۱۳۹۰ فروردین ۱۵, دوشنبه

فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی سوسیالیسم و کمونیسم (7) (بخش پایانی)


سوسیالیسم و کمونیسم به مثابه تئوری علمی
پروفسور ماتهویس کلاین
برگردان شین میم شین

فصل دوم
سوسیالیسم و کمونیسم به مثابه تئوری علمی
بمثابه تئوری علمی مبارزه رهائی بخش طبقه کارگر و گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم

سوسیالیسم و کمونیسم بمثابه تئوری علمی، به قول کلاسیک های مارکسیسم، «بنا بر محتوای خود ـ در وهله اول ـ از سوئی محصول وقوف به تضادهای طبقاتی حاکم در جامعه مدرن ثروتمندان و تهیدستان، کارگران مزدبگیر و بورژوازی و از سوی دیگر محصول وقوف به آنارشی (هرج و مرج) حاکم بر تولید است.

• اما در فرم تئوریکی اش، در آغاز بمثابه تداوم گسترده و به عبارت دیگر، تداوم پیگیر و قاطعانه قوانین اساسی تعیین شده از سوی روشنگران بزرگ فرانسه در قرن هجدهم بنظر می رسید.

• آن هم می بایستی ـ مثل هر تئوری دیگر ـ از مواد و مصالح فکری موجود آغاز کند، گیرم که ریشه های آنها در حقایق امور اقتصادی بوده اند.»

• سرمایه داری هم عناصر مادی زوال خود را، یعنی نیروهای مولده مدرن و طبقه کارگر را پدید می آورد و هم عناصر فکری زوال خود را.

• تضادهای جامعه سرمایه داری انسان ها را به شناخت قانونمندی های توسعه اجتماعی آن و استفاده از آنها مجبور می سازند.

مارکس و انگلس با ارزیابی میراث معنوی گذشته به توسعه علم جامعه نوینی، به توسعه بنیان های عمل اجتماعی انسان نوین اقدام می کنند.
مارکس و انگلس به کشف قوانین حرکت و توسعه جامعه بشری ـ بطور عام ـ و قوانین گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم و کمونیسم ـ بطور خاص ـ نایل آمدند.
مارکس و انگلس ثابت کردند که طبقه کارگر بنا بر قانون تاریخ مجبور به از بین بردن سرمایه داری است و با این کار نه تنها خود را، بلکه تمامت جامعه را آازد خواهد ساخت.

• «مسئله این نیست که این و یا آن کارگر و یا حتی کل پرولتاریا چه آماجی برای خود تعیین می کنند.
• مسئله این است که کار از چه قرار است و بنا بر آن ـ بلحاظ تاریخی ـ چه باید کرد!»، مارکس و انگلس می نویسند.

• سوسیالیسم و کمونیسم با کشف «درک ماتریالیستی تاریخ»، با کشف قوانین حرکت و توسعه جامعه و مبارزه طبقاتی به علم بدل می شود.

• سوسیالیسم و کمونیسم بخش لاینفک مارکسیسم ـ لنینیسم است.
مارکس و انگلس در اثر خود تحت عنوان «مانیفست حزب کمونیستی»، تئوری سوسیالیسم و کمونیسم علمی را بطرز همه جانبه ای توضیح می دهند.

• «اندیشه اساسی سرتاسری مانیفست عبارت از این است
• که تولید اقتصادی و تعین اجتماعی هر دوران تاریخی ـ تعینی که بر پایه تولید اقتصادی صورت می گیرد ـ بنیان تاریخ سیاسی و فکری این دوران را تشکیل می دهد.
• و بنا بر آن قانون، کل تاریخ ـ از بعد از فروپاشی مالکیت اشتراکی اولیه بر زمین و ملک و مال ـ تاریخ مبارزات طبقاتی بوده است، مبارزات طبقاتی میان طبقات تحت استثمار و استثمارگر ، محکوم و حاکم در مراحل مختلف توسعه اجتماعی.
• که این مبارزات اکنون ـ اما ـ به مرحله ای رسیده است، که طبقه تحت استثمار و ستم ـ یعنی پرولتاریا ـ نمی تواند خود را از بند طبقه استثمارگر و ستمگر ـ یعنی بورژوازی ـ آزاد سازد، بدون اینکه ـ همزمان ـ کل جامعه را برای همیشه از استثمار و ستم و مبارزات طبقاتی آزاد سازد.»

مارکس و انگلس اثبات می کنند که سرمایه داری بطور تاریخی پدید آمده است و بدلیل تضادهای درونی خود از بین خواهد رفت و جای خود را به سوسیالیسم خواهد داد.

• در نظام سرمایه داری ـ بطور قانونمند ـ طبقه کارگر پدید می آید که وضع مادی و معنوی اش، چنان تحمل ناپذیر می گردد که به عمل مصمم، به آماجگذاری آگاهانه و به سازمان مندی سیاسی دست می زند، تا بتواند همراه با متحدین خویش از طبقات و اقشار زحمتکش دیگر، از طریق انقلاب سوسیالیستی به سرمایه داری پایان دهد و جامعه سوسیالیستی را مستقر سازد.

• با روی کار آمدن طبقه کارگر، دیکتاتوری پرولتاریا تشکیل می شود.


• طبقه کارگر در اتحاد با اقشار و طبقات زحمتکش دیگر زمام حکومت سوسیالیستی را بدست می گیرد.

دولت سوسیالیستی نیز در روند توسعه جامعه به کمونیسم و محو طبقات، خود را نفی می کند.
• جامعه سوسیالیستی و کمونیستی بر مالکیت اجتماعی بر وسایل تولید مبتنی است و مستلزم آگاهی است.

• فقط از این طریق است که جامعه به همبود عموم مردم بدل می شود، همبودی که در آن، هرکس امکان شکوفاسازی استعدادهایش را دارد.


• اینکه در جامعه سوسیالیستی و کمونیستی هرکس می تواند استعدادهای نهان خویش را توسعه دهد، اینکه هرکس حق استفاده از کلیه نعمات مادی و فرهنگی را دارد و اینکه سوسیالیسم و کمونیسم همبودی در کلیه عرصه های حیات اجتماعی است، قبلا از سوی سوسیالیسم اوتوپیکی توسعه داده شده و تدوین گردیده است.

مراجعه کنید به سوسیالیسم اوتوپیکی


• تفاوت ماهوی سوسیالیسم علمی با این تئوری ها در این است که سوسیالیسم علمی برای اولین بار، با درک علمی روند عینی توسعه اجتماعی، راه عملی تحقق این آماج ها را برای بشریت نشان داده است.

• طبقه کارگر برای انجام
رسالت تاریخی خویش باید معارف علمی راجع به توسعه و حرکت اجتماعی را فرا گیرد.


• از این رو ست که باید حزبی تشکیل گردد.


1
مشخصات حزب طبقه کارگر

• حزب طبقه کارگر باید به علم مارکسیسم ـ لنینیسم مجهز باشد.
• حزب طبقه کارگر باید طبقه کارگر را با تئوری سوسیالیسم و کمونیسم پیوند دهد.
• حزب طبقه کارگر باید مرکز هدایت و رهبری علمی سیاست جنبش کارگری، استراتژی و تاکتیک آن بر طبق مرحله توسعه اجتماعی و وضع و حال موجود باشد.

*****

مارکس و انگلس و لنین که برای شان تئوری و پراتیک همواره در وحدت ناگسسنی با هم قرار دارند، چنین حزبی را بنیانگذاری کرده اند.

مارکس و انگلس و لنین در سوسیالیسم و کمونیسم وضعی را تصور نمی کردند که بر پایه ایدئال پیش اندیشیده ای استقرار یابد.
مارکس و انگلس و لنین سوسیالیسم و کمونیسم را بمثابه جنبشی در نظر می گرفتند که با مبارزه انقلابی طبقه کارگر و متحدینش بنا بر ضرورت تاریخی انجام می گیرد و از مناسبات اجتماعی مادی سرچشمه می گیرد.

• از این رو، سوسیالیسم و کمونیسم علمی نتیجه نهائی نظریات مارکس و انگلس و لنین است.
• مارکس خاطرنشان می شود، که با بسط ماتریالیسم بر جامعه، «آموزش ماتریالیسم به پایه منطقی کمونیسم» بدل می شود.

• انگلس نیز تأکید می ورزد که ماتریالیسم کمال تئوریکی خود را در سوسیالیسم علمی می یابد.

• مارکس و انگلس همواره با تلاش برای اثبات اخلاقی و یا حتی مذهبی سوسیالیسم مخالفت می ورزیدند.

مارکس و انگلس در اثر خود تحت عنوان «ایدئولوژی آلمانی» با هرمان کریگه و در «مانیفست حزب کمونیستی» با سوسیالیسم اوتوپیکی ـ خرده بورژوائی مورد نظر هس، کریگه و قبل از همه، گرون، که به عنوان «سوسیالیسم حقیقی» به خورد مردم می دادند، به مخالفت برمی خیزند.

«سوسیالیسم حقیقی» ـ بمثابه تئوری ـ مخلوطی اکلکتیکی از ایده های سوسیالیست ها و کمونیست های اوتوپیکی فرانسه، تزهای اقتصادی پرودون و نظریات هومانیستی آلمانی اند که در وهله اول با ضعف های ایدئالیستی فلسفه فویرباخ پیوند دارند.

• (اکلکتیسیسم ـ بطور کلی ـ عبارت است از آمیختن مکانیکی عناصر فکری مختلف با هم.
• ما زمانی با اکلکتی سیسم فلسفی سر و کار داریم که کسی تئوری ها، نظرات و قبل از همه عناصر و تزهای سیستم ها و جریانات فلسفی مختلف را بدون تلاش در جهت ترکیب خلاقانه آنها و بدون بر طرف کردن تناقضات منطقی موجود، با هم مخلوط کند و سیستم من در آوردی «جدیدی» را بوجود آورد. مترجم)

«سوسیالیسم حقیقی» مبارزه طبقاتی پرولتری را رد می کند، ضرورت یک سازمان طبقاتی پرولتری مستقل ـ یعنی حزب ـ را انکار می کند و بررسی علمی حیات اجتماعی و شرایط رهائی طبقه کارگر را با اتیک احساساتی آشتی طبقاتی و یاوه پردازی انسان پرستانه و خوش خیالی جایگزین می سازد.

«سوسیالیسم حقیقی» ـ بلحاظ ایده ای ـ تاریخی ـ یک جریان چپگرا ست که از هگلیانیسم جوان سرچشمه می گیرد.

«سوسیالیسم حقیقی» را ـ بطور کلی ـ می توان بمثابه یک جریان ایدئولوژیکی تلقی کرد که روحیات ارتجاعی خرده بورژوازی آلمان را، هراس آن از قدرت یابی بورژوازی را، که به معنی خانه خرابی اش می تواند باشد و همزمان، هراس خرده بورژوازی تنگنظر از ماتریالیسم و هجوم انقلابی پرولتاریا را منعکس می کند.

«سوسیالیسم حقیقی» در سال های چهل قرن نوزدهم، سوسیالیسم مد روز خرده بورژوازی آلمان بود و بر ضد تلاش های مارکس و انگلس در سال 1846 در رابطه با تأسیس «کمیته تبادل نظر کمونیستی» در بروکسل به مخالفت برخاسته بود.

مارکس و انگلس از همان آغاز، بر ضد کلیه جریانات غیرعملی سوسیالیسم و کمونیسم به طرز آشتی ناپذیری مبارزه می کردند و در ضمن آن، به تدوین بنیان های فلسفی سوسیالیسم علمی می پرداختند.
مارکس و انگلس بر ضد کلیه اقداماتی که قصد واپس راندن سوسیالیسم به مراحل توسعه ما قبل مارکسی آن داشتند، یعنی قصد خالی کردن زیر پای سوسیالیسم از ماتریالیسم را داشتند، مبارزه می کردند.

• پس از درگذشت مارکس و انگلس، اوپورتونیسم و رفرمیسم تلاش کردند تا خطوط اساسی مارکسیسم را مورد تجدید نظر قرار دهند و قبل از همه، تئوری و پراتیک سوسیالیسم پرولتری را از بنیان های فلسفی آن جدا سازند و به جای بنیان های یاد شده، سیستم های ایدئالیستی و نگرش های متافیزیکی را بنشانند، تا بدین طریق، هسته انقلابی و علمیت سوسیالیسم و کمونیسم از بین برود.

(مراجعه کنید به رویزیونیسم، اوپورتونیسم و رفرمیسم)

2
شرایط تاریخی نوین

• (فرقه گرائی به جریان چپگرای افراطی اطلاق می شود که در جنبش کارگری سیاست رادیکال را بی اعتنا به منافع بیواسطه توده های زحمتکش در پیش می گیرد. مترجم)

• لنین و احزاب کمونیستی و کارگری بر ضد تئوری های رویزیونیستی و فرقه گرای مختلف مبارزه می کنند، تفکیک ناپذیری و وحدت کلیه اجزای مارکسیسم را مورد تأکید قرار می دهند و سوسیالیسم و کمونیسم علمی را تحت شرایط تاریخی نوین توسعه و تکامل می دهند:

• تحت شرایط امپریالیسم.
• تحت شرایط انقلاب سوسیالیستی.
• تحت شرایط ساختمان سوسیالیسم و کمونیسم.
• تحت شرایط پیدایش و توسعه سیستم جهانی سوسیالیستی و نقش نوین آن در جهان.

• کردوکار لنین و حزب کمونیست اتحاد شوروی و دیگر احزاب مارکسیستی ـ لنینیستی و قبل از همه برنامه مصوبه پلنوم 22 حزب کمونیست شوروی شاخص یک مرحله توسعه نوین در سوسیالیسم و کمونیسم علمی بوده اند.


سوسیالیسم و کمونیسم تا سال 1917 بمثابه یک تئوری علمی وجود داشته است و نه بمثابه یک فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی.
• تنها بمثابه یک نتیجه گیری مستدل علمی بر بنیان قوانین حرکت و توسعه سرمایه داری و بر بنیان مبارزه طبقاتی پرولتاریا و طبقات و اقشار متحد آن.

• سوسیالیسم و کمونیسم ـ عملا ـ تنها بمثابه یک جنبش کارگری سوسیالیستی و کمونیستی، یعنی بمثابه مبارزه طبقه کارگر در راه محو سرمایه داری و استقرار دیکتاتوری پرولتاریا وجود داشته است.

• از سال 1917 جامعه سوسیالیستی و کمونیستی بمثابه موضوع پراتیک وجود دارد.

• البته نخست بمثابه ساختمان سوسیالیسم و بعد بمثابه دوره گذار از سوسیالیسم به کمونیسم.


• بسط و گسترش موضوع سوسیالیسم و کمونیسم علمی از اینجا سرچشمه می گیرد.


• توسعه آن ـ در وهله اول ـ در زمینه ساختمان جامعه سوسیالیستی و کمونیستی صورت می گیرد.

• به عبارت دیگر، موضوع آن نه فقط مبارزه طبقه کارگر و متحدینش برای رهائی از سرمایه داری است، بلکه ـ قبل از همه ـ پراتیک اجتماعی مربوط به ساختمان سوسیالیسم و کمونیسم است.

• از زمان پیدایش و توسعه فرماسیون اجتماعی سوسیالیستی و کمونیستی و قبل از همه، از زمان توسعه اردوگاه جهانی سوسیالیستی، توسعه سرمایه داری و مبارزه طبقاتی پرولتری دیگر تنها تحت تأثیر قوانین توسعه ذاتی خویش صورت نمی گیرد، بلکه هرچه بیشتر تحت تأثیر جامعه سوسیالیستی و کمونیستی بر توسعه عام جامعه انسانی انجام می یابد.


فصل سوم
سوسیالیسم و کمونیسم
به عنوان تجسم مفهومی جنبش کارگری مارکسیستی ـ لنینیستی

• مراجعه کنید به حزب مارکسیستی ـ لنینیستی، جنبش کارگری، ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی، سوسیالیسم و کمونیسم اوتوپیکی.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر