۱۴۰۰ اسفند ۶, جمعه

خود آموز خود اندیشی (۵۲۳)

Bild

 شین میم شین

باب اول

در عدل و تدبیر و رأی

حکایت نوزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»،  ص  ۵۲)

بخش دوازدهم

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

 

۱

چو اقلیم دشمن به جنگ و حصار

گرفتی، به زندانیانش سپار

 

معنی تحت اللفظی:

وقتی کشوری را پس از محاصره و جنگ

تسخیر کردی،

زمام امور را به دست زندانیان بسپار.

 

عجب رهنمودی شیخ شیراز به شاه شیراز می دهد.

هدف پادشاه شیراز از تسخیر اقلیم فئودالی

چپاول دار و ندار سکنه آن سامان است.

در این صورت

منظور شیخ

سپردن سران کشور مغلوب به دست اوپوزیسیون

و

در بهترین حالت تعیین پادشاهی دست نشانده است.

این البته با رهنمود های اخلاقی دیگر شیخ در این رابطه در تضاد قرار می گیرد.

 

ایراد جامعه ـ تئوری شیخ

همین تناقضمندی است.

 

در جامعه ـ تئوری حافظ از این خبرها نیست.

برای اینکه حافظ دارای خرد نیمبند سعدی

نیست.

حافظ

خردستیز است.

 

۲

چو اقلیم دشمن به جنگ و حصار

گرفتی، به زندانیانش سپار

 

سؤال

 

سعدی

 در این بیت شعر،

دیالک تیک طبقه حاکمه

را

دیالک تیک طبقه حاکمه مقتدر و طبقه حاکمه منتظر

را

در کشور مغلوب،

به شکل دیالک تیک (۱) و زندانیان

 وارونه می سازد،

 تا پادشاه پیروزمند دست خود را به کارهای کثیف آلوده نسازد.

 

جواب

 

سعدی در این بیت شعر، دیالک تیک طبقه حاکمه را در کشور مغلوب، به شکل دیالک تیک زندانیان و سردمداران، وارونه می سازد، تا پادشاه پیروزمند دست خود را به کارهای کثیف آلوده نسازد.

 

۲

که بندی، چو دندان به خون در برد

ز حلقوم بیدادگر خون خورد.

معنی تحت اللفظی:

اگر زندانی بر جناح حاکم طبقه حاکمه غالب آید،

بدترین رفتار را با آن می کند.

 

سؤال

 

مفهوم «بندی» باید نخست در دیالک تیک مجرد ـ (۲) تعریف شود و سپس نحوه رفتار با او تعیین گردد.

 

جواب

 

مفهوم «بندی» باید نخست در دیالک تیک مجرد ـ مشخص تعریف شود و سپس نحوه رفتار با او تعیین گردد.

 

زندانی می تواند، قاچاقچی مواد مخدر باشد، دزد و راهزن و آدمکش و جانی و روانی باشد.

 

چگونه می توان رهبران کشور مغلوب را در اختیار چنین کسانی قرار داد؟

 

حتی اگر «بندی» مخالف با نظام اجتماعی حاکم باشد، باید محتوا و دلیل مخالفت او معلوم شود.

 

چون از مواضع به کلی متفاوت و متضاد و مختلف می توان علیه نظامی، مرام و اندیشه ای به مخالفت برخاست.

هر عنصر ضد سلطنتی که عنصر مثبت و مترقی محسوب نمی شود.

مأمورین سیا در افغانسان، 

در جریان جنگ مجاهدین علیه ارتش سرخ، 

اسرای روسی 

را

به

توصیه امثال سعدی

به دست مجاهدین می سپردند و بعدها در خاطرات خود از قساوت هائی پرده برمی داشتند، که روان هر انسانی را که بوئی از تمدن به مشامش خورده باشد، جریحه دار می سازد :

زنده زنده پوست کندن از اندام جوانان ارتش سرخ 

یکی از جنایات بیشمار است،

آنهم نه بدترین آنها.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر