​Ist möglicherweise ein Bild von eine oder mehrere Personen

 

هانی شافت

(۱۹۲۰ ـ ۱۹۴۵)

و

یاران

رزمندگان آنتی فاشیست کمونیست شهید از هلند

 

میم حجری

 

۱۴۲۶

انتصاب همسر به عنوان مدیر حقوقی «شستا» بدون داشتن تجربه کاری

ما که سر در نمی آوریم
از

سویی
علما مدعی اند که هر سال یک میلیون نفر وارد دانش کاه می شوند
و
چند هزار نفر وارد حوزه های علمیه

از

سوی دیگر
کسانی به مقاماتی می رسند که نه تجربه کاری بلکه تجربه بند تنبانی دارند
به کجای این طویله می توان آویخت پالان را؟

 

۱۴۲۷

آره.

به اصطلاح


انتقاد از خود

می کنند.


هدف شان اوبژکتیو و بی طرف و حقیقت پرست جا زدن رسانه های امپریالیستی است.


خیلی کلک اند.


اجامر جمکران هم از اینها می آموزند.


رئیسی رفته نزد پوتین تا سرش کلاه بگذارد


مثلا


بمب اتم بگیرد


ضمنا


احمدی نجات و علمای دجله و فرات


مصاحبه می کنند


و


ادعا می کنند که روسیه
همیشه در تاریخ


ایرانفروش

بوده است


گویا


شعار
نه شرقی نه غربی


در خطر است.


این نوعی کلک زدن است
تا
چنان وانمود کنند که در جمکران
جناح های مختلف وجود دارند
تا پوتین را گول بزنند و بمب دار شوند

 

۱۴۲۸
در هفت آسمان چو نداری ستاره ای
ای دل کجا روی که بود راه چاره ای
حالی نماند تا بزنی فالی ای رفیق
خیری کجاست تا بکنی استخاره ای
هر پاره ی دلم لب زخمی ست خون فشان
جز خون چه می رود ز دل پاره پاره ای
از موج خیز حادثه ها مأمنی نماند
کشتی کجا برم به امید کناره ای
دیدار دلفروز تو عمر دوباره بود
اینک شب جدایی و مرگ دوباره ای
از چین ابروی تو دلم شور می زند
کاین تیغ کج به خون که دارد اشاره ای
گر نیست تاب سوختنت گرد ما مگرد
کآتش زند به خرمن هستی شراره ای
در بحر ما هر اینه جز بیم غرق نیست
آن به کزین میانه بگیری کناره ای
ای ابر غم ببار و دل از گریه باز کن
ماییم و سرگذشت شب بی ستاره ای
هوشنگ ابتهاج- سايه

 

۱۴۲۹
گزارش از زنان به فرماندهان


گزارش از زنان در خانه ها چطور؟

 

۱۴۳۰

عشق در کدام فلسفه و در مکتب کدام فلاسفه؟


اصطلاح عشق افلاطونی


فقط رواج دارد 
که 
به 
عشق عاری از سکس 
اطلاق می شود. 


همین و بس.


آنچه سارا ایرانی به عنوان عشق تماتیزه کرده (مطرح کرده، موضوعیت بخشیده)


بیشتر هوس است و نه عشق.


نیاز غریزی است.


تعریف دقیقی از مفهوم عشق


هنوز وجود ندارد.


هر کس واژه عشق را بسته به نیاز خود

به خیال خود معنی می کند.


بهترین و عمیق ترین تعریف از عشق را فروغ فرخزاد

عرضه کرده است




تأملی در مقوله عشق


(بخش اول)



http://mimhadgarie.blogfa.com/post/6062





تأملاتی راجع به سکس و عشق



۱
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2068

۲


http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2069



پایان


 

۱۴۳۱
سعی کنید علتش را پیدا کنید.
خواب واجب تر از نان و آب است.
بی خوابی می تواند به امراض مهلک منجر شود.
خوردن ماست با سیر
خواب آور است.
دوش گرفتن
قرص خواب

 

۱۴۳۲
وفا، منظورم سرحرف ماندن، به قول داده شده عمل کردن،
دریا

آدم ها
به وقت نیاز
بی اختیار
وعده های عجیب و غریب به همدیگر می دهند و از همدیگر می گیرند.
خیلی از آدم ها
در بستر
خیلی قول ها از همسر می گیرند
و به همسر می دهند
که شاید یکصدم شان عملی شود.
فرق ماشین با ادم
همین است.
ماشین ها قول نمی دهند و قول نمی گیرند.
دریا باید این چیزها را بداند تا دچار دردسر نشود.
آدم
آدم است
و
می تواند به کرگدن تبدیل شود.
فراموش کردن قول و قرار که چیزی نیست.
باید هشیار بود
و
حقیقت پرست بود
و
نه رؤیاپرست

 

۱۴۳۳
گرچه با رقص و ناز در چمن است،
سرنوشت درخت سوختن است
سایه

مشخصه مهم شعر سایه
دیالک تیکی ازساده و بغرنج بودن آن است
شعر سایه فلسفی است
خود سایه اما آدم ساده ای است که از فلسفه به کلی بی خبر است
آتش و سوختن از مقولات محبوب سایه است.
سوختن اما چیست؟
منظور از سرنوشت چیست؟
درخت حتما نباید بسوزد.
درخت می تواند بپوسد
بپوکد
ده هزار سال عمر کند
 

۱۴۳۴ 
یکی از کارگران شرکت‌های مشهور صنایع غذایی در شبستر می‌گوید: اتوبوس سرویس کارگران این مجموعه را با پیک نیک گرم می‌کنند که این امر بسیار خطرناک است و نوعی بازی با مرگ است.
خودروهای فرسوده ۶۰ ساله و بالاتر همچنان از رده خارج نشده و‌هر روز کارگران متعددی را جابجا می‌کنند.

عجب ملمکت پر برکتی است:
تراختور اتمی می سازند
موشک های مایعی دور برد سرهم بندی می کنند
پوز می دهند
در سنت عادولف
از حل نهایی مسئله یهود دم می زنند
و
برای حمل و نقل کارگران
از اوتوبوس های همسن سران جمکران
بهره برمی گیرند.
به کجای این طویله می توان آویخت پالان را؟



۱۴۳۵
زیتون؛
 مهدیه گلرو:
«تبعیت نکردن از قانونی که غیر عادلانه تلقی می‌شود، به عنوان شکلی از اعتراض مسالمت آمیز سیاسی»؛
 این تعریف فرهنگ لغات آکسفورد از نافرمانی مدنی است.


یعنی چه
مش مهدیه عاکسفوردی؟
از چرچیل هم آیه ای نازل کن
قانون چیست
و
من ـ زور از قانونی که غیرعادلانه تلقی می شود
ضمنا توسط کدام طبقه اجتماعی غیرعادلانه تلقی می شود
چیست؟
سیاست زدایی از حجاب دیگر چه صیغه ای است؟

 

۱۴۳۶
انتقاد تند فاضل میبدی از ائمه جمعه:
روسیه و چین را به نام دین تطهیر نکنید

فضلای جمکران
حتی عخبار نمی بینند
تا متوجه شوند که چین و پوتین یکسان نیستند
مقام علیرتبه نظامی امپریالیسم آلمان همین چند روز قبل در هندوستان گفت:
روسیه
متحد ما بر ضد چین است
بعد مثل حلاج جمکران
استعفا داد


۱۴۳۷
اخلاق حیوانی وجود ندارد
چون حیوانات اصلا اخلاق ندارند.
اخلاق یکی از عناصر روبنای ایده ئولوژیکی در هر جامعه بشری است
و
چیزی طبقاتی است.
تفاوت اخلاق روحانیان و فئودالها
با اخلاق رعایا و کارگران
از زمین تا آسمان است.


۱۴۳۸
امروز به پایان می رسد
از فردا برایم چیزی نگو
من
نمی گویم فردا روز دیگری است
تو
روز ِ دیگری هستی
"تو" فردایی
همان که باید به خاطرش زنده بمانم
جبران خلیل جبران

همه چیز جبران جلیل جبران
در بند تنبان
خلاصه می شود:
جیگر

فردا

می شود

تا عیاش به خاطرش زنده بماند
سکنه جمکران به ضریح هر زباله ای دخیل می بندند
انگار
قحظ شعر و شاعر است


۱۴۳۹

بدون تئوری انقلابی

و
بدون توده و جامعه مناسب برای تحول انقلابی

جنبش انقلابی و پیروزی انقلابات اجتماعی
محال است.



 

۱۴۴۰
در کشوری که پسران 18 ساله چـشم بـه زنان 40 ساله دارند و مردان 40 ساله چشم به دخـتران 18 ساله ،

به راستی که جقی ها، پرهیزکارترین افرادند
فتح

دلیل مسن تر جویی
از
سویی
و
کم سن تر جویی
از
سوی دیگر
چیست؟
این ضمنا خاص جمکران نیست.
همه جا همینه

 

۱۴۴۱
 توی ارتباط با آدما از همون اول خود واقعیتونو نشون بدین، آدمارو ناامید نکنید.
ققنوس

اولا
خود واقعی مان چیست؟

ثانیا
آدم کجا بود تا خود واقعی و قلابی مان را نشانش دهیم.
فرنگی ها میلیاردها دلار حیف و میل می کنند تا بلکه در کاینات آدمی پیدا کنند و خود قلابی شان را نشانش دهند و شق القمر کنند.
آدم حکم کیمیا دارد.
جهان شده زباله دانی


۱۴۴۲
لاوروف:

ما از تاریخ درس گرفته‌ایم، اعتمادی به غرب نداریم.

جنگ های زرگری چارق و پوتین
به نیت خرپروری



۱۴۴۳
مبتلا به تنهایی ام ؛
آدم ها اثر نمی کنند.
نسرین


۱۴۴۴
زنان هم کولبری می‌کنند.
بهاره

در اقالیم کرد
زنان و نران
در جبهات جنگ و جان و نان
برابرند
زنان
فقط در جامعه
اگر
دست از پا خطر کنند
سرشان
بریده می شود و روی دیوار خانه پدری شان گذاشته می شود
تا
از آبروی قبیله حراست به عمل آید


۱۴۴۵
موج جدیدی از دستگیری های در کردستان شروع شده

خفقان به عوض خودمختاری خلق ها
 

۱۴۴۶
نیما

تو چیستی، ای شب غم انگیز


در جست و جوی چه کاری،
 آخر 

بس وقت گذشت و تو همانطور


استاده به شکل خوف آور؟

معنی تحت اللفظی:
ای شب غم انگیز
تو
بالاخره
 چیستی و در جست و جوی چیستی؟
زمان گذشت.
ولی تو همچنان و هنوز به صورت خوف انگیز ایستاده ای.

نیما
 در این بند شعر
شب
را
پرسونالیزه می کند
و
در هیئت غول هراس انگیزی تصور و تصویر می کند.


۱۴۴۷
در بسته ام،
شب
 است
تاریک همچو گور

با آن که دور از او نه چنانم
او از من است دور.

معنی تحت اللفظی:
در اتاقم را بسته ام
شب بسان گوری دهن باز کرده است.
من از ان فاصله ای ندارم.
ولی آن فرسنگها از من فاصله دارد.

در این بند شعر نیما
تناقضی
نهفته است که درک و توضیحش آسان نیست.
فاصله نیما با شب
سلب عینیت و واقعیت شده است:
خصلت سوبژکتیو
کسب کرده است:
نیما به شب نزدیک است
در حالیکه شب از نیما دور است.
شب
در شعر نیما
احتمالا
به معنی ارتجاع به کار می رود.
نیما
به زعم خودش
با
ارتجاع نزدیک و درگیر است
ارتجاع
اما
از نیما دور است.
یعنی بین نیما و ارتجاع قرابتی نیست.

 

۱۴۴۸ 
 
خاموش می گذارم، من با شبی چنین


هر لحظه ای چراغ

می کاهم اش ز روغن


تا در ره ام نگیرد، جز او کسی سراغ.

معنی تحت اللفظی:
با سلطه چنین شبی
چراغ را خاموش می کنم
و
از روغن چراغ می کاهم
تا
کسی جز او
سراغ مرا در راه نگیرد.

این بدان می ماند که پلیس امنیتی به مثابه مظهر ارتجاع (شب)
خانه نیما
را
تحت نظر گرفته باشد
و
نیما
برای اینکه دوستی به سراغش نیاید و دستگیر نشود،
چراغ خانه اش
را
خاموش می گذارد
تا
دال بر غیاب او در خانه باشد.

 

۱۴۴۹
كسی كه فقط مبارزه طبقاتی را قبول داشته باشد ،

هنوز ماركسیست نیست و ممكن است هنوز ازچهارچوب تفكر بورژوائی و سیاست بورژوائی خارج نشده باشد.

محدود ساختن ماركسیسم به آموزش مربوط به مبارزه طبقات

به معنای آنست كه از سر و ته آن زده شود، مورد تحریف قرار گیرد و به آنجا رسانده شود كه برای بورژوازی پذیرفتنی باشد.

ماركسیست فقط آنكسی است كه قبول نظریه مبارزه طبقات را تا قبول نظریه دیكتاتوری پرولتاریا بسط دهد.

وجه تمایز كاملاً عمیق بین یك خرده بورژوای عادی (وهمچنین بورژوای بزرگ) با یك ماركسیست در همین نكته است.

با این سنگ محك است كه باید چگونگی درك واقعی و قبول ماركسیسم را آزمود.
و.ا. لنین

« دولت و انقلاب »

(اوت – سپتامبر 1917)

۱۴۵۰

از بدو پدایش جامعۀ طبقاتی

زنان ستمدیده همیشه کارگران بی اجر و مزد و محصور سرمایه و استثمار بوده و هستند.

کارگران، زنان ستمدیده، ای بردگان سرمایه و استثمار،

بیایید با هم بگسلیم این زنجیر بردگی و اسارت را.

گر خواهیم رها شویم باید متحد و متشکل شویم
 

۱۴۵۱ 
حقیقت
همیشه
به نفع سوبژکت تاریخ
بوده و است و خواهد بود.
در جامعه سرمایه داری
طبقه کارگر
(به مثابه سوبژکت تاریخ)
جز حقیقت
سنگر
و
پشت و پناه و پشتیبانی ندارد.
حقیقت
با
منافع استراتژیکی طبقه کارگر منافات ندارد.
به همین دلیل
مارکسیسم ـ لنینیسم
هم ایده ئولوژی طبقه کارگر است و هم علم است


۱۴۵۲
مردی حَجاج را گفت دوش تو را به خواب چنان دیدم که اندر بهشتی
گفت اگر خوابت راست باشد
 در آن جهان بیداد بیش از این جهان باشد/
عبید زاکانی

 

۱۴۵۳
آزادی زنان ایران از دید اسپانیا

اروپایی ها جمکرانیان را مشتی خرفت می دانند
و
خرافات درخور خرفت ها را به خوردشان می دهند.

 

۱۴۵۴

زنان کرد 
با نوزاد شیرخواره در بغل 
در جبهه های جنگ 
شرکت می ورزند


تا نانی به کف آرند و به ذلت بخورند.


فقط امریکا


در سوریه
۳۰ هزار کرد در خدمت دارد.


شاید ماهی ۱۰۰ دلار به هر کدام بدهد.


دول امپریالیستی

دیگر سرباز خودی به جبهه های جنگ نمی فرستند.


روسیه هم مزدوران مسلح در همه جا دارد که جنگنده های واگنر نام دارند.


قاچاق و گردنه گیری و جنگ برای این و آن

در کردستان های منطقه سابقه تاریخی دارد


ممر درآمد بهتری نداشته اند.

افغان ها هم همین طور بوده اند.


درد هم همین است.


قبیله ای مزدور شاه بوده


قبیله دیگر مزدور صدام


قبیله دیگر مزدور ترکیه

و الی آخر
 

۱۴۵۵
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
به فتراک جفا دل‌ها چو بربندند بربندند
ز زلف عنبرین جان‌ها چو بگشایند بفشانند
به عمری یک نفس با ما چو بنشینند برخیزند
نهال شوق در خاطر چو برخیزند بنشانند
سرشک گوشه گیران را چو دریابند در یابند
رخ مهر از سحرخیزان نگردانند اگر دانند
ز چشمم لعل رمانی چو می‌خندند می‌بارند
ز رویم راز پنهانی چو می‌بینند می‌خوانند
دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد
ز فکر آنان که در تدبیر درمانند در مانند
چو منصور از مراد آنان که بردارند بر دارند
بدین درگاه حافظ را چو می‌خوانند می‌رانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند

 

ادامه دارد.