۱۳۹۰ اردیبهشت ۷, چهارشنبه

طبقه و جنسیت به مثابه ابعاد حاکمیت کاپیتالیستی (4) (بخش پایانی)

تظاهرات زنان در سال 1332 در تهران

طبقه و جنسیت به مثابه ابعاد حاکمیت کاپیتالیستی
توماس لور
مجله «دفاتر مارکسیستی» (5 ژانویه 2010)
برگردان میم حجری

4
حفظ حاکمیت کاپیتالیستی

• همانطور که کورنلیا کلینگر می گوید، اکنون باید روشن شده باشد که هر تحلیل همه جانبه از جامعه نه طبقه را و نه جنسیت را نمی تواند مورد صرفنظر قرار دهد. (کورنلیا کلینگر، «نابرابری در مناسبات میان طبقه، نژاد و جنسیت» (2003))

• هر دو بعد (یعنی طبقه و جنسیت) با مناسبات تولیدی در پیوند قرار دارند، که هسته مرکزی اش مناسبات مالکیت است، مناسبات مالکیتی که به قول کلاسیک های مارکسیسم، «ما در آن، درونی ترین راز کل داربست جامعه را، بنیاد پنهان کل داربست جامعه را» پیدا می کنیم.


• استثمار نیروی کار در عرصه تولید اساس و پایه انباشت سرمایه است و لذا اساس و پایه حفظ حاکمیت کاپیتالیستی بواسطه مناسبات طبقاتی است، حاکمیتی که به نوبه خود، علت استثمار فراتر مبتنی بر مشخصه جنسیتی نیروی کار زنان است.

• در حالیکه تمایز جنسیتی به میراث مانده تنها شرایط لازمه برای آن را فراهم می آورد.


• تضییع حقوق زنان مزدبگیر در عرصه تولید به نوبه خود پایه و اساس مادی تدوام و استمرار ساختارهای پدرسالارانه (یعنی فرم های شعور و سوء استفاده عملی از آنها و خلاصه، ایدئولوژی) است که تضییع حقوق زنان در عرصه بازتولید را نیز امکان پذیر می سازد.


• بدین طریق، مناسبات جنسیتی برجستگی خاص کاپیتالیسم را کسب می کند.

• ستم بر زنان عبارت است از ستم مختص به جنسیت از سوی سرمایه که اگرچه بواسطه ایدئولوژی توجیه می شود، ولی در راستای منافع (طبقاتی) اقتصادی سرمایه است.

• اگر هم ستم بر زنان، بلحاظ تاریخی مدت ها قبل از کاپیتالیسم پدید آمده، اما استمرار آن در جامعه بورژوائی را نمی توان بلحاظ منطقی ناشی از فرمگذاری کاپیتالیستی ندانست.

• موضع جنسیت ها نسبت به یکدیگر، بنابرین، بلحاظ فونکسیون بر انباشت کاپیتالیستی سرمایه مبتنی است.

• نه این، بلکه قلمداد کردن پراتیک زن ستیز منتج از آن بمثابه علت ستم مضاعف بر زنان مزدبگیر بر این حقیقت امر سرپوش می نهد که «رفتار مردها» به چه میزانی «بواسطه استراتژی های سرمایه داران در زمینه منضبط کردن کارگران، تفرقه افکنی میان کارگران زن و مرد و تخریب همبستگی فی مابین نخست ایجاد و بعد حفظ می شود.» (رودولف ـ اشتاینبرگ)


• سوء استفاده از تحقیر کار زنان در کارزار مبتنی بر رقابت میان کارگران مرد و زن می تواند برای کوتاهمدت به نفع این و یا آن مرد تمام شود ولی نه در درازمدت.

• چنین کاری نهایتا آب به آسیاب منافع طبقاتی سرمایه داران می ریزد و به زیان همه کارگران اعم از زن و مرد تمام می شود.

• به عنوان مثال:

• در دوره افزایش بیکاری توده ای در سال های هشتاد، تحت لفافه برابرحقوقی زن و مرد، «قراردادهای کاری عادی» اینجا و آنجا بر مبنای مدت کار طولانی با مزد کمتر رواج یافت که اندکی بعد عمومیت یافت.
• روند و روالی که در حرف خادم برابرحقوقی زنان با مردان بود، ولی عملا به زیان هر دو جنسیت تمام شد.

• در شرایط اجتماعی مبتنی بر تحقیر نیروی کار رئال زنان، قیمت نیروی کار مردان را تا حد قیمت نیروی کار زنان پائین می آورند.
• شکی نیست که این خود توجیه قضیه است، ولی نمی تواند عذری قابل قبول تلقی شود.
• زیرا به قول کلاوس هولتس کامپ، این مشخصه خاص نوع بشر است که نمایندگان آن از هر دو جنسیت می توانند در شرایط اجتماعی معین، آگاهانه چنین و یا چنان رفتار کنند.

• چگونگی تنظیم مناسبات جنسیتی را ـ هم تشکیل ایدئولوژیکی آنها و هم موضع رئال جنسیت ها نسبت به یکدیگر ـ بواسطه سطح توسعه نیروهای مولده و شرایط بهره وری ناشی از آن از سرمایه می توان در مثال فوردیسم آمریکائی بوضوح دید.

• فریقا هاوگ با جلب توجه به خدمات آنتونیو گرامشی در زمینه تئوری مارکسیستی مناسبات جنسیتی خدمت بزرگی کرده است:
• «در شرایط انباشت سرمایه در روند تولید بسط یابنده، نیروی کار کارگران مرد مورد استثمار شدیدتر قرار می گیرد، البته توأم با تشدید استثمار سطح دستمزد رئال کارگران بطور نسبی افزایش می یابد.
• این امر سبب می شود که کارگران بتوانند در مصرف توده ای سهیم باشند وبه تشکیل و حفظ خانواده برای بازتولید نیروی کار جدید مبادرت ورزند.
• زن پرولتری اما برعکس، به انجام کار خانه داری و بزرگ کردن کودکان موظف می ماند و به تضمین و شیوه زیست منضبط مکلف می گردد که خود را بلحاظ هنجاری در اخلاق منطبق با آن نمایان می سازد.
• بدین طریق استثمار متراکم و فشرده کارگران مرد بطور کلی امکان پذیر می گردد.» (آنتونیو گرامشی)

4
تز چهارم

• اکنون به دنبال ذکر نکات فوق به تز چهارم خود می رسم:
• مناسبات طبقاتی و مناسبات جنسیتی برای حفظ حاکمیت کاپیتالیستی هر دو ضرورت مبرم و تعیین کننده دارند.

• روندی که مناسبات سرمایه داری را پدید می آورد، بی تردید نمی تواند «غیر از روند جداسازی کارگران از مالکیت بر شرایط کاری خویش باشد، روندی که از سوئی وسایل زندگی و وسایل تولیدی را به سرمایه مبدل می سازد و از سوی دیگر، مولدین مستقل و بیواسطه را به کارگران مزدبگیر تبدیل می کند.» (به قول کلاسیک های مارکسیسم)


• (وسایل تولید به موضوعات کار بعلاوه وسایل کار اطلاق می شود.
موضوعات کار عبارتند از موادی که کار انسانی بر روی آنها انجام می یابد و
وسایل کار عبارتند از چیزها، وسایل، روش ها و غیره که انسان بکمک آنها بر موضوعات کار تأثیر می گذارد.

وسایل تولید عبارتند از تکنیک بصورت ماشین ها و تأسیسات و غیره، محل کار، وسایل حمل و نقل، زمین، مواد خام، مواد نیم ساخته، ذخایر زیرزمینی، آبها، غنای ماهیگیری، ثروتهای طبیعی.


وسایل کار در توسعه تاریخی وسایل تولید نقش تعیین کننده ای بازی می کنند.

• نحوه و نوع وحدت مولدین با وسایل تولید که بوسیله فرم های مختلف مالکیت بر وسایل تولید تعیین می شود، سبب تفاوت فرماسیون های اجتماعی با یکدیگر می شود.
• مراجعه کنید به مناسبات تولیدی، نیروهای مولده. مترجم)

• بدین طریق، مناسبات مالکیتی پایه حاکمیت کاپیتالیستی اند، که خود را بر بعد مناسبات اجتماعی مادی در مناسبات طبقاتی نمودار می سازد.

• زیرا ـ همانطور که نشان داده شد ـ مناسبات جنسیتی نیز به مثابه بیانگر مناسبات اجتماعی ایدئولوژیکی با تکوین مشخص انباشت کاپیتالیستی در پیوند بیواسطه قرار دارند، در مناسبات طبقاتی عمیقا دخیل اند و برای «تحکیم آن، بتون لازمه را حمل می کنند.» (اورسولار بیر، «مناسبات جنسیتی بمثابه «تضاد فرعی»؟ 1989 ، ص 67 ـ 72»)




5
نتیجه گیری نهائی

• «اگر مارکسیست هائی اعلام می کنند که کاپیتالیسم می تواند در شیوه فونکسیون خویش بدون ستم بر زنان نیز به حیات خود ادامه دهد، باید خاطر نشان شد که کاپیتالیسم ـ عملا ـ هرگز بدون ستم بر زنان وجود نداشته است.» (کریستینا فیشر «ایمانسیپاسیون زنان با مارکس؟» فمینیسم سوسیالیستی و مارکسیستی. دفاتر مارکسیستی (2008) دفتر 3)

• تضادی که کریستینا فیشر اینجا بطور موجز فرمولبندی می کند، تا زمانی لاینحل خواهد ماند که ما مناسبات جنسیتی را تنها به مثابه پدیده ایدئولوژیکی کسب استقلال کرده تلقی کنیم که هیچ پیوندی با مناسبات اجتماعی ندارد.

• این ادعا که مناسبات جنسیتی در حفظ حاکمیت کاپیتالیستی نقش سازنده و تیین کننده ندارند، زیرا همانطور که یوآخیم بیشوف می گوید، «از شرایط مادی شیوه تولید سرمایه داری قابل استخراج نیستند»، از غفلت به فرم سازی کاپیتالیستی مناسبات اجتماعی ایدئولوژیکی حکایت می کند.


• اگر مناسبات جنسیتی به «بقایای» مناسبات ماقبل سرمایه داری و پدرسالارانه تقلیل داده شوند، آنگاه باید بوسیله خودشان توضیح داده شوند و در واقع توضیح داده نشوند.
• آنگاه باید فراموش شود که مناسبات جنسیتی اگرچه منشاء خود را در مناسبات طبقاتی ندارند، ولی تحت تأثیر و نفوذ مناسبات طبقاتی قرار دارند.

اوته اوسترکامپ (1983) در رابطه مسئله دیگری، تقلیل های اینچنینی تئوری مارکسیستی را بحق با فرمولبندی بظاهر پارادوکسی، «ایدئولوژیسم به مثابه نتیجه نهائی اکونومیسم» تفسیر می کند. (اوته اوسترکامپ «ایدئولوژیسم به مثابه نتیجه نهائی اکونومیسم» فوروم روانشناسی انتقادی، 1983)

• در حقیقت، شیوه فونکسیون کاپیتالیسم از این قرار است که مناسبات اجتماعی ایدئولوژیکی چنان نفوذ می کنند که به مکملی برای مناسبات اجتماعی مادی بدل می شوند و آب به آسیاب آن می ریزند.

• اینکه منافع طبقاتی کاپیتالیستی را نه فقط در جنبه اقتصادی صرف آن، بلکه علاوه بر آن، در جنبه سیاسی ـ استراتژیکی و در نیاز ایدئولوژیکی اش باید درک کرد، کلید درک علت و شیوه تأثیرگذاری مناسبات جنسیتی است که مهر مناسبات کاپیتالیستی مالکیت را بر چهره خود دارد.

• این مسئله بویژه در دورانی اعتبار کسب می کند که سرمایه داری در منجلاب بحران عمومی خویش دست و پا می زند و تحت شرایط تشدید رقابت و اوجگیری مشکلات در بهره وری از سرمایه خالی کردن زیر پای حاکمیت کاپیتالیستی از هر قطعه ای می تواند موجودیت آن را به خطر اندازد.


• از همین حقیقت امر می توان محتاطانه، دو نتیجه گیری کلیدی بدست آورد:

1
نتیجه گیری کلیدی اول

• اولا این نکته که «مسئله زنان» را نباید بر مبنای سلسله مراتب، تابع مسائل اجتماعی و «مسائل طبقاتی» تلقی کرد.
• مسئله زنان به قول آگوست ببل، بیشتر جزئی و یا «جنبه ای از مسائل اجتماعی عام است» (آگوست ببل، «زن و سوسیالیسم» 1976 )

2
نتیجه گیری کلیدی دوم

• به همین دلیل، «مسئله زنان» تنها در مبارزه طبقاتی بر ضد سرمایه قابل حل است.

• تنها از طریق تقویت قدرت عملی عمومیت یافته مزدبگیران در مقابل سرمایه می توان اختیارات کلکتیف را در زمنیه شرایط زندگی جنسیت ها وسعت بخشید.

• تردیدی نیست که لازمه این کار، کاهش رقابت مبتنی بر تفاوت های جنسیتی در میان طبقه مزدبگیران است!

• علاوه بر این باید دانشت که ایمانسیپاسیون زنان با «ایمانسیپاسیون جامعه پیوند بی چون و چرا دارد.» (انگلیکا مشتل، زنان در آلمان، «بی تفاوت، بی بو و بی خاصیت، منفعل و ابله گشته بوسیله جامعه»، آلترناتیو های اوپوزیسیون 1969، ص 277 ـ 288)

• مراجعه کنید به ایمانسیپاسیون

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر