۱۴۰۰ دی ۲۳, پنجشنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۴۸)

 

هانی شافت

رزمنده آنتی فاشیست کمونیست شهید از هلند

 

میم حجری


۱۰۴۸
موفقیت کمونیست ها رابطه‌ای مستقیم با مطالعهٔ عمیق و درک آنها از نظریهٔ مارکسیسم - لنینیسم و توسعه آن در پروسه پراتیک انقلابی و کار متشکل و سازمان یافته سیاسی - اجتماعی دارد.
حریف

آره.
 اگر کم و نیست ها از تفکر مفهومی و مارکسیسم ـ لنینیسم خبر داشتند
 جهان به این روز نمی افتاد.

 

۱۰۴۹
چنان که ابر ، گره خورده با
گریستنش
چنان که گل،همه عمرش مسخر
شادی است
چنان که هستی آتش ، اسیر
سوختن است
تمام پویه ی انسان به سوی
آزادی است
دنیایی که درآن شعر نیست
حتما چیزی کم دارد.
"ای عشق همه بهانه ازتوست".
شفیعی کدکنی

معنی تحت اللفظی:
همانطور
که
خاصیت ابر
 بارش
است

و
خاصیت گل
 شادی  
و
خاصیت آتش
سوختن
و
سیر انسان به سوی آزادی
است
جامعه بی شعر
ناقص است.
سخن از عشق است و بس.

اولا
خاصیت چیزهای طبیعی
چه
ربطی
به
پویه  بشر دارد؟
سیر به سوی آزادی
که
خاصیت بشر نیست.
آزادی
به
شرطی میسر است
که
بشر ترک خریت کند و به کسب لیاقت شناخت نایل آید.
آزادی = شناخت جبر عینی هستی
جامعه
به
شناخت هنری
نیاز دارد
و
شعر
یکی از فرم های هنر
است.
ولی
با شناخت هنری
نمی توان به شناخت جبر هستی و کسب آگاهی و آزادی نایل آمد.
شعرا
اصلا
معنی آزادی را نمی دانند
و
چه بسا بیسواد و حواسپرت و بی حواس و خودفریب و عوامفریبند.
ثانیا
همه جا سخن از عشق کذایی نیست.
عشق و لاس و لیس و لهو و لعب
کسب و کار اشراف فئودالی و روحانی انگل و علاف است.
ثالثا
گل
نیای بشر است
و
فرقی با خزه و جلبک و گزنه و دار و درخت ندارد
خصلت گل که شادی نیست.
شادی

نتیجه استنباط سوبژکتیو بشر از رنگ و بوی متنوع گلها و هر چیز رنگارنگ دیگر است
و
گل و هر چیز دیگر
در سایه انعکاس نور متلون آفتاب
رنگ می گیرند.
یعنی
ذاتا
بی رنگند.
گل ها
آیینه  طبف رنگارنگ تشعشع آفتابند.
 
۱۰۵۰
سوالم اینه چرا با دوس دختر خودتون ازدواج نمیکنین ؟! یعنی با دوس دخترِ یکی دیگه ازدواج کنین براتون جذابتره
مهسا


این سؤال مهسا
سؤال سوسیولوژیکی (جامعه شناسی)
مهمی است
و

باید مورد تأمل قرار گیرد.
این کردوکار خلایق
بوی فئودالی می دهد:
توله هر فئودال با توله های فئودال های دیگر ازدواج می کردند تا وسعت اقالیم و املاک خود را گسترش دهند.
شاید به این دلیل باشد

که
ازدواج ها
چه بسا
کاسبکارانه اند
و

به لحاظ مادی و مالی و پست و مقامی
حساب شده اند.
یعنی مبتنی بر عشق نیستند.
دلیل دیگرش شاید این باشد

که

افراد دوست دختر خود

را
تا حدی می شناسند
و
خیال می کنند که دختران دیگر
تحفه نطنز اند
(مرغان همسایه اند که تخم دو زرده میگذارند)


۱۰۵۱
مرا چشمی است خون افشان ز دست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو
غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی
نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو
هلالی شد تنم زین غم که با طغرای ابرویش
که باشد مه که بنماید ز طاق آسمان ابرو
رقیبان غافل و ما را از آن چشم و جبین هر دم
هزاران گونه پیغام است و حاجب در میان ابرو
روان گوشه گیران را جبینش طرفه گلزاریست
که بر طرف سمن زارش همی‌گردد چمان ابرو
دگر حور و پری را کس نگوید با چنین حسنی
که این را این چنین چشم است و آن را آن چنان ابرو
تو کافردل نمی‌بندی نقاب زلف و می‌ترسم
که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو
اگر چه مرغ زیرک بود حافظ در هواداری
به تیر غمزه صیدش کرد چشم آن کمان ابرو

۱۰۵۲
یک جوان ورزشکار و از قهرمانان رشته بدنسازی به نام کامران بذرکار در اثر اصابت گلوله ماموران نیروی انتظامی در شهر یاسوج، جان خود را از دست داده است.

نخست
فکرسازان را کشتند.
وقتی دیگر نه از فکر اثری ماند و نه از فکرساز
به
کشتن بدن سازان روی آورده اند.
تا
بیکار نمانند.
که سرچشمه رستگاری است
کار

 

۱۰۵۳
آزادی موقت «کژال نصری» فعال مدنی و فرهنگی با دست‌بند الکترونیکی،
ما زنان



شما زنان


افکار این فعالان مدنی و فرهنگی را منتشر کنید


تا خلایق مستفیض شوند.


به چه کار آیدم ز عکس کسی


از سخن های او بگو نفسی
 

۱۰۵۴
سلطان کاغذ کیست؟
مهدی حداد عادل برادر کوچک غلامعلی حدادعادل که تصاویر وی برای اولین بار در اینجا منتشر میشود مالک حداقل نه شرکت تجاری فعال در زمینه انواع محصولات سلولزی، کاغذی و مقوایی بزرگ‌ترین دریافت کننده ارز دولتی و سلطان مافیای واردات سالیانه حداقل صد میلیون دلار انواع محصولات کاغذی به کشور است
فرزندان مهدی حدادعادل به نامهای امیر مسعود و منیره بهمراه همسرش منصوره حداد عادل همچنین مالک شرکت تجاری دیگری بنام رضایاد هستند که در زمینه صادرات انواع آجیل و خشکبار به کشورهای خارجی فعالیت میکند

سلطان کاغذ نیست
دلال کاغذ است

 

۱۰۵۵
مش فریاد امروزی

مگر در جوامع ماقبل سرمایه داری جنگ نبوده است؟
 

۱۰۵۶
تهرانپارس و مشخصا چهارراه تیرانداز که حدفاصل فلکه اول و سوم تهرانپارس است به یکی از بورس های کیف قاپی و موبایل قاپی تبدیل شده تا جایی که کسبه و مردم از در آوردن موبایل یا حتی راه رفتن در پیاده رو های این منطقه هراس دارند.

این هنر ایرانیان تازگی ندارد.
در دوره شاه نور به گور هم رواج داشته است.

 

۱۰۵۷
زنان نه تنها نیمی از اعضای جامعه بلکه پیکر اصلی جامعه و ستون فقرات انقلاب کمونیستی افغانستان هستند و خواهند بود..

افغانستان جامعه ای قبیلتی است.

انقلاب سوسیالیستی در جامعه سرمایه داری می تواند رخ دهد

و

انقلاب کمونیستی

در

جامعه سوسیالیستی.
ضمنا در این ۲۰ سال اشغال افغانستان

توسط آشغال های امپریالیستی
آنتی کمونیسم

عمیقا

تبلیغ شده است
 

۱۰۵۸
هیچ چیز زورکی نمیشه مخصوصا دوست داشتن
نفس

قضیه
در جهان
درست برعکس است:
بدون اعمال زور
چیزی صورت نمی گیرد.
درست به همین دلیل همه چیز

دیر یا زود
فرو می پاشد
فرق طبیعت با جامعه
همین است.
طبیعت
صبور است و نه عجول و زورگو
در

طبیعت

به

همین دلیل

طلاق

وجود ندارد.

۱۰۵۹
فک کن بین ۷ ۸ تا دوست که یا با عشقشون ازدواج کردن یا تو رابطه‌ان و خیلی همدیگرو دوست دارن،و استوری‌های عاشقانه و قشنگ میزارن،فقط تویی که شکست عشقی خوردی
مهسا

نه.
همه همین جورند.
هنر ایرانیان
سرخ نگهداشتن صورت
به ضرب سیلی است.
این جماعت
اهل تئاتر و تظاهر و تقیه و تزویر و ریا هستند.
از صداقت و حقیقت
مثل اجنه از بسم الله
بیزارند

 

۱۰۶۰
روزی ۸ ساعت میخونم و نمیرسم
حریفه

مسئله نه کمیت (تعداد ساعات) خواندن
بلکه کیفیت آموزش است.
مثال:
برای آموزش هر رشته علمی و فقهی و فلسفی و هنری
باید

تعریف مفاهیم مربوطه

را

و

طرز کاربست ان مفاهیم

را

تمرین کرد.
کار ما هم همین است
فرق ما با بقیه هم همین است

۱۰۶۱
خوشبختی شاخ و دم نداره!

همینقدر دم دست هستش
تقی


طنز است

مش تقی. 


این اثر نقاش طنز آمیز است.


طنز تلخی که به انتقاد اجتماعی سرشته است


نمی توان در طویله زندگی کرد


و

حتی

در خواب


احساس خوشبختی کرد.


کودکان کارتن خواب

حتی

در خواب


رؤیای کارتن اعلی می بینند


و


نه


رؤیای قصر 
مصفا
 

۱۰۶۲
زندگی‌
خوش‌ تر‌ بُوَد‌
در‌ پرده‌ و‌هم‌ و‌ خیال 
رهی‌ معیری

آره.
ولی چرا و به چه دلیل؟

دلیل اولش


غریزه حفظ نفس است

که

یار و یاور هر موجود زنده است:


هر انچه که کسی در زندگی واقعی ندارد


در عالم خواب و خیال


به دست می آورد


مثال:


کسی که مرض قند دارد و مجاز به خوردن چیزهای چرب و شیرین نیست


در عالم خواب

چلوکباب و خاگینه و عسل و حلوا می خورد.


بدین طریق


تعادل نسبی میان امیال و الزامات


برقرار می شود.


دلیل دومش


لایتناهیت و دلبخواهیت (بی قانونمندی) کرد و کارها درعالم وهم و خیال


است.


عالم وهم و خیال


حساب و کتاب ندارد.


ایراد این ادعای رهی


آنجا ست


که


وهم و خیال


همه شمول

نیست


اندیشندگان


حتی

در عالم خواب و خیال


منطقی می مانند.


وهم و خیال کسب و کار خران و خودفریبان و غافلان است



 

۱۰۶۳
شهردار بجنورد مادرزنش را به عنوان «مشاور امور بانوان» منصوب کرد

حق هم دارد.
شعور مادر زنش صد برابر شعور خود خرش است
زنان جمکران

خردمندتر از نران آنند.


۱۰۶۴
شفیعی کدکنی
در آینه دوباره نمایان شد
 با ابر گیسوانش در باد
باز آن سرود سرخ اناالحق
ورد زبان اوست

 تصور و تصویر کدکنی از منصور حلاج
هیپی گیسو بندی است که ادعای خدایی می کند.

۱۰۶۵
تو در نماز عشق چه خواندی
که سال هاست
بالای دار رفتی و این شحنه های پیر
از مرده ات هنوز
پرهیز می کنند؟

کدکنی
حلاج را جزو عشاق قلمداد می کند.
جزو عشاقی که شهید راه عشق شده اند
و شحنه ها از مرده اش حتی هراس دارند.
کدکنی ستایشگر تروریسم و آوانتوریسم بوده است.
مثل شاملو و جلال آل عبا و صمد بهرنگ عوامفریب و آخوندها.

 

۱۰۶۶
نام تو را به رمز
رندان سینه چاک نشابور
در لحظه های مستی
مستی و راستی
آهسته زیر لب
تکرار می کنند

کدکنی
مثل ساده لوحان
خیال میکند که مستی سبب کشف حقیقت می شود
به همین خیال
مستی را مساوی با  راستی (صداقت) جا میزند
مستان نیشابور
همشهریان کدکنی
نام حلاج را به طرز رمزآمیز بر زبان میرانند

 

۱۰۶۷
وقتی تو
روی چوبه ی دارت
خموش و مات
بودی
ما
انبوه کرکسان تماشا
با شحنه های مامور
مامورهای معذور
همسان و همسکوت ماندیم

کدکنی
خلایق را به سبب تماشای اعدام حلاج مزمت و تحقیر میکند
ولی شحنه ها را به درستی مأموران معذور طبقه حاکمه می داند.
کسب و کار کدکنی تشویق جوانان به ترور بوده است

 

۱۰۶۸
خاکستر تو را
باد سحرگهان
هر جا که برد
مردی ز خاک رویید

تجلیل از مرگ همین است:
در جامعه ـ تئوری کدکنی و شاملو بهرنگ و غیره
مرگ حلاجان دیوانه به رویش مردان از خاک منجر می شود.
به همین دلیل
جمکران و خاورمیانه شده مردستان

۱۰۶۹
در کوچه باغ های نیشابور
مستان نیم شب به ترنم
آوازهای سرخ تو را باز
ترجیع وار زمزمه کردند
نامت هنوز ورد زبانهاست
محمد رضا شفيعى كدكنى

در شهر نیشابور
شب ها
مست ها
نام حلاج را تکرار میکنند
پس
پیش به سوی شهادت.
این یعنی شیر کردن شیرخوارگان مردم و گسیل دادن شان به جنگ با شیران

 

۱۰۷۰
هم
رفرمیست ها
با

نقد نئولیبرالیسم به هر بهانه

به

توجیه نظام سرمایه داری

می پردازند
و
هم
بخشی از ایده ئولوگ های امپریالیستی
با

نقد نئولیبرالیسم
به اثبات حقانیت کاپیتالیسم (اقتصاد بازار، اقتصاد بازار سوسیال) می پردازند.
حتی رسما در رسانه های امپریالیستی

به ویژه در اروپا
شب و روز

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر