۱۳۹۳ مرداد ۱۳, دوشنبه

مقوله «رقیب» در آثار خواجه شیراز (28)


تحلیلی از شین میم شین 
  
مرا روز ازل کاری بجز رندی نفرمودند
هر آن قسمت که آن جا رفت از آن افزون نخواهد شد

·        معنی تحت اللفظی:
·        در روز ازل به من فرمان رندی داده اند.
·        بر قسمت مقدر شده در روز ازل چیزی اضافه نخواهد شد.

1
مرا روز ازل کاری بجز رندی نفرمودند

·        خواجه در این مصراع در نهایت وقوف و آگاهی، دیالک تیک  جبر و اختیار را به شکل دوئالیسم مشیت الهی و انسان و مشخصا به شکل دوئالیسم تقدیر و رندی تخریب و تار و مار می سازد.
·        چرا و به چه دلیل ما این استنباط را از این مصراع داریم؟  
  
2
مرا روز ازل کاری بجز رندی نفرمودند

·        برای اینکه خواجه جبر را و مشخصا مشیت الهی را مطلق می کند و انسان را تا حد جماد و در بهترین حالت تا حد جانور تنزل می دهد.
·        آن سان که انسان از خرد و خوداندیشی و خودمختاری بکلی تهی می شود و زباله واره می گردد:
·        روز ازل فرمان رند وارگی می دهند و او تا ابد همان می ماند که تعیین کرده اند.

·        حتما حریفی خواهد پرسید که به چه دلیل ما گفته ایم، که خواجه به این موضع فکری خود وقوف و آگاهی کامل دارد؟ 

3
مرا روز ازل کاری بجز رندی نفرمودند

·        دلیلش این است که همین موضع فکری را خواجه در سراسر دیوان خود بطرز پیگیری نمایندگی و بطرز خستگی ناپذیری سرسختانه تبلیغ می کند:

نمونه
رضا به داده بده وز جبین گره بگشا
که بر من و تو در اختیار نگشاده است.

·        معنی تحت اللفظی:
·        به «داده»، مثلا به رزق مقرره راضی باش.
·        برای اینکه جبری است.
·        برای اینکه در اختیار را به روی کسی باز نکرده اند.

4
رضا به داده بده وز جبین گره بگشا
که بر من و تو در اختیار نگشاده است.

·        محتوای نظری این بیت با بیت قبلی تفاوت ماهوی ندارد:
·        در هر دو بیت موضع نظری واحدی نمایندگی می شود:
·        دوئالیسم جبر و اختیار.
·        مطلقیت جبر و هیچ وارگی اختیار.
·        خواجه صریحا و عمدا، واژه «اختیار» را به کار می برد.
·        دیالک تیک جبر و اختیار در قرون وسطی نیز وجود داشته است.
·        خواجه مقوله فلسفی جبر را با جزم و یا دگم مذهبی موسوم به «مشیت الهی»  و یا «حکمت الهی» جایگزین می سازد.
·        به همین دلیل نمی توان و نباید خواجه را دترمینیست، تعین مندی گرا، جبرگرا نامید.

·        چرا؟

5
·        برای اینکه دترمینیست و یا جبرگرا به قوانین و قانونمندی های عینی هستی (به جبر عینی) باور بی چون و چرا دارد، در حالیکه خواجه به جزمی مذهبی به نام مشیت و یا حکمت خدا باور دارد و فرق ایندو از زمین تا آسمان است:

الف
·        در قاموس جزم مشیت الهی، رسول اکرم می تواند به اشاره انگشتی کره ماه را دو شقه کند.
·        شقه ای را به شرق بفرستد و شقه دیگر را به غرب.

ب
·        در قاموس دترمینیسم و یا تعین مندی گرائی و یا جبرگرائی، چنین کرد و کاری محال است.

6
مرا روز ازل کاری بجز رندی نفرمودند

·        در قاموس خواجه در روز کذائی ازل سرنوشت هر کس به جوهر نامرئی قضا و با قلم قضا بر پیشانی او نوشته می شود.
·        یکی آن می شود و دیگری این.
·        یکی برده می شود و دیگری برده دار.
·        یکی غلام می شود و دیگری خواجه.
·        یکی پارسا می شود و دیگری مفسد.

7
·        اکنون باید به معنی واژه ی رند اندیشید.
·        چون در فرهنگ واژگان فارسی به معنی زرنگ و حیله گر و ملول آمده است.
·        شاید در روند تحلیل اشعار خواجه به کشف منظور او از رند نیز نایل آییم.
·        رندی خواجه در هر صورت هم ازلی، هم مقدر و هم جبری است.
·        لدنی، جبلی، مادر زادی و طبیعی (الهی)  است.
·        نه اجتماعی است، نه اکتسابی و نه اخیتاری.

8
مرا روز ازل کاری بجز رندی نفرمودند

·        اکنون سؤال ناقابلی آنهم بطور جبری و ناخواسته بر لب می نشیند:
·        خوب اگر رندی ریشه الهی دارد، پس ژست گرفتن و پوز دادن و افاده فروشی و فخر و مباهات به رندی برای چیست؟
·        اگر به هر حشره ای هم در روز ازل فرمان «رند باشی»  داده بودند، آن هم می توانست رند عالمسوز باشد.

9
مرا روز ازل کاری بجز رندی نفرمودند
هر آن قسمت که آن جا رفت از آن افزون نخواهد شد

·        خواجه در مصراع دوم مقوله فاتالیستی دیگری را به خدمت می گیرد:
·        مقوله «قسمت» را.

·        در فرهنگ کشور عه هورا تنها کاری که نشده، بررسی دقت مند و وسواس مند  مفاهیم است.

·        قسمت به چه معنی است؟ 
معانی مقوله «قسمت»
در فرهنگ واژگان فارسی

الف
جزء
نصیب
 بهره

ب
سرنوشت
 تقدیر

قسمت حوالتم به خرابات می کند
هر چند کاین چنین شدم و آن چنان شدم
حافظ

·        معنی تحت اللفظی:
·        تقدیر و سرنوشت مرا به خرابات سوق می دهد.
·        اگرچه چنین و چنان شده ام. 

1
·        خواجه در این بیت، در رابطه با واژه «قسمت»، مرزهای معنوی مشخص را در می نوردد و از محتوای فلسفی آن پرده برمی دارد:
·        قسمت بدین طریق، نه فقط به معنی بهره مادی و معنوی معین شده در روز ازل برای هر کس، بلکه ضمنا به معنی خود تقدیر، خود حکمت و یا مشیت الهی تعریف می شود.
·        حکمت و مشیت الهی بر آن بوده که خواجه رند خرابات باشد.
·        فرق هم نمی کند که او اکنون اهل علم و فضیلت و غیره شده است.
·        فرق هم نمی کند که او قرآن کریم را به چندین روایت از حافظه می خواند.
·        فرق هم نمی کند که خواجه (غلامدار)، همدم و همنشین و همکاسه خوانین و سلاطین شده است.
·        رندیت اورا بدون پرسش از او تعیین کرده اند. 

ت  
جهان تقدیر 

عیبم مکن به رندی و بد نامی، ای حکیم
 کاین بود سرنوشت، ز دیوان قسمتم
حافظ

·        معنی تحت اللفظی:
·        مرا به جرم رندی و بدنامی سرزنش مکن.
·        دیوان قسمت (اداره تعیین سرنوشت)، سرنوشت مرا چنین رقم زده است.

·        خواجه به تقلید از اداره ثبت احوال و صدور شناسنامه و غیره برای تعیین سرنوشت انسان ها در عالم ازل هم اداره و دیوانی تصور می کند.
·        فقط باید فانتزی قوی داشت و دیوان قسمت را تصور کرد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر