۱۴۰۰ بهمن ۲۵, دوشنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۶۸)

   ​  Frauenbild

هانی شافت

(۱۹۲۰ ـ ۱۹۴۵)

و

همرزم

رزمندگان آنتی فاشیست کمونیست شهید از هلند

 

میم حجری

۱۷۸۰
خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت
به قصد جان من زار ناتوان انداخت
نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود
زمانه طرح محبت نه این زمان انداخت
به یک کرشمه که نرگس به خودفروشی کرد
فریب چشم تو صد فتنه در جهان انداخت
شراب خورده و خوی کرده می‌روی به چمن
که آب روی تو آتش در ارغوان انداخت
به بزمگاه چمن دوش مست بگذشتم
چو از دهان توام غنچه در گمان انداخت
بنفشه طره مفتول خود گره می‌زد
صبا حکایت زلف تو در میان انداخت
ز شرم آن که به روی تو نسبتش کردم
سمن به دست صبا خاک در دهان انداخت
من از ورع می و مطرب ندیدمی زین پیش
هوای مغبچگانم در این و آن انداخت
کنون به آب می لعل خرقه می‌شویم
نصیبه ازل از خود نمی‌توان انداخت
مگر گشایش حافظ در این خرابی بود
که بخشش ازلش در می مغان انداخت
جهان به کام من اکنون شود که دور زمان
مرا به بندگی خواجه جهان انداخت
حافظ

۱۷۸۱
فرمانده انتظامی تهران بزرگ با تشریح برخی از مصادیق برخورد با تخلفات موتورسیکلت سواران گفت:

با توجه به اینکه گواهی نامه موتورسیکلت به زنان داده نمی شود

رانندگی این افراد با موتورسیکلت ممنوع بوده

و با آن برخورد می شود.

ایسنا

فرمانده عزیزم

بگو تا خون بریزم.

نظرتان راجع به خرسورای زنان چیست؟

چون خیلی از زنان آیة الکرسی

به

خرپروری و خرسواری

خطر می کنند.

 

۱۷۸۲
 

راوی

ببینید تجرید بازتاب "ذهنی" چیزها در عالم واقعی است و امری در خود نیست.

نه.

تجرید = صرفنظر از مشخصات منحصر به فرد مثلا انواع مختلف درخت و برجسته کردن مشخصه مشترک آنها

بدین طریق

از

مجموعه درختان مشخص

مفهوم مجرد و در ذهن ما موجود «درخت» تشکیل می یابد

و

بلافاصله

جامه مادی واژه

در بر می کند.

مثلا

می شود

تری

باوم

شچر

آغاج

و

در زبان فارسی درخت

۱۷۸۳

راوی

تجرید علمی

متد ماتریالیستی- دیالکتیکی شناخت پدیده هاست

نه.

تجرید علمی و غیره وجود ندارد.

تجرید

ضمنا

ربطی به ماتریالیسم دیالک تیکی

ندارد.

تجرید

نتیجه لیاقت فکری بنی آدم است.

اگر

خلایق تجرید نمی کردند،

اصلا

مفهومی و بعد واژه ای

تشکیل نمی یافت

تا

جمله ای و یا حکم و اندیشه ای تشکیل یابد.

اگر تجرید نبود

بشریت

لال

می ماند.

 

۱۷۸۴
وحدت عمل در  جبهه
(یعنی وحدت میان احزاب و جریانات متضاد طبقاتی)

به

وحدت نظر در مورد دشمن مشترک مبتنی است.

مثلا جبهه ح. ک. چین و کومینتانگ

مبتنی بر وحدت نظر در مورد مبارزه بر ضد استعمار ژاپن بود.

علیرغم مبارزه طبقاتی ضمنی بر ضد یکدیگر.

مثلا اعدام نامزد مائو و یاران توسط چیانکایچک.

طبقه کارگر

فقط میتواند بر اساس مارکسیسم ـ لنینیسم متحد شود.

ما اینجا با وحدت طبقاتی سروکار داریم.

مثال:

تشکیل اس ای دی (ح. س. متحد آلمان)

با وحدت اس پی دی و کا پی دی

که

مبتنی بر مارکسیسم ـ لنینیسم

بوده است

که

  پیروزی مارکسیسم بر اوپورتونیسم بوده است.
 

۱۷۸۵
یه نهار درست کردم،کل آشپزخونه رو بهم ریختم خوبه که کسی خونه نیست
رها

آشپزخانه
باید به همان اندازه مرتب باشد که ازمایشگاه شیمی مرتب است
و
آشپز
باید به همان اندازه منضبط باشد
که
دانشمند شیمی منضبط است.
هر چیزی باید جای خود را داشته باشد
یعنی از جای مشخص خود برداشته شود و مجددا به همانجا برگردانده شود
نسخته تهیه غذا هم باید مثل نسخه سنتز کیمیاگر باشد

 

۱۷۸۶
  طیباتِ سعدی


تو
درختِ خوب منظر
همه میوه ای
ولیکن


چه کنم به دستِ کوتَه
که نمی‌رسد به سیبت

 

۱۷۸۷
مقدونیه و مدرسه
رئیس‌جمهوری مقدونیه شمالی پس از شنیدن اینکه دختری مبتلا به سندروم داون در مدرسه هدف آزار و زورگویی سایر دانش‌آموزان قرار گرفته است، همراه او به مدرسه رفت.

اگر این عکس و خبر منتشر نمی شد
اصالت می داشت
همه جا

سران سیاسی

برای عوامفریبی

از یان کارها می کنند و سلفی می گیرند تا خلایق را خر کنند و به پای صندوق رأی کشند

تا خودشان خرمن دلار درو کنند و کیف خر کنند.
 

۱۷۸۸
مهار کردن زن سرکش
قتل‌های ناموسی در دورۀ قاجار؛

زنان از کودکی به‌نحوی تربیت می‌شدند که منفعل، مطیع و هم‌نوا با هنجارها باشند.

کجروی زنان نیز معمولاً به اقدام خشونت‌آمیز علیه خانواده و اطرافیان، سرقت و جرائم جنسی محدود می‌ماند و در نهایت سلطۀ مردان بر زنان و اجرای قانون از سوی آنها باعث می‌شد زنان بسیاری بی‌گناه و فقط به‌دلیل نادانی، هوس یا طمع مردان

متهم و مجازات شوند

 

کجای این خبر

ربطی به قتل ناموسی به دست بی ناموسی

دارد؟

 

۱۷۸۹
حوا و آدم فوندامنتالیستی

۱۷۹۰
وحدت اطلاعات سپاه با وزرات اطلاعات

 

این خبر بدان معنی است

که

پس از ۴۲ سال

هنوز

هم

طویله

به

طرز ملوک الطوایفی اداره می شود.

 

۱۷۹۱
گری
"مرگ مارا"

اثری است در سبک نئوکلاسیک از نقاش چیره دست فرانسوی "ژاک لوئی داوید"

که در سال ۱۷۹۳ میلادی خلق و به یکی از ماندگارترین تصاویر انقلاب کبیر فرانسه تبدیل شد.

این نقاشی صحنه قتل "ژان پل مارا"، از نویسندگان روزنامه تندروی «دوستدار مردم» و از حامیان آشکار حزب ژاکوبین (بزرگ‌ترین و پرقدرت‌ترین حزب درگیر در انقلاب فرانسه) را نشان می‌دهد.

"مارا" به دلیل بیماری خشکی پوست مزمنی که داشت،

بیشتر وقت خود را در وان آب سرد می‌گذراند و در همان جا هم به نامه‌ها و کارهای اداری رسیدگی می‌کرد.

وی در ۱۳ ژوئیه ۱۷۹۳ در حالی که در حمام خانه اش مشغول نوشتن بود،

توسط دختر جوانی به نام شارلوت کوردی،

با ضربات چاقو به قتل رسید.

بسیاری بر این باورند که مرگ مارا،

جرقه‌ای (؟) بود برای شعله ور شدن دوره اختناق، قتل و وحشت در فرانسه، موسوم به دوران وحشت.

این اثر هم اکنون در موزه سلطنتی هنرهای زیبا در بروکسل بلژیک نگهداری می‌شود.

۱۷۹۲ 
انقلاب ۵۷ و تناسب آن با بازگشت به ۱۴۰۰سال پیش
ایمان سلیمانی امیری

ایمان سلیمانی
میان استبداد و توتالیتاریسم
مرزبندی می کند
و
عملا
به تحریف هر دو مفهوم می پردازد.
به نظر ایشان
رژیم انقلاب سفید
استبدادی
بود
و
رژیم خمینی
توتالیتر
است.
ایراد بینشی و متدیکی تعیین کننده ایمان سلیمانی
گیر دادن به فرم و ماندن و درجا زدن در چارچوب فرم
است.

توتالیتاریسم
از
 مفاهیم محبوب در ایده ئولوژی امپریالیستی برای عوامفریبی است

ایمان سلیمانی
اما
تعریف استاندارد این مفهوم
را
هم
نمی داند.
به همین دلیل
دست به خیالبافی می زند.
بدین طریق و با این ترفند
فرم
در همه جا
مطلق می شود
و
محتوا
فراموش.

مثلا
ایمان سلیمانی
نمی تواند
تفاوت و تضاد طبقه حاکمه ای را که شاه نمایندگی کرده
با
طبقه حاکمه ای

که
خمینی و غیره

نمایندگی میکنند
درک کند و توضیح دهد.
راستی فرق فرماسیون اقتصادی زمان شاه با خمینی
چیست؟

۱۷۹۳
خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت
به قصد جان من زار ناتوان انداخت
نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود
زمانه طرح محبت نه این زمان انداخت
به یک کرشمه که نرگس به خودفروشی کرد
فریب چشم تو صد فتنه در جهان انداخت
شراب خورده و خوی کرده می‌روی به چمن
که آب روی تو آتش در ارغوان انداخت
به بزمگاه چمن دوش مست بگذشتم
چو از دهان توام غنچه در گمان انداخت
بنفشه طره مفتول خود گره می‌زد
صبا حکایت زلف تو در میان انداخت
ز شرم آن که به روی تو نسبتش کردم
سمن به دست صبا خاک در دهان انداخت
من از ورع می و مطرب ندیدمی زین پیش
هوای مغبچگانم در این و آن انداخت
کنون به آب می لعل خرقه می‌شویم
نصیبه ازل از خود نمی‌توان انداخت
مگر گشایش حافظ در این خرابی بود
که بخشش ازلش در می مغان انداخت
جهان به کام من اکنون شود که دور زمان
مرا به بندگی خواجه جهان انداخت
حافظ


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر