برادر معلم، فقر نمیشه.
این تحمیق میشه.
عوامفریبی میشه.
شست و شوی مغزی میشه.
ولی هرگز فقر نمیشه.
 واژه ها معنی دارند.
تحریف واژه ها مصلحت نیست.
در غیر این صورت، مبادله فکری امکان ناپذیر می گردد.

حریف
به نظر من، تحمیق و عوامفریبی و شست و شوی مغزی نیز نوعی فقرند و ربودن مغزها با سلاح مذهب زاده فقر اندیشه بوده که به فرمایش استاد جناب شفیعی مطهر مادر همه فقرها ست.

·        خیلی ممنون.

1
·        مظهر فقر فکری ـ فرهنگی ـ فلسفی بنظر ما با احترام قلبی به همه همنوعان و بویژه شما، خود بهرنگی و شفیعی اند.
·        آثار و افکار و  اشعار ایندو باید تحلیل شوند تا فقر معنوی حضرات آشکار گردد.
·        هر دو بنظر ما عوامفریب بوده اند.

2
·        بهرنگی شکننده ترین و زخمبردارترین بخش جامعه ما را یعنی کودکان معصوم را مسموم کرده و مادام العمر بلحاظ فکری و روانی تخریب کرده است.

3
·        آثار و اشعار شفیعی هم چیزی جز هارت و پورت توخالی نیست.

4
·        مذهب فرمی از شعور در پله های نازل توسعه اجتماعی جامعه بشری است.
·        دوام مذهب به دلیل فقدان شعور علمی است.
·        و این اتفاقا آن چیزی است که دار و دسته صمد کمترین خبری از آن ندارند.

5

·        دوست صمد، بهروز دهقانی کتاب واره ای به تقلید از گاو ساعدی نوشته به نام ملخ ها.
·        در این کتاب خر دارد، نشخوار می کند.
·        مثال بارز برای بیگانگی با عالم واقع (رئالیته) یعنی همین.
·        حداقل می بایستی معلم مدرسه بداند که خر جزو نشخوارکنندگان نیست.

حریف
میم این خزعبلات چیه؟

·        خیلی ممنون از رهنمائی.

1
·        اگر جرئت کردید زباله های بهرنگی را بدهید بچه تان بخواند.

2
·        فقط مواظب باشید که زنده به گورتان نسازد.

3
·        طرف کتاب تربیتی هم نوشته.
·        خیلی خواندنی و ضمنا خیلی خنده دار است.

حریف
دوستان بهتر است مسئله «فقر» را به «تحلیل صمد بهرنگی» تبدیل نکنید  و روی صمد مشاجره نفرمایید.
مسئله اصلی در این پست « فقر» است.
از سوی دیگر بهتر است فرزانگان و اندیشمندان در بحث و مجادله ، فرزانگی «که همان ادب و وقار و متانت» است را رعایت نمایند.

حریف
میم، شما تو این نوشته میگین که از کلمه فقر در جای خودش استفاده نشده .
من اصلا به نویسنده اثر کاری ندارم
 ولی از اون روزی که شلوار به پام کردم واسم فقر رو اینجوری معنی کردن که تو این نوشته تحلیل شده
حالا شما اگه تحلیل بهتر از این دارید ارائه بدین فیض ببریم .
 این دیگه فحش و بزن بزن  نداره .
این از فرد روشنفکری مثل شما بعیده

حریف
میم، افراد و گروه ها و جوامع دارای افکار و اندیشه ها و عملکردهای متفاوت هستند.
من بیشتر طرفدار نقل هستم تا ناقل و معتقدم سخن باید علمی، عقلی، منطقی، تجربی، کاربردی و ثمربخش باشد.
از این نظر پیج های اتنخابی ام متفاوت هستند.
این مطالب قصار را در جایی دیده و کپی نموده و با عکسی از بهرنگی میکس و پست نمودم و مورد پسند حدود سی نفر نیز واقع شد.
صمد بهرنگی طی عمر کوتاه خود داستان نویس، محقق، مترجم و شاعر با گرایش چپ بود و آثاری نیز از خود بجای گذارده است و مانند بسیاری از نویسندگان و محققان و تئوریسن های بین المللی، آنهم با آن سن کم خالی از اشتباه نبوده و قابل نقد است
ولی این سخنان به نظر کاملاً درست و منطقی می باشند.
اگر کسی با ناقل مشکل دارد مسئله ای است جدا، ولی اگر مشکل کلمات است می توان بجای فقر، به قول شما، تحمیق و عوامفریبی بکار برد و مثلاً بگوییم:
"ربودن مغزها با سلاح مذهب عوامفریبی و تحمیق است"
یا "در جامعه تحمیق شده است که روی کتاب های کتابخانه گرد و خاک می نشیند و روزنامه ها برگشت شده و زیر برش ماشین بازیافت می روند"
و یا " یک فرد احمق پوسته موز از اتومبیل پرتاب می کند" و . و . و.....!
در معنی چه فرقی حاصل می شود؟
و آیا اینها ناشی از فقر فکری و شخصیتی نیست؟
شما در این دیالوگ علاوه بر محاکمه  صمد بهرنگی به جناب آقای شفیعی مطهر که برای بنده بسیار عزیز و محترم می باشند اساعه  ادب کردید.
شما که عنوان پیجتان "دایرة المعارف روشنگری"! است اینگونه روشنگری می فرمایید؟
 اگر برداشت شما از فقر غیر از این است چرا با دعوا؟
شما اگر ایراد و انتقادی دارید شایسته است محترمانه و روشنگرانه و با دلیل و منطق و بدون تعصب و اهانت به سایر مخاطبین نظرتان را مرقوم بفرمایید تا هم پذیراتر بوده و طرف یا مجاب شده و یا پاسخ دهد.
بجای مجادله و تندروی در گفتار و نوشتار، اصل مطلب را تحت الشعاع فرع بی ارزش نکنیم!
در اینجا لازم می دانم از جناب آقای شفیعی مطهر گرامی که به خاطر این پست مورد کم لطفی شما قرار گرفتند صمیمانه و خاضعانه عذرخواهی نمایم و از سایر دوستان نیز خواهش می کنم در صورت امکان نظرات خود را مرقوم فرمایند.

·        روشنگری همینه دیگه.

1


 ولتر (1694 ـ 1778)  
از متنفذترین مؤلفین روشنگری فرانسه
در فرانسه، قرن هجدهم را «قرن ولتر» می نامند.
از منتقدین سرسخت استبداد، حاکمیت فئودالی و انحصار جهان بینانه کلیسای کاتولیک.
از تدارک بینندگان معنوی برجسته انقلاب فرانسه
حربه او در دفاع از اندیشه های خویش عبارت بود از
استیل بیان عامه فهم، طنز و طعنه و ریشخند
 


·         ولتر مگه چی می کرد؟

2
·        روشنگری باید نیشتر بزند و بیدار کند.
·        تحمیق و عوامفریبی با تحریف واژه ها آغاز می شود.

3
·         ما اولدوز صمد را تحلیل کرده ایم.
·        چند شعر از کدکنی را هم.

4
·        چه باید کرد؟
·        نظر خود را سانسور کنیم، تا با ادب باشیم؟

5

·        جامعه ما بلحاظ فرهنگی وضع اسفناکی دارد.
·         استاد دانشگاهش آرزو دارد  که در کره مریخ نماز جماعت بخواند.

6
·        همین صمد ها و شفیعی ها با تمام عشق و احترام به همه شان مقصرند.
·        هر کس به نوبه خود و به سهم خود.
·        همه چیز باید در محکمه خرد داوری عینی و علمی شود.
·        این فرمان فلسفه روشنگری است. (کانت)
·        بهترین خدمت دفاع از حقیقت است.

7
·         نوشته های صمد به درد خودش می خورند.
·        یا باید نقد شوند و یا باید دور انداخته شوند.
·        کسروی نوشته هائی از این قبیل را می سوزاند.

8
·        این نظر ما ست.
·        هر آنچه شرط بلاغ است، می گوییم.
·        می توان خاموش ماند.
·         ولی اینهم رسم و راه ما ست.
·        مگر همه طالب صداقت نیستند.
·        صداقت همینه دیگه.
·        قربون صدقه رفتن که صداقت نیست. 
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر