۱۴۰۰ دی ۲۵, شنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۵۰)

  

هانی شافت

رزمنده آنتی فاشیست کمونیست شهید از هلند

 

میم حجری

 

۱۱۰۲
این زباله ها کمترین ربطی به اسلام ندارند.
اینها اصلا دین و ایمان ندارند.

فوندامنتالیسم های رنگارنگ سنی و شیعی و مسیحی و یهودی
ادیان را برای عوامفریبی به خدمت گرفته اند.

 

۱۱۰۳
حضرت ویل دورانت
مطالعه کتاب
نوعی هماندیشی با همنوع است.
جای  هماندیش حی و حاضر
را
هماندیش غایب از نظر و حی و حاضر در کتاب
می گیرد.
هماندیشی
اسباب توسعه و تکامل فکری
است
خواه
با
همنوع حی و حاضرباشد
و
خواه
با همنوع غایب از نظر

 

۱۱۰۴
دوست حکم کیمیا دارد.
شاید در کره مریخ بتوان پیداش کرد

۱۱۰۵
ایران تنها کشوری نیست که تولید ناخالص داخلی‌اش طی دوره‌ای طولانی کاهش یافته،

ولی کشوری است که در میان 51 کشور کم‌ترین میزان رشد را داشته و درضمن میزان سقوط اقتصادی از سال 1386 به بعد از تمام کشورهایی که رشد منفی داشته‌اند، بسیار بیش‌تر بوده است.
احمد سیف



انقلاب؟


با سقوط بهمن عظیمی در سال ۱۳۵۸ بر سر مردم ایران


انقلاب سفید


شکست خورده است


و


عنگلاب اسلامی

پیروز شده است.


رستاوراسیون صورت گرفته است.


اشراف فئودال و روحانی در همدستی با بورژوازی سنتی ـ بازاری


مجددا روی کار آمده است.


ولی طبقه حاکمه جدید

مثل هر عنگلابی


به حکم تاریخ


به اجرای وصایای انقلاب مغلوب سفید


مجبور شده است.


همین عنگلاب در پله ای بالاتر در روسیه رخ داده است:


جامعه از پله سوسیالیسم به پله پایین تر یعنی سرمایه داری

سقوط کرده است 


 

۱۱۰۶
ببین رفیق مجازی و حقیقی نداره هر کمکی خواستی میتونی روی من حساب کنی، بی تعارف !
  تا جان میتونی رو من حساب کنی!
من همه جوره هواتو دارم

مثل کوه پشتت هستم

کاری بود فقط بگو!
ببین

تو مثل یکی از اعضای خانواده ام

برام عزیزی هر کمکی خواستی فقط اشاره کن
اینها تعارفات روز مره ی چندی از دوستان مجازی من بودند که سالهاست با آنها دوستم در فیسبوک و مکالمه ی تلفنی هم داشتیم
و اما چالش این ماه من برای اینکه ثابت کنم ما ایرانی جماعت زیادی اهل زبان بازی و تعارفات دو رویانه ی آبکی هستیم که خودمون هم نمیدونیم چرا؟!
من از بیش از ده ها نفر ازهمین دوستان صمیمی مجازی تقاضای مبلغی پول اورژانس کردم به عنوان قرض
اما جوابها واقعا شکه کننده بود
نفر اول :

آخ آخ آخ صبر کن هفته ی دیگه خبرشو میدم،

یک هفته بعد :

وای همین دیروز اخراج شدم از محل کارم

دیگه نمیتونم از بانکم واست درخواست وام کنم .
 

نفر دوم :

بخدا ضامن وام کسی شدم الان دادگاهی دارم بخاطر اون

صبر کن ببینم چی میشه

نفر سوم :

ب جان تو پول دارم ها

دست داداشمه

اخر این هفته بهم پس بده بروی چشششم بهت میدم .
ایشون (یکماهه غیب شده)
 نفر چهارم:

ببخش

من بخاطر کرونا کلا بیکار شدم

ندارم کمکت کنم،

راستی شهر ما شلوار جین های خوبی داره

میخوای واست بخرم
و ده ها جواب این مدلی دیگه
راستی چرا کلاممون نمیتونه نزدیک به عملمون باشه، چرا انقدر انسانهای دروغگویی شدیم؟
چرا هیچکدومشون خیلی رک

نگفت

من شما رو ندیدم تا حالا و اعتماد نمیکنم پول قرض بدم!
جای بسی تأسف هست واقعا، من در تمام طول زندگیم حتی هزار تومان از نزدیکترین افراد زندگیم هم قرض نکردم پدر خواهر برادر ....

هرگز
سختی ها رو بدوش کشیدم اما دست نیاز هرررگز ،

اما این چالش درس بزرگی بهم داد

بقول حافظ
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند
نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست
کلاه داری و آیین سروری داند
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که دوست خود روش بنده پروری داند
غلام همت آن رند عافیت سوزم
که در گداصفتی کیمیاگری داند



اره.


یکی از خصایص اصلی ایرانیان


تعارف و تظاهر و تئاتر و تقیه و تزویر و ریا ست.


تزویر و ریا


از
مفاهیم اصلی در دیوان حافظ اند.


دلیل رواج این طرز رفتار


دوام دیرمان نظام جامعتی فئودالی و سیطره قوای بیگانه در این سامان است.


همین حافظ که منتقد سختگیر تزویر و ریاست


خودش اهل ریا ست


در مقدمه دیوان حافظ


ناشر کوشیده توضیح دهد:


خطه فارس در مدت عمر حافظ (حدود ۶۰ سال)
۲۰ بار دست به دست شده است.


سکنه فارس می بایستی مرتب به اوتوریته های متفاوت بیعت کنند

۱۱۰۷
خدا!

در عالم ما به گونه های غیر واضع (غیر واضح) و مغلق (مبهم) تعریف شده است.
و هر کدام با (قدرت) خود ستایش شده اند.
سوال اینجاست که (خدا) این ((انرژی)) را از چه میگرد؟!

ما احتمالا توضیح داده ایم.
ژرف اندیش
کامنت های همنوعانش را اما نمیخواند
و نمی داند که کامنتگذاری انرژی می برد

 

۱۱۰۸
داس های تیز دهقانان ده
اشکهای آهنین کارگر
عاقبت دنیای ما گلگون کند
سر نگون سازد نظام زور و زر
"دستگیر پنجشیری "

کارگر اهل گریه نیست.

گریه و زاری کسب و کار خرده بورژوازی و زنان روستایی است
 

۱۱۰۹
آره.

خلایق خارج نشین

بیرون گود می ایستند

و

فرمان لنگش کن

صادر می کنند
 

۱۱۱۰
همسایه ما با هزار زحمت پسر بزرگ کرده که پزشک است.
داشت می مرد
خبرش کردیم نیامد.
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

 

۱۱۱۱
چرا من همش منتظرم
رها

انتظار یکی از امراض فکری ما ایرانی ها ست
این هنوز مهم نیست.
مهم این است که خیلی ها خیال می کنند که انتظار به معنی امید واری است

 

۱۱۱۲
بعضی آدم ها بهت قول میدن تو سخت ترین لحظات کنارت باشن ولی سخت ترین لحظاتو خودشون برات رقم میزنند
رها

این کشف رها
کشف شاهکاری است.
خلایق به وقت نیاز
می توانند به آسانی خوردن آب خنک
قول بدهند
و

پس از رفع نیاز
فراموش بکنند.
ایستادن روی پای خود
بزرگ ترین دستاورد بشری است

 

۱۱۱۳
در ابراز نظر
باید «من» را فراموش کنیم.
حقیقت که در من و آن و این نیست.
حقیقت در موضوع شناخت و موضوع بحث است.
مثال:
حقیقت سیب در خود سیب است و نه در سیب خور، سیب خر، سیب چین، سیبکار
حقیقت
چیزی عینی است
یعنی بی اعتنابه این و آن و مستقل از این و ان وجود دارد

 

۱۱۱۴
باز امشب از خیال تو غوغاست در دلم
آشوب عشق آن قد و بالاست در دلم
خوابم شکست و مردم چشمم به خون نشست
تا فتنه ی خیال تو برخاست در دلم
خاموشی لبم نه ز بیداری و رضاست
از چشم من ببین که چه غوغاست در دلم
من نای خوش نوایم و خاموش ای دریغ
لب بر لبم بنه که نواهاست در دلم
دستی به سینه ی من شوریده سر گذار
بنگر چه آتشی ز تو برپاست در دلم
زین موج اشک تفته و توفان آه سرد
ای دیده هوش دار که دریاست در دلم
باری امید خویش بدلداریم فرست
دانی که آرزوی تو تنهاست در دلم
گم شد ز چشم سایه نشان تو و هنوز
صد گونه داغ عشق تو پیداست در دلم
هوشنگ ابتهاج

 

۱۱۱۵
در پی افزایش #فروش_اعضای_بدن در کشور به دلایلی همچون #بحران_اقتصادی و گسترش #فقر و مشکلات معیشتی، شهروندانی که قصد #فروش_کلیه خود را دارند، برای دریافت مبلغ بیشتر به کشور #عراق سفر میکنند.
رئیس انجمن حمایت از بیماران کلیوی کرمانشاه ضمن بیان این موضوع، علت آنرا تفاوت قیمت کلیه در ایران و عراق عنوان کرد و افزود: "چون در ایران پیوند اعضا به شهروندان خارجی ممنوع است، آن‌ها فرد را به عراق دعوت می‌کنند، دلار هم به طرف می‌دهند و آن‌جا پیوند می‌زنند".



علم الهدا


که

مرجع تقلید ما ست


می گفت


جفتگیری زنان جمکران با عراقی ها ثواب دارد


گویا هتل های مشهد برای زوار عراقی و لبنانی و سوری و غیره


جیگر هم می دهند.


جیگر به قیمت های متنوع


جیگر باکره و بی کره.


بد نبود.


اقتصاد جمکران رشد می کرد


سکنه جمکران هم برای تفریح به زیارت قبور ائمه می رفتند


و

از شر پول زیادی در کیسه


رها می شدند.

گاهی هم آش و لاش و لاشه می شدند.


حالا سکنه جمکران

خیلی 
رشد کرده اند.


با تیر واحدی دو نشان می زنند


هم


به گربلا می روند
 و زیارت میکنند


هم


دل و جگر و کلیه می فروشند
 و 
تجارت می کنند.


چه بهتر از این.


اگر به کوچه ما امدی
دلار بیار
 

۱۱۱۶
حافظ
مرا چشمی است خون افشان ز دست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو

برخورد هنر فئودالی به نیمه دیگر طویله
مبتنی بر زن ستیزی است.
زنان به مثابه مظهر بدبختی قلمداد می شوند.
مژه شان به تیر
ابروشان به کمان
تشبیه می شود.
زن ابلیس واره می شود که مظهر فتنه است

 

۱۱۱۷
غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی
نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو

حافظ در این بیت غزل
چشم جانان را در خواب مستی
انسان واره تصور و تصویر می کند.
انسانی که صورتش گلشنی است و ابرویش
سایه بانی است.

 

۱۱۱۸
هلالی شد تنم زین غم که با طغرای ابرویش
که باشد مه که بنماید ز طاق آسمان ابرو

این بیت غزل حافظ
سرشار از تصاویر متنوع است:
تن حافظ
از فرط غم
مثل هلال لاغر است
هلالی که شبیه ابروی ماه است
ماهی که شبیه زنی زیبا ست که ابرویش (هلال) از گوشه آسمان هویدا است

 

۱۱۱۹
تسلیح قوه مجریه در سنندج
این تصمیم
دال
بر ان است
که
اجامر طبقه حاکمه
در سنندج
احساس امنیت نمی کنند.
امنیت اینان را کی به خطر می اندازد؟
خلق کرد
و
یا
جیب برها و دزدها و زورگیرها و لات ها و لاشخورها؟


۱۱۲۰
مرا به خویش رها می کنی،
نمی دانی؛
که رنجه از نفسِ ناشناسِ خویشتنم.
اگر دریچۀ زنهارِ خویش نگشایی،
کسِ دگر نشناسد که:
این غریب،
منم.
مرا ز خلوت آغوش تو،
گریزی نیست؛
به هر کجا که گریزم،
حصارِ خانۀ توست.
نوازش از دل بیمار من،
دریغ مدار؛
دلم لبالب پیمان جاودانۀ توست.
چه روزها و،
چه شب ها،
که در شکست نیاز،
وجود خستۀ من،
در لهیب حسرت سوخت.
من از تو بازنگردم،
که چشم بیدارت،
به من حکایت شب های عاشقی آموخت.
گمان مدار که،
بر خویشتن فریفته ام،
به هر دیار که باشم،
تو آشنای منی.
من آن شوم که،
تو از روزگار می خواهی؛
اگرچه راهِ درازی است،
پا به پای منی.
خراب باده اگر نیستم،
دریغی نیست،
که از شراب نگاه تو،
مست مستم من.
به هر چه از تو به جانم رسد،
نیندیشم؛
که من ز خویش جدا هستم و،
« تو » هستم من.
گذشته را به دمِ بادِ سرد دادم و باز،
چو آن کبوتر، از هر گناهِ دل پاکم.
مرا به خویش رها گر کنی،
گنه کاری؛
که بی تو گر گلِ مهتاب هم شوم،
خاکم.
ترانه سازِ دلِ هیچ کس نخواهم شد؛
که با زبان کسی،
گفت و گوی نتوانم.
برای توست که،
می خوانم این همه آواز؛
اگر تو هم نپسندی،
خموش می مانم!
محمد زهری

 

۱۱۲۱
ترک تحصیل ۳۰ درصد دانش‌آموزان
سرانه دانش‌آموزی در ایران چیزی حدود یک سوم متوسط جهانی است و سرانه آموزشی هر دانش‌آموز براساس دلار ۳۰ هزار تومانی فقط ۵۰ دلار است

اگر تیز بنگریم
شاید
مصلحت همین باشد.
آموزش خرافه
بهتر از پرهیز از آموزش خرافه نیست.
طویله هم به تحصیلکرده و دانشمند نیازی ندارد
جنگیری و فال بینی و جیب بری و کیف قاپی و زورگیری
سواد نمی خواهد.

۱۱۲۲
اعتصاب_غذای_منوچهر_بختیاری_و_انتقال_او_به_سلول_انفرادی

عجب طویله ای است.
کسی که اعتصاب غذا کرده
معمولا
به بیمارستان منتقل می شود و نه به سلول انفرادی

۱۱۲۳
سکته مغزی یکی از بازداشت‌شدگان اعتراضات دی‌ماه ۹۶ در پی تزریق دارو
مهدی صالحی از بازداشت شدگان اعتراضات دی‌ماه ۱۳۹۶ در اصفهان، روز جمعه ۲۴ دی به بهداری زندان اصفهان مراجعه کرده و به‌ دلیل تزریق داروی اشتباه سکته مغزی کرده و در بیمارستان بستری است.



ایمان کورکورانه جای علم را گرفته است


تبار پزشکان جهنمدره


به پزشک احمدی جلاد می رسد.


تبدیل زندان به دانشگاه


و


دانشگاه به زندان


و


گزینش دانشجو از اوباش کودن


نتیجه اش جز این نمی توانست باشد
 

۱۱۲۴
به یک گره که دو چشمت بر ابروان انداخت
هزار فتنه و آشوب در جهان انداخت
فریب زلف تو با عاشقان چه شعبده ساخت؟
که هر که جان و دلی داشت در میان انداخت
دلم، که در سر زلف تو شد، توان گه گه
ز آفتاب رخت سایه‌ای بر آن انداخت
رخ تو در خور چشم من است، لیک چه سود
که پرده از رخ تو برنمی‌توان انداخت
حلاوت لب تو، دوش، یاد می‌کردم
بسا شکر که در آن لحظه در دهان انداخت
من از وصال تو دل برگرفته بودم، لیک
زبان لطف توام باز در گمان انداخت
قبول تو دگران را به صدر وصل نشاند
دل شکستهٔ ما را بر آستان انداخت
چه قدر دارد، جانا، دلی؟ توان هردم
بر آستان درت صدهزار جان انداخت
عراقی از دل و جان آن زمان امید برید
که چشم جادوی تو چین در ابروان انداخت
فخرالدين عراقى

 

۱۱۲۵
غزلواره
امشب نمی دانم چه باید کرد.
امشب کسی در خانۀ من نیست.
گیرم، برون از من،
تاکِ شب از انگورِ صدها کهکشان پربار،
گیرم خُمِ مهتاب هم سرشار،
من با که نوشم دُرد شادی یا غم خود را،
وقتی که مستی چون تو همپیمانۀ من نیست؟
دیروزها، وقتی که شب می شد،
من تازه،
با صد بامداد تازه در جانم،
آغاز می گشتم؛
روز سیاه نابسامان را
چون خواب تاریک پریشانی نوردیده،
سوی نوازش، سوی آرامش،
سوی نگاه و خندۀ تو باز می گشتم.
اما
امشب شب بی روزنی در من،
تنها، تهی، تاریک، گسترده ست.
امشب نمی دانم چه باید کرد.
وین تیرۀ دلسرد
با من نمی دانی چها کرده ست؛
با من نمی دانی چها کرده ست...
اسماعیل خویی

 

۱۱۲۶
نیچه
افسردگی به انسان فرصت اندیشیدن نمید هد
بنابرین برای نادان نگهداشتن انسان باید اندوهگینش کرد.

عجب استدلالی.

ما فکر می کردیم برای خرپروری باید خلایق را مست و مدهوش و معتاد و مشغول ساخت.

 

۱۱۲۷
کامنت چیست و پیش شرط کامنتگذاری چیست؟
کامنت
نتیجه تحلیل ادعای همنوع است
تحلیل

نوعی کار است
تحلیل

کار عمدتا فکری است
ژرف اندیشان باید حداقل این را بدانند
که
کار = صرف انرژی مادی و روحی و روانی و فکری

 

۱۱۲۸

 دوستی به چه معنی است؟
 فرق دوستی با آشنایی وعاشقی چیست؟

 

۱۱۲۹
شب و غم و یاد

 

۱۱۳۰
امیل زولا

نماینده سبک ادبی موسوم به ناتورالیسم بوده است.

نظراتش فاقد اعتبار و ارزش علمی بوده اند.

ژرمینالش هم به سرش بخورد
 

۱۱۳۱
امیر دهقان.
 پیش شرط تشکیل جبهه
تشکیل پیشاپیش احزاب طبقات اجتماعی مختلف است.
جبهه = اتحاد احزاب مختلف برای نیل به آماج مشترک و نه اتحاد حسن با حسین.
 تشکیل حزب طبقه کارگر
 پیش شرط صرفنظرناپذیر برای پیروزی این طبقه اجتماعی است.
حزب طبقه کارگر
مدل مقدماتی جامعه کمونیستی است.
یکی از معایب مهم احزاب کمونیست کذایی
عدم درک این نکته بوده است.
انگلس



چند سال قبل از مرگ



در این رابطه می نویسد:



«مارکس و من



از سال ۱۸۴۷ بر آن بوده ایم



که



پرولتاریا



برای کسب توان لازم جهت پیروزی در روز تعیین کننده



باید



دارای حزب خاص خود



باشد.



حزبی

که



مجزا از کلیه احزاب دیگر



و



مخالف کلیه احزاب دیگر

باشد.



حزب طبقاتی خودآگاهی

باشد.»



(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۳۷، ص ۳۲۶)
 

۱۱۳۲
آدما خیلی نا مهربون شدن، تا میدونن یه چیزیو دوست داری ازت می‌گیرنش، حتی خودشونو..

آدم کجا بود.
ما فکر می کردیم که جمکران
طویله است.
بعد دیدیم که طویله هم نیست.
تیمارستان است.
با دیوانگان که نمی شود
رابطه داشت

 

۱۱۳۳
هرعملی،، عکس العمل داره،، منتهایه موقع بافکرسادگی وخیال زرنگی قاطی میشه.
دریا

دریا
ظاهرا معنی دیالک تیک کنش و واکنش را نمی داند.
مثال:
بزنی (کنش)
می خوری (واکنش)
مثال:
اگر مشت بر سنگی بزنی (کنش)
دستت درد می گیرد
این بدان معنی است که سنگ نسبت به مشت تو واکنش نشان می دهد

 

۱۱۳۴
وقتی بارون می باره میتونم سرزمین احساس رو فتح کنم.
بی تخلص

بستگی دارد که کجا باشی.
وقتی در خیابان و بیابان
زیر باران سیل اسا باشی
به فکر فرار می افتی
و
به
زمین و زمان بد و بیراه میگی

 

۱۱۳۵
رقیبان غافل و ما را از آن چشم و جبین هر دم
هزاران گونه پیغام است و حاجب در میان ابرو

ابرو بسان حجابی مانع ان می شود
که رقیبان ببینند که جانان با چشم و چهره به ما هر لحظه پیغام می دهد
رقیب = کسی که مراقب جانان است.
مثلا برادر بزرگ جانان
مادر جانان

۱۱۳۶
روان گوشه گیران را جبینش طرفه گلزاریست
که بر طرف سمن زارش همی‌گردد چمان ابرو

پیشانی جانان
برای
روح گوشه گیران
مثل گلشنی است
و
ابرو در یاسمن زار این گلشن خرامان راه می رود

 

۱۱۳۷
اگر چه مرغ زیرک بود حافظ در هواداری
به تیر غمزه صیدش کرد چشم آن کمان ابرو

اگرچه حافظ در هواداری مرغ هشیاری بود
اما
جانان کمان ابرو با تیر عشوه
صیدش کرد.

 

۱۱۳۸
این بیت شعر حافظ مملو از تشبیهات ناتورالیستی است:
حافظ به مرغ
غمزه جانان به تیر
ابرویش به کمان
چشم جانان به صیاد
تشبیه می شود

 

۱۱۳۹
عافیت در روزگار و روشنی در روز نیست
کَس نمی داند که روز و روزگاران را چه شد.
 صائب تبریزی

صائب تبریزی
شاعر نیست
نوحه سرا ست
دریغ از ذره ای شعور

۱۱۴۰
حسنی امام جمعه
اوتوبوس

طرفداران کیش تشیع
مغزشان در تنبان شان است.
جز جفتگیری
 چیزی نمی شناسند.
ترحم انگیزتر از جانورانند.
اگر به کوچه ما امدی شعور بیار

 

۱۱۴۱
مسئله اینجا
جامعه شناسی و روانشناسی طبقات اجتماعی است.
پرولتاریا
طبقه اجتماعی مدرنی است
که باید از نو شناخته شود.
پرولتاریا
 با تولید سرمایه داری صنعتی پدید آمده است.
همین مارکسیسم ـ لنینیسم
 چیزی جز ایده ئولوژی پرولتاریا نیست.
 پرولتاریا
 عملا و عینا
 مارکسیستی ـ لنینیستی می اندیشد.
این بدان معنی است که
 مارکسیسم ـ لنینیسم
 از پرولتاریا نشئت گرفته است
و تئوریزه شده و تدوین یافته است
عین
مقدم بر ذهن است
عین
تعیین کننده ذهن است
ذهن
انعکاس (عکس اندازی، عکس برداری از) عین است

 

۱۱۴۲
بعداز یه سنی، رابطه هااینطوریه که یابایدمثل کسی باشی که طرف مقابلت قبلادوسش داشته،، یابشی سرگرمی‌،،،، حالافک کن کدومشی؟
دریا

رابطه همیشه دو طرفه است
دیالک تیکی از سوبژکت و اوبژکت است
به همان سان که حریف
حریفه را به نحوی از انحا اوبژکت می انگارد
به همان سان هم حریفه
حریف را اوبژکت قرار می دهد.
از دید زنان جهان سوم چنین است که
خود را اوبژکت می بینند و نه سوبژکت
از دید نران چگونه است؟

۱۱۴۳
همونقدر ک خوشحالم ک معاف شده و قراره از ایران بره ناراحتم
کورلی

همه همیشه چنینند:
چون همه چیز دیالک تیکی است
نه
شادی محض وجود دارد
و
نه
غم محض
ای بسا شادی که به غم تبدیل می شود و غم به شادی
سعدی:
گنج و مار
گل و خار
و
غم و شادی
به هم اند.

 

۱۱۴۴
چاره ای جز تمکین به دیالک تیک هستی نیست.
بهتر هم همین است.
شاد باشی از سعادت همنوع
و غمگین باشی از ذلت همنوع

۱۱۴۵
کسی تاحالا پاپریکا تو ماکارونی زده؟ ...خریدم ولی نمیدونم تو چی بریزم راستش از اسمش خوشم اومد خریدم
بانو

یکبار پس از پختن ماکارونی به یک مقدار از آن
یک ذره بی بر بزن و ببین.
اگر خوشت آمد یاد داشت کن و بار دیگر پس از پختن و یا در ضمن پختن بدان اضافه کن.
ب یبر انواع تازه و خشک و درشت و پودر و تند و شیرین
و
الوان سیاه و سپید و غیره دارد.
از گوگل بپرسی مصارفشان را در اغذیه مختلف میبینی

۱۱۴۶
ویکی پیدا نه دانشنامه به دردبخوری است و نه آزاد است.
دانش مرده نامه است
دانشنامه بند تنبانی است.
دانشنامه علمی و انقلابی
دایرة المعارف روشنگری است

 

۱۱۴۷
کارگران بهتر است بدانند

که

چاره رنجبران وحدت و تشکیلات است

 

۱۱۴۸
تزویر و ریا در ایران تازگی ندارد.
تزویر و ریا از مفاهیم مرکزی در دیوان حافظ است.
علتش

اولا

دست به دست پی در پی شدن اقالیم فئودالی کشور و تعویض حکام

ثانیا

آیین تشیع است که آیین تقیه و تظاهر و دروغ و ریا ست
 

۱۱۴۹
دل من گرد جهان گشت و نیابید مثالش
به که ماند به که ماند به که ماند به که ماند
مولانا

نیابید
غلط است
نیافت
درست است.
مولانا
اما
بی خیال قاعده و قانون گرامری (دستور زبانی) است
ضمناهر کس و هر چیز
منحصر به فرد است.
فاطمه و سکینه و صغری هم بی مثال اند

 

۱۱۵۰
انقد روزام تکراری شده که دلم میخواد تموم تقویمارو خط‌خطی کنم
زهرا

چنین چیزی محال است.
اگر سیر و سرگذشت روزمره ات را بنویسی
ملتفت می شوی
تکراری در بین نیست.
همه چیز و همه کس
در تغییر مدام است

۱۱۵۱
محمد قهرمان
به دل جمع درین دایره گامی نزدم
گرچه پرگار شدم دور تمامی نزدم

شاعر از دیالک تیک فرد و جمع (جزء و کل) غافل است.
به همین دلیل
علیرغم پرگار شدن
ادعا میکند که نه به دل جمع گامی زده و نه حتی دور تمامی زده است.
چنین چیزی محال است.
فرد
فقط در پیوند دیالک تیکی با جمع زنده است

۱۱۵۲
محمد قهرمان
آهی از دل ندواندم به سر راه سحر
گلی از ناله ی خود بر سر شامی نزدم
ضعف تن سایه صفت داشت زمین گیر مرا
بوسه چون پرتو مه بر لب بامی نزدم

شاعر
ضعفش را به سایه اش تشبیه می کند
سایه ای که زمینگیرش کرده است.
خیلی زیبا ست این تصور و تصویر.

۱۱۵۳
محمد قهرمان
ساز افتاده ز کوک ام
خجلم ای مطرب
که به دلخواه تو یک بار مقامی نزدم

خصلت من چو دگرگونه شد از گشت زمان
طعنه از پختگی خویش به خامی نزدم

تشنه ی شهرت بیهوده نبودم چو عقیق
زخم بر دل به طلبکاری نامی نزدم
 
اخلاقی شاهکارو شاهکاری اخلاقی
از شاعر خطه خراسان

 

۱۱۵۴
زباله کامو تحت عنوان بیگانه را خوانده ایم

که جلال آل عبا با خبره زاده ترجمه کرده است.
شما نمی دانید که کمونیسم چیست
اگزیستانسیالیسم آبشخور فاشیسم است
فاشیسم چپنما ست و بدترین دشمن کمونیسم است
اسم حزب هیتلر حزب ملی و سوسیالیستی کارگران المان بوده است
همان هیتلری که جلاد کمونیستها بود

 

۱۱۵۵
محمد قهرمان
راه بردم ز قناعت چو به چشم و دل سیر
بر سر خوان فلک لب به طعامی نزدم

من که با شور سخن شعله دماندم از سنگ
در دلت آتشی از سوز کلامی نزدم

گرچه
ای غنچه دهن
تشنه ی بوسی بودم
لب خواهش نگشودم در کامی نزدم

سرگران از من مخمور گذر کردی دوش
رفتی و از می دیدار تو جامی نزدم

۱۱۵۶
دیکتاتوری فحش خواهر و مادر نیست
مش جواد.
به لاشخورهای امپریالیستی هم بگو.
هر دولتی نوعی دیکتاتوری است
(لنین)
علامت داس و چکش می زنید و از الفبای مارکسیسم ـ لنینیسم بی خبرید.
آبرو می رود ای عقل خوداندیش بپا

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر