۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۰, شنبه

فمینیسم مارکسیستی (3)

فمینیسم مارکسیستی
هایکه فریاف
مجله « دفاتر مارکسیستی» (20 دسامبر 2009)
برگردان میم حجری

4
استثمار مضاعف (دوگانه) زنان

• این یک حقیقت امر است که زنان کارگر تحت استثمار مضاعف قراردارند.
• منظور از استثمار مضاعف نه وابستگی اجتماعی ـ اقتصادی بلحاظ تاریخی کهنه به ساختارهای پدرشاهی، بلکه استثمار مختص سرمایه داری است.
• استثمار مضاف و یا دوگانه زنان یعنی اینکه آنان از سوئی مثل همکاران مردشان استثمار می شوند و از سوی دیگر بمثابه زن، به همان میزان نیز در کار بازتولیدی به بیگاری کشیده می شوند.

• برای استثمار نوع دوم (فرابهره کشی) البته دلایل زیر اقامه می شود:


1

• زنان دوره کارآموزی خوبی ندیده اند.

2

• زنان از عهده کارهای سنگین برنمی آیند.

3

• زنان به سبب بچه داری میزان فراغت از کارشان بیشتر از مردها ست.
• و بهانه های دیگر.

• اینکه زنان به سبب انجام «کار بازتولیدی» بی اجر و مزد، امکان شرکت برابرحقوق در زندگی مبتنی بر کار پیدا نمی کنند، اصولا به نفع طبقه حاکمه تمام می شود.
• اما این استدلال کشکی که در پشت سر آن، توافق مسکوت مردان با جریان موجود قرار دارد، فقط یک بهانه ایدئولوژیکی است.

• در واقع، تنها دلیل برای استثمار زنان، دلیل اقتصادی است.


• اگر ما حواس خود را بر همین پیوند متمرکز سازیم، بحث فمینیستی سهلتر خواهد شد.


• ما اینجا در آن واحد با دو عنصر تحلیلی سر و کار پیدا می کنیم:
• مسئله جنسیت ستمکش و مسئله طبقه تحت استثمار.

• زنان معلق به طبقه مزدبگیر تحت استثمار مضاعف قرار دارند.
• در این مورد، سطوح مفهومی طبقه و جنسیت همدیگر را قطع می کنند.

• در بحث فمینیستی، بحث در باره روابط دو سطح مفهومی یادشده فضای وسیعی را به خود اختصاص می دهد.

• شکی نیست که «مناسبات جنسیتی برای کاپیتالیسم سودمند است»، سودمند از نقطه نظر انباشت سرمایه.

• مراجعه کنید به مقاله جنسیت و طبقه از توماس لور

• «تئوری دو سیستم» که در محافل آکادمیکی فمینیستی توسعه یافته است، پا فراتر می نهد و ادعا می کند که مناسبات جنسیتی را باید همتراز با مناسبات طبقاتی تلقی کرد.

• این بدان معنی است که ستم کاپیتالیستی و ستم پدرشاهی معنای واحدی دارند و مکمل یکدیگرند.


• این تئوری بطرز پایان ناپذیری فرمولبندی شده، مورد بحث قرار گرفته، تأیید و تکذیب شده است.

• برای کسانی که از کنه ماجرا بی خبرند، بحث فمینیستی سر و ته ندارد.
• احتمالا، علت «عدم اشتغال کافی با مسئله فمینیسم مارکسیستی ـ قبل از همه ـ از سوی کمونیست ها» همین است. (کریستینا فیشر)

5
طبقه و جنسیت

• آغازگاه فمینیسم مارکسیستی درست در همین جا ست:
• با مبدأ قرار دادن مفهوم مارکسی «طبقه» می توان استثمار زنان را تجزیه و تحلیل کرد و از تکرار خطای اصلی جنبش آکادمیکی بورژوائیگشته زنان نجات یافت.
• خطای یاد شده در جستجوی راه حل در چارچوب سیستم اقتصادی کاپیتالیستی بود.

• معارف تاکنونی مربوط به مقوله های متفاوت طبقه و جنسیت باید بار دیگر بطور سیستماتیک در بحث به خدمت گرفته شوند.

• وقتی که ما زنان «عالی مقام» را در جامعه آلمان فدرال در نظر بگیریم، بلافاصله به نیروی تحلیلی متفاوت مقولات طبقه و جنسیت پی می بریم.

• واقعیت این است که در کاپیتالیسم لقمه های چرب و نرمی نصیب زنان می شود:

• در آلمان فدرال از پایان سال های به اصطلاح «اعجاز اقتصادی»، زنان امکاناتی را بدست آورده اند که در فرماسیون های پیشین حتی به خواب هم نمی توانستند ببینند.

• علت این پدیده، از سوئی در ارتقای سطح آموزش زنان است و از سوی دیگر در اعتلای خودآگاهی آنان است که بی تردید ثمره فعالیت فمینیستی است.


• اما قبل از همه، روندهای تحول در این پدیده دخیل اند:

• مراکز قدرت کاپیتالیستی می بینند که ملاحظه زنان لازم است، ملاحظه ای که در سال های قبل لازم نبود.
• اکنون به جای خانه نشین کردن، به جای جلوگیری از شرکت در حیات اجتماعی، زنان را به نفع سرمایه مورد بهره وری قرار می دهند.

• امکانات توسعه جدید برای زنان از چه قرارند؟

• ما در محافل فمینیستی چپ حتی با سوء تفاهم در این زمینه برخورد می کنیم.
• آنها اگر یکی از به اصطلاح «ما» به پست و مقامی در جائی برسد، رئیس شرکتی و یا کنسرنی شود، این پدیده را به حساب پیشرفت امر زنان جا می زنند.

• روزنامه مارکسیستی ئی در سپتامبر 2009 با ابراز تأسف اعلام می کند که «در 30 کنسرن زیر چتر داکس آلمان، بنا بر گزارش انستیتوی کارلسروهه در زمینه تکنولوژی (31 دسامبر 2008)، تنها یک زن به نام باربارا کوکس جزو رؤسای زیمنس بوده است.
»

• تأسف می خورند از اینکه فقط یک زن جزو رؤسای فاسدترین و کارگرستیزترین کنسرن آلمان است.


• آیا اگر زنی ببرکت جانفشانی های زنان در دهه های اخیر در مؤسسه ای پست و مقامی بدست آورد، این بدان معنی است که جنس زن بطور تمام اجتماعی موضع نیرومندی کسب کرده است؟
• نه، به هیچوجه من الوجوه!

• قطب نما در این زمینه از قراری دیگر است:

• ترقی زنان در طبقات مؤسسات متعلق به طبقه حاکمه صورت می گیرد، سقوط همزمان توده های زن به قهقرای فقر و ذلت اما در بطن جامعه شدت می یابد.

• مراجعه کنید به فمینیسم بورژوائی و یا همبستگی زنان؟ کلاودیا وانگرین

• امکانات ترقی شغلی فقط شامل حال اقلیتی از زنان می شود.

• آخرین گزارش آموزشی بین المللی یونسکو نارسائی های وزینی را بلحاظ جنسیتی در سیستم آموزشی آلمان فدرال نشان می دهد.

• بویژه در آلمان فدرال آموزش و ترقی شغلی افراد وابستگی جدی به جایگاه اجتماعی و امکانات مالی والدین دارد.
• زنها ـ به مثابه جنسیت تحت تبعیض ـ مجبورند همراه با توده های بلحاظ اجتماعی تحت تبعیض برای امکانات آموزشی بهتر مبارزه کنند.

• تحلیل چند و چون رابطه طبقه با جنسیت راه را برای توضیح ماهوی ناکامی های جنبش زنان هموار کرده است:
• زنها خود را بیشتر به گروه اجتماعی معینی متعلق می دانند تا به جنسیت خود.

• مطالعات به عمل آمده از سوی پطرا فره ریکس و مارگارتا اشتانروکه (1991 ـ 1995) در رابطه با «طبقه و جنسیت» نیز این حقیقت امر را تأیید می کنند.


• آنها در رابطه با این سؤال که «چه چیز انسان ها را بیشتر به هم پیوند می دهد و یا دور می سازد؟»، بکمک شاخص هائی از قبیل حرفه، شغل و سطح آموزش متأهلین به این نتیجه می رسند که تفاوت های جنسیتی بشدت تحت تأثیر و سلطه تفاوت های طبقاتی اند.


• نتیجه این که اگر زنان گروه اجتماعی معینی، مثلا کارمندان متوسط و یا عالی تر تقسیم کار معینی در عرصه خانواده، مثلا تربیت کودکان را به عهده می گیرند، این امر نه در رابطه با همه زنان، بلکه در رابطه با گروه اجتماعی خود است.

• (برخورد مکانیکی و تقلیلگرانه به مسئله همبستگی زنان را می توان از نحوه سؤال دریافت. مترجم)

• آنها از این رو، می توانند کمک مالی دولتی در رابطه با تربیت کودکان را به پدر خانواده از صمیم قلب قبول کنند، خود را مترقی بانگارند و موقع انتخابات مجلس، به حزب دموکرات ـ مسیحی رأی دهند.

• از زنان نمی توان ـ حداقل تا زمانی که منافع اجتماعی مشترک در بین نباشد ـ همبستگی نسبت به افراد متعلق به جنسیت خود انتظار داشت.

• زن بودن به تنهائی کافی نیست.

• اکثر اوقات، آدم بمثابه زن، در میان زنان حتی تنهاتر است.

• (برای فعالیت سیاسی در نظر گرفتن این وضع و حال مفید است.
• من اما بر آنم که در جوار برداشت های امپیریکی هوشیارانه در زمینه فقدان همبستگی میان زنان، باید باندیشیم که زنان هزاران سال است، که نتوانسته اند آزاد و برابر زندگی کنند.
• آنها همیشه جنسیت تحت ستم بوده اند.
• اما علیرغم اینها همه، دستاوردهای چشمگیری بدست آورده اند.)

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر