۱۴۰۰ بهمن ۲۷, چهارشنبه

سیری در شعری از سیاوش کسرایی تحت عنوان «آرش کمانگیر» (۳۹)

 Siyavash Kasraei.jpg

 

تحلیلی

از

شین میم شین

 

آرش کمانگیر

(شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۳۷)

 

۱۳

آسمان الماس اخترهای خود را داده بود از دست

بی نفس می شد سیاهی دردهان صبح

 

·    چندی پیش در هماندیشی با تندیس سازی این مسئله مطرح بود که هر اثر هنری در دیالک تیکی از خودپوئی و آگاهی تولید می شود.

·    یعنی هنرمند فقط به بخشی از محتوای فکری اثر خود واقف است و چه بسا از بخش دیگر به کلی بی خبر است.

·    ما در این مورد با  خودفرمائی عین (اوبژکت شناخت) سر و کار داریم.

·    یعنی این خود چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای عینی اند که در آئینه ضمیر هنرمند منعکس می شوند، مورد حلاجی درونی قرار می گیرند و در فرم اثر هنری معینی دو باره مادیت کسب می کنند.

 

۱۴

·    اگر به زبان هراکلیت ـ پدر دیالک تیک ـ سخن گوییم:

·    اوبژکت شناخت راه واحدی را دو بار طی می کند:

·    می رود و بر می گردد:

 

الف

·    بار اول، در آئینه ضمیر هنرمند منعکس می شود.

·    چون به قول لنین، انعکاس خاصیت ماده است.

 

ب

·    بار دوم، از ضمیر (دل) هنرمند به در می زند و در فرم هنری معینی تجسم می یابد:

·    کوه البرز در آئینه ضمیر نقاشی منعکس می شود و دو باره خطه ضمیر او را ترک می گوید و در فرم تابلوی نقاشی البرز تجسم مادی می یابد:

·    این به معنی بازتولید استه تیکی ـ هنری البرز عینی ـ واقعی است.      

 

۱۵

آسمان الماس اخترهای خود را داده بود از دست

بی نفس می شد سیاهی دردهان صبح

 

·    این سومین بار است که ما همین جمله سیاوش را مورد تأمل قرار می دهیم.

·    تازه، معلوم هم نیست که آخرین بار باشد.

·    سیاوش در این جمله، سیاهی و صبح را در رابطه تنگاتنگ با هم می بیند.

·    در قاموس سیاوش، میان سیاهی و صبح دیوار دوئالیستی کشیده نشده است.

·    سیاهی چندان به صبح نزدیک است که صبح نفسش را می گیرد و می بلعد.

 

·    این اما به چه معنی است؟  

 

۱۶

·    انگلس به این نتیجه رسیده بود که فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی نو به صورت نطفه ای در بطن فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی کهنه رشد می یابد و فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی کهنه را از درون تسخیر می کند.

·    مناسبات تولیدی سرمایه داری نه تنها در بطن مناسبات تولیدی فئودالی، بلکه حتی در بطن مناسبات تولیدی برده داری به صورت نطفه ای وجود داشته است.

·    مثلا در هیئت نزولخواران، تجار، پیشه وران، صنعتگران و غیره

 

  ۱۷

·    اکنون می توان به ترفندی اشاره کرد که ارتجاع بورژوائی و فوندامنتالیستی ـ فئودالی برای تسخیر قدرت سیاسی و یا برای حفظ و تحکیم آن به خدمت گرفته است:

·    تشکیل سازمان های خیریه، به عنوان مثال.

 

۱۸

·    تشکیل همبود واره های مصلحتی برای تحکیم پیوند با توده و تبلیغ تدریجی و بی سر و صدای ایدئولوژی بورژوائی، مذهبی، فئودالی، ارتجاعی و فوندامنتالیستی و تبدیل شعور رخنه داده شده در ضمیر توده به قوه مادی و تسخیر قدرت سیاسی و یا حفظ قدرت سیاسی.

 

۱۹

·    این همان نکته ای است که آنتونیو گرامشی کار تئوریکی عظیم ارزشمندی بر روی آن انجام داده است.

 

۲۰

·    در این جمله سیاوش نیز صبح در درون سیاهی رشد می کند و آن را از درون در خود می مکد و می بلعد.

 

۲۱

·    یکی از اشتباهات بزرگ احزاب استالینیستی که عنوان غلط انداز «کمونیستی» بر خود نهاده بودند، غفلت از همین تشکیل همبود سوسیالیستی نطفه ای در درون جامعه خویش، توسعه پیوندهای طبیعی و واقعی با توده و تبلیغ تدریجی ایدئولوژی توده ای و تسخیر قدرت از درون بوده است.

·    و یکی از دلایل مهم قدرت یابی آوانتوریسم چپ و راست در فرم های مختلف همین غیاب طبیعی و واقعی سازمان های توده ای بوده است. 

 

۲۲

آسمان الماس اخترهای خود را داده بود از دست

بی نفس می شد سیاهی دردهان صبح

 

·    شاید بتوان میان الماس اخترهای آسمان و صبح نیز پیوندی ماهوی تصور کرد:

·    نور ناچیز اخترها به تقویت صبح بالنده در بطن سیاهی کمک کرده است.

·    منظور اینجا البته نه مرگ اخترها، بلکه تابش سرسختانه آنها در طول شب است.

·    مرگ اخترها مثمر هیچ ثمری نیست.

·    مؤثر نه اختران مرده، نه جرقه های کوتاهعمر، بلکه تابش سماجت آمیز آنها در طول شب بوده است که انوارشان به واسطه صبح جذب می شود.

·    صبحی که بلعنده سیاهی است.

·    ایدئالیزه کردن مرگ اخترها خرافه و یاوه ای بیش نیست که منشاء طبقاتی واپسین دارد و ضمنا آب به آسیاب طبقات اجتماعی مرتجع واپسین می ریزد.

·    آوانتوریسم همیشه در خدمت ارتجاع بوده است، چه آوانتوریسم راست و چه چپ.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر