۱۳۹۰ آذر ۱۰, پنجشنبه

دیالک تیک پیوست و گسست (دیالک تیک تداوم و شکست) (3)

پیوست و گسست
اثری از الینه کوتمن


پیوست و گسست (تداوم و شکست)
پروفسور گونتر کروبر
برگردان شین میم شین

• پیوست و گسست (تداوم و شکست) به خواص متضاد کلیه فرم های هستی و فرم های ساختاری ماده و همچنین به خواص متضاد کلیه فرم های حرکت و توسعه ماده اطلاق می شود.

• مراجعه کنید به فرم های حرکت ماده در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

• در حالیکه گسست (شکست)، خود را در هستی نسبتا مستقل ابژکت ها، روندها و سیستم های منفرد مادی و یا در گذارهای جهشی از وضع و حالتی به وضع و حالتی دیگر، از کیفیتی به کیفیتی دیگر نشان می دهد، پیوست (تداوم)، خود را در پیوند فراگیر همه ابژکت ها، روندها، سیستم ها و غیره و یا در گذارهای سیال مراحل توسعه مختلف به یکدیگر نمودار می سازد.

• مفاهیم «پیوست» (تداوم) و «گسست» (شکست) با مفاهیم «پایانمند» و «بی پایان» در پیوند تنگاتنگ قرار دارند.

• مراجعه کنید به دیالک تیک پایانمند و بی پایان در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

• مثلا پیوست فضائی (فضا به مثابه فرمی از مکان) بمعنی امکان تقسیم فضای مفروض نسبتا کوچک به فضاهای بمراتب کوچکتر و کوچکتر است، تقسیمی که می تواند تا بی نهایت (بی پایانی) ادامه یابد.


• اما گسست (عدم تداوم) فضا (فضا به مثابه فرمی از مکان) بمعنی وجود کوچکترین و تقسیم ناپذیرترین عناصرانبساط پایانمند است.

• پیوست و گسست در رابطه تضاد دیالک تیکی با هم قرار دارند، یعنی آندو در تضادمندی شان یکدیگر را مشروط می سازند و یکی بدون دیگری نمی تواند وجود داشته باشد.

• (ما از همین رو ست که از دیالک تیک پیوست و گسست سخن می گوییم، از همزیستی «ستیزمند» آندو. مترجم)

I
پیوست و گسست (تداوم و شکست) در فلسفه ماقبل مارکسیستی

• در فلسفه ما قبل مارکسیستی، مفاهیم «پیوست» و «گسست» عمدتا بمثابه مفاهیمی که همدیگر را مستثنی می سازند، مطرح بوده اند.
• از این رو ست که ما در تاریخ فلسفه و علوم منفرد با نظرات متضاد و مغایر با هم در باره طبیعت پیوسته و یا گسسته حرکت و فرم های وجودی ماده روبرو می شویم.

1
پیوست و گسست (تداوم و شکست) در فلسفه زنون و ارسطو

• معماهای معروف فیلسوف یونانی موسوم به زنون و همچنین تلاش های ارسطو برای اثبات بطلان آنها بر تصوری از پیوست (تداوم) محض حرکت، مکان و زمان استوار بوده اند.

2
پیوست و گسست (تداوم و شکست) در اتمیسم

• دموکریت و اپیکور در اتمیسم خود ـ بر خلاف آنان ـ برای جرم، حرکت، مکان و زمان طبیعتی گسسته قائل بوده اند.

• مراجعه کنید به اتمیسم

3
پیوست و گسست (تداوم و شکست) در فلسفه اسکولاستیک

• فلسفه اسکولاستیکی قرون وسطی به پیروی از ارسطو پیوست (تداوم) محض جهان را به مقام یکی از جزم های خود ارتقا می دهد.

4
پیوست و گسست (تداوم و شکست) در فلسفه لایب نیتس

• تعالیم اوولوسیونیستی لایب نیتس نیز که جهش را در طبیعت رد می کند، بر اندیشه پیوست (تداوم) محض در طبیعت استوار است.

5
پیوست و گسست (تداوم و شکست) در فلسفه جان لاک

• جان لاک هم ایده پیوست (تداوم) محض مکان و زمان را مبرهن می داند.

6
پیوست و گسست (تداوم و شکست) در فلسفه برونو، گالیله، بیکن، گاسندی و هیوم

• از سوی دیگر برونو، گالیله، بیکن، گاسندی و هیوم مکان و زمان را متشکل از اجزای کوچک تقسیم ناپذیر با خصلت گسسته می دانند.

7
پیوست و گسست (تداوم و شکست) در فلسفه کانت

• بعدها این نظرها را کانت مورد انتقاد قرار می دهد:
• او در آنتی نوم ساده و مرکب خود عمدتا بر مفهوم پیوست (تداوم) محض مکان و زمان اشاره می کند.

• (آنتی نوم بمعنای آغازینش عبارت است از تناقض منطقی میان احکامی که هرکدام باید بدلیلی درست تصور شوند.
• آنتی نوم زمانی می تواند پدید آید که از دو حکم متناقض یکی درست باشد و دیگری بدلیل من در آوردی درست پنداشته شود، بی آنکه در واقع درست باشد.
• چنین آنتی نومی زمانی هم می تواند پدید آید که تناقض میان دو حکم که صحت شان به اثبات رسیده و پذیرفته شده، تناقضی ظاهری باشد. مترجم)

8
پیوست و گسست (تداوم و شکست) در فلسفه هگل

• تنها هگل است که با تجزیه و تحلیل آنتی نوم های کانت اعلام می کند که «هیچ کدام از این تعین ها به تنهائی حقیقت ندارد، آنچه حقیقت دارد وحدت آنها ست.»

• خصلت ایدئالیستی دیالک تیک هگل اما مانع آن می شود که او پیوست و گسست (تداوم و شکست) را گشتاورهای همتراز واقعیت بداند:
• در حالی که او پیوست (تداوم) را بمثابه تعین ماهوی مکان و زمان می داند، گسست (شکست) را تنها بمثابه نفی انتزاعی پیوست (تداوم) قلمداد می کند.

• محدودیت درک هگل در باره رابطه پیوست و گسست (تداوم و شکست) حاکی از این نیز است که به نظر او تحولات کیفی ناشی از تغییرات پیوسته (مداوم) کمی نیستند :
• «پیوست (تداوم) عبارت است از خودمانندی ، خودمانندی خیلی ها که به مستثنی کننده بدل نمی شود.»
• «پیوست (تداوم) عبارت است از «جریان ... جریانی که به کیفیت بدل نمی شود.»
• (هگل، «منطق»، ص 180، 182، 191)

9
پیوست و گسست (تداوم و شکست) در فلسفه ماتریالیسم دیالک تیکی

Übergang von ozeanischer und kontinentaler Kruste an einem passiven Kontinentalrand
گذار از پوسته اقیانوسی و پیوسته به حاشیه قاره ای منفعل

• ماتریالیسم دیالک تیکی علاوه بر وحدت پیوست و گسست (تداوم و شکست)، بر خصلت عینی این دو مشخصه متضاد فرم های وجود، ساختار، حرکت و توسعه ماده تأکید می ورزد:

• «حرکت ماهیت مکان و زمان است.


• دو مفهوم اساسی
زیر حاکی از این ماهیت اند:
• پیوست (تداوم) (بی پایان)
• نقطه ایت (گسست) (پایانمند)

• حرکت وحدت پیوست و گسست (تداوم و شکست) است.
• حرکت وحدت پیوست مکان و زمان و گسست مکان و زمان است.
• حرکت تضاد است.
• حرکت وحدت اضداد است.»
• (کلیات لنین، جلد 38، ص 244)

• حرکت از سوئی پیوسته است.
• زیرا حاکی از گذار ماده از حالتی به حالتی دیگر است.

• حرکت از سوی دیگر گسسته است.

• زیرا، این گذار میان حالات و اوضاع کیفی مختلف، سرحد و مرز برمی کشد، حالات کیفی مختلف را مرزبندی می کند.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر