۱۴۰۰ دی ۲۴, جمعه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (الف) انقلاب و قرارداد اجتماعی در روسیه و چین (۷)

 

پروفسور دکتر دومه نیکو لوسوردو

(۱۹۴۱ ـ ۲۰۱۸)

برگردان

شین میم شین

 

۵

استقلال ملی و توسعه اقتصادی

    

 ۱

·    سال ۱۹۴۹ انقلابی در چین به پیروزی رسید که حداقل در فاز اولش باید محتوائی ضد استعماری و ضد فئودالی به خود می گرفت.

 

۲

·    ولی این امر مشخصا به چه معنائی است؟

 

۳

·    در رابطه با نکته اول، باید توجه داشت که چین بعد از «جنگ تریاک» مناطق پهناوری را از دست داده بود.

 

۴

·    در زمان انقلاب ۱۹۱۱ گروهی از میهن پرستان امیدوار بودند که مناطق غصب شده را دوباره تسخیر کنند.

 

۵

·    شش سال بعد ـ ظاهرا ـ این امیدها تقویت یافتند.

·    زیرا در اتحاد شوروی جوان (قره خان)، معاون وزارت خارجه، آمادگی خود را نشان داده بود، که قراردادهای تحمیلی در زمان تزار را غیرقانونی اعلام کند.

 

۶

·    ولی واپس راندن روندی تاریخی که مدت های مدیدی از آن گذشته است، چندان آسان نیست:

·    بلشویک ها به این امر صریحا اقرار می کنند و حزب کمونیست چین نیز بدان واقف است.

 

۷

·    هدف اصلی چین این است، که به غصب سرزمین های آن کشور برای همیشه پایان داده شود.

 

۸

·    قراردادهای تحمیلی یاد شده، اگرچه زیر فشار کشتی های توپدار و ارتش های متجاوز به امضا رسیده اند، ولی غصب مناطقی که ضمنا بنا بر همین قراردادها به عنوان بخش لاینفک چین به رسمیت شناخته شده اند، دیگر غیرقابل تحمل است.

 

۹

·    برگرداندن تایوان به کشور، به مسأله ای مبرم مبدل شده است.

 

۱۰

·    ولی سیاستی که حزب کمونیست چین در پیش می گیرد، از سوئی نشانگر قاطعیت آن حزب است و ازسوی دیگر معتدل و بردبارانه تنظیم شده است.

 

۱۱

·    به عنوان مثال، درسال ۱۹۶۱ رهبری هندوستان می کوشد با توسل به اسلحه، گوئا را که قبلا مستعمره پرتقال بوده، دوباره به هند ملحق کند.

 

۱۲

·    ولی رهبری چین ـ برعکس هندوستان ـ تا پایان یافتن قرارداد اجاره هونگ کونگ و ماکائو صبر می کند.

 

۱۳

·    دفاع از استقلال ملی و تمامیت ارضی منجر به تغییرات بنیادی زیادی حتی در داخل چین می گردد.

 

۱۴

·    مائو حتی قبل از رسیدن به قدرت، به این مسأله اشاره می کند که «واشنگتن قصد وابسته کردن چین به آرد امریکائی و تبدیل آن کشور به مستعمره خود را دارد.»

 

۱۵

·    از این رو، مناسبات اجتماعی جدید باید در وهله اول به پیشرفت اقتصادی کشور توجه ویژه ای مبذول دارد.

 

۱۶

·    چرا که بدون پیشرفت اقتصادی، تحقق برنامه رستاخیز ملی غیرممکن خواهد بود.

 

۱۷

·    مائو حتی در سال ۱۹۴۰ می نویسد:

·    «خصلت اجتماعی انقلاب در مرحله و یا فاز اول، ضد استعماری (و یا ضد نیمه مستعمراتی) یعنی اصولا بورژوائی ـ دموکراتیک است و لذا خواست عینی آن، هموار کردن راه برای توسعه سرمایه داری است و از این رو ست که برای رسیدن به سوسیالیسم، راه درازی در پیش خواهد بود.»

·    (مائو، «آثار منتخب»، ۱۹۶۸ ـ ۱۹۷۸، جلد ۲، ص ۴۰۱)

 

۱۸

·    ۱۶ سال بعد مائو اعلام می کند که علیرغم به قدرت رسیدن کمونیستها، چین در وهله اول، کماکان یک کشور در حال توسعه است:

·    «ما باید به مسئولین و همه مردم کشور حالی کنیم که چین یک کشور پهناور سوسیالیستی و در عین حال یک کشور عقب مانده و فقیر است.

·    این تضادی بزرگ است.

·    برای اینکه کشور ما ثروتمند و نیرومند باشد، به چندین دهه کار و پیکار سرسختانه و پیگیر نیاز داریم

·    (همانجا، جلد ۵، ص ۴۷۹)

 

۱۹

·    به نظر مائو، تضاد اصلی جامعه در این زمان عبارت نیست از تضاد میان بورژوازی و پرولتاریا (آنسان که او در سال های انقلاب فرهنگی اعلام کرد)، بلکه عمدتا عبارت است از تضاد میان سوسیالیسم و واپس ماندگی.

 

۲۰

·    اگر کار از این قرار است، پس چه برخوردی باید نسبت به بورژوازی داشت؟

 

۲۱

·    «اینکه سیاست ما ظاهرا در شهرها راستگرا به نظر می رسد، بدین طریق قابل توضیح است که ما خود را موظف می دانیم، که سرمایه دارها را مورد حمایت قرار دهیم و برای آنها به مدت هفت سال نرخ بهره ثابتی تعیین کنیم.

·    پاسخ به این پرسش را که بعد از هفت سال چه کار خواهیم کرد، هفت سال بعد خواهیم داد.

·    بهتر خواهد بود که همین سیاست را بعدها نیز ادامه دهیم، یعنی کماکان نرخ بهره (ربح) ثابتی برای آنها تعیین کنیم.

·    ما با این مبلغ ناچیز این طبقه را می خریم.

·    به عبارت دیگر، ما بدین وسیله سرمایه سیاسی آنها را غصب می کنیم و آنها را به سکوت وامی داریم.

·    ما باید همچنان بقیه سرمایه سیاسی آنها را از دست شان بگیریم تا روزی که دیگر چیزی از آن برای شان باقی نماند.

·    از این رو، نمی توان ادعا کرد که ما در شهرها سیاست راستگرا در پیش گرفته ایم.»

·    (همانجا، جلد ۵، ص ۴۷۳)

 

۲۲

·    بنابرین باید میان سلب مالکیت سیاسی و اقتصادی بورژوازی تفاوت قائل شد.

 

۲۳

·    تنها سلب مالکیت سیاسی است، که باید سرسختانه اجرا شود.

·    وگرنه سلب مالکیت اقتصادی (به شرط اینکه از حد معینی بالاتر نرود) می تواند پیشرفت اقتصادی کشور، تمامیت ارضی و رستاخیز ملی را به مخاطره اندازد و وفاداری به قرارداد اجتماعی را که به برکت آن کمونیست ها به قدرت رسیده اند، مخدوش سازد.

 

۲۴

·    مائو در سال ۱۹۵۸ نظر خود را برای سفیر شوروی که به حق دچار تردید شده بود، چنین بازگو می کند:

·    «درست است که در چین هنوز سرمایه دار وجود دارد، ولی عوضش حزب کمونیست سر کار است

·    (مائو، «راجع به دیپلوماسی»، ۱۹۹۸،ص ۲۵۱)

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر