۱۳۹۰ فروردین ۳۰, سه‌شنبه

سیری در جهان بینی احمد کسروی (4)

خراباتیان که بودند و چه می گفتند؟
سرچشمه:
kasravi-ahmad.blogspot.com
شین میم شین

3
مشخصه سوم

حکم اول
مي گفتند:
«هرچه در اين باره گفته شده جز دروغ و افسانه نيست.»

• خراباتیان به جای اقامه دلیل برای اثبات حقانیت نظرات خویش به لجن مال کردن روشنگران خردگرا می پردازند:
• این شیوه عمل خود حاکی از خالی بودن چنته آنها ست.
• تخریب وجهه اجتماعی مخالفین خود یکی از رایج ترین شیوه های برخورد به دگراندیشان بوده و همچنان و هنوز است.
• از این رو، این جماعت به جای بررسی نظرات مخالفین خود و رد منطقی و مستدل آنها، به تخریب جسمی و شخصیتی مخالفین و نزدیکان شان می پردازند.
• دشواری کار آنها زمانی بروز می کند که مخالف با اسم مستعار به اظهار نظر بپردازد.

دلیل کسروی

• آنان كه محيط فضل و آداب شدند

• در كشف دقيقه، شمع اصحاب شدند

• ره ز اين شب تاريك نبردند هرگز
• گفتند فسانه اي و در خواب شدند

• کسروی برای اثبات صحت ادعای خویش بلافاصله نقل قولی از خراباتیان می آورد:
• خراباتیان روشنگرانی را که «محیط فضل و آداب بوده اند و در کشف حقایق امور شمع اصحاب بوده اند» به گمراهی متهم می کنند و به افسانه گوئی و یاوه سرائی.

• مفهوم «شمع اصحاب» را می توان مترادف با روشنگری (تنویر، نورافشانی) تلقی کرد.


• در این حکم کسروی طرفداری خراباتیان از نیهلیسم معرفتی ـ نظری به روشنی به چشم می خورد.
نیهلیسم معرفتی ـ نظری منکر لیاقت انسانی به کشف قانونمندی های هستی اجتماعی است.
• نیهلیسم معرفتی ـ نظری به عبارت دیگر واقعیت عینی را غیر قابل شناسائی می داند، به اسکپتیسیسم و ندانمگرائی (آگنوستیسیسم) پای بند است.

• امروزه همین گرایش آگنوستیسیستی را فوکویاما با دبدبه و کبکبه دانشگاهی اش نمایندگی می کند.


• سردمداران فلسفه های متعدد امپریالیستی همه خرافه های عهد عتیق را از گور بیرون می کشند، بدانها رنگ و لعاب مدرن می زنند و در دانشگاه ها برای مسموم کردن ذهن روشنفکران تدریس می کنند.
• فیلمی نیست که در آن، بطور مستقیم و یا غیرمستقیم از نمایندگان خرافه ها و یاوه های عهد عتیق ـ از قبیل نیچه ـ تجلیل به عمل نیاید.

4
مشخصه چهارم

حکم اول
مي گفتند:
«زندگي خوابي و خيالي بیش نيست كه مي آيد و مي گذرد.»

• کسروی در این حکم، جهان بینی خراباتیان را نشان خواننده می دهد که بر نیهلیسم، بر هیچ انگاری زندگی استوار است:
• «زندگی خواب و خیالی زودگذر تلقی می شود.»

دلیل کسروی

• احوال جهان و اصل اين عمر كه هست

• خوابي و خيالي و فريبي و دمي است

• تیزبینی و دقت خارق العاده احمد کسروی ستودنی است.

• خواب و خیال و فریب و زودگذر تلقی کردن زندگی بهترین پیش شرط برای غنیمت شمردن دم، مطلق کردن لحظه و فراموش کردن عمدی روند است.


5
مشخصه پنجم

حکم اول
به آفريدگار ايراد گرفته، مي گفتند:
«براي چه اينهمه مردم را مي آفريند و پس از زماني نابود مي كند؟»

• خراباتیان از سوئی به وجود آفریننده اعتقاد دارند.
• کسانی که بنا بر حکم پیشین و هزاران حکم همانند آن، بنی بشر را قادر به شناخت واقعیت عینی نمی دانند، خود ناگهان خداشناس از آب در می آیند.
• آنها اما خدا را نیز بسان بنی بشر عاری از شعور و لیاقت شناخت می دانند.
• منکران امکان شناخت هستی، به چرخش قلمی، خود به علامه دهر بدل می شوند و ضمن قبول وجود نیروئی موهوم، به انتقاد از کردوکار آن برمی خیزند.

• آته ئیسم صوری، توخالی، بی محتوا و عوامفریب یکی دیگر از شگردهای خراباتیان و طرفداران نیهلیسم است:

• آنها قوای ماوراء الطبیعه را از در بیرون می رانند تا از پنجره به درون دعوت کنند:
• ضمن انتقاد از آفریدگار کذائی، به اثبات آن می پردازند.

• ضمن های و هوی و اعتراض و بد و بی راه، به تخریب و تحقیر ارزش ها و هنجارهای اخلاقی مثبت در همبود می پردازند و از آنها سلب اعتبار می کنند تا در و دروازه به روی لاابالیگری و بی بند و باری باز شود.


حکم دوم
مي گفتند:
«هیچ كاسه گري اين نمي كند كه پياپي كاسه سازد و بعد آن را بشكند!»

• قبول بی دلیل وجود کاسه گر نمی تواند نتیجه ای جز تردید (اسکپسیس) به دنبال آورد.
• آنگاه تمامت هستی تا حد کاسه و کاسه گر ساده و مبتذل می شود.

• آنگاه فرق علامه ها با چوپان های مولانا از میان برمی خیزد:


مولانا

• تو کجائی تا شوم من چاکرت

• چارقت دوزم کنم شانه سرت

• ایرادی که خراباتیان به خدای کذائی می گیرند، ایرادی منطقی است، ولی دلیل ارائه شده دلیلی سست و نارسا ست.
• چون خدائی و آفریننده ای در کار نیست تا بسازد و بشکند.

• ماده (واقعیت عینی در همه فرم هایش) نمی تواند آفریده شود و نابود شود.

• ماده به آفریننده نیاز ندارد.
• ماده در جنبش مدام است و محرکه جنبش مدام را در بطن خود دارد:
• در تضادهای درونی خود دارد.

پیدایش ـ رشد ـ زوال شامل حال همه چیزهای هستی می شود و ربطی به کاسه گر ندارد.
• در روند همین تریاد پیدایش ـ رشد ـ زوال است که واقعیت عینی فرم های بغرنجتر و متکاملتری به خود می گیرد.

دلیل کسروی

• اجزاي پياله كه درهم پيوست

• بشكستن او روا نمي دارد مست

• چندين سر و پاي نازنين از سر دست
• با مهر كه پيوست و به كين كه شكست؟

• این انتقاد خراباتیان به صورت پرسشی مطرح می شود تا بهتر بتواند به اشاعه شک و تردید نایل آید.
• شگرد خفته در این استدلال، در همین فرم پرسشی آن است.

• خراباتیان که منکر لیاقت شناخت و امکان شناخت هستی اند، چاره ای جز اشاعه شک و تردید ندارند.

• زیرا پیشاپیش امکان توضیح چیزها، پدیده ها و سیستم ها را انکار کرده اند.

6
مشخصه ششم

حکم اول
مي گفتند:
اين جهان نه آغازش پيدا ست و نه انجامش دانسته مي باشد.

اوبژکت (موضوع) شناخت خراباتیان، جهان در تمامت آن است و هیچ سوبژکت منفرد مشخصی قادر به دانستن آغاز و انجام آن نمی تواند باشد.
• اینکه جهان میلیاردها سال پیش چگونه تشکیل یافته و در آینده ای نامعین چگونه خواهد بود، احتیاج به بررسی های بغرنج و زمانگیر در کلیه عرصه های علوم دارد.
• به چنین سؤالات بی در و پیکری کسی نمی تواند پاسخ دهد.
• عدم شناخت آغاز و پایان هستی امری طبیعی است.

حکم دوم
مي گفتند:
ما هيچ نمي دانيم که از كجا آمده ايم و به كجا مي رويم و چرا آمده ايم و چرا مي رويم؟

• این انتقاد خراباتیان در زمان آنها به سبب سطح نازل توسعه علمی و فنی قابل توجیه است، ولی در همان زمان و چه بسا صدها سال قبل از آنها حکمائی زیسته اند که پاسخ های درست به این مسائل داده اند.
• حکیم طوس یکی از آنها ست.

گفتار اندر آفرینش عالم

• ابر ده و دو هفت شد کد خدای

• گرفتند هر یک سزاوار جای

• در بخشش و دادن آمد پدید
• ببخشید دانا چنان چون سزید

• فلک ها یک اندر دگر بسته شد
• بجنبید چون کار پیوسته شد

• چو دریا و چون کوه و چون دشت و راغ
• زمین شد، به کردار روشن چراغ

• ببالید کوه، آبها بر دمید
• سر رستنی سوی بالا کشید

• زمین را بلندی نبد جایگاه
• یکی مرکزی تیره بود و سیاه

• ستاره بر او بر شگفتی نمود
• به خاک اندرون روشنائی فزود

• همی بر شد آتش فرود آمد آب
• همی گشت گرد زمین آفتاب

• گیا رست با چند گونه درخت
• به زیر اندر آمد سران شان ز بخت

• ببالد، ندارد جز این نیروئی
• نپوید، چو پویندگان هر سویی

• وز آن پس چو جنبنده آمد پدید
• همه رستنی زیر خویش آورید

• خور و خواب و آرام جوید همی
• وز آن زندگی کام جوید همی

• نه گویا زبان و نه جویا خرد
• ز خاک و ز خاشاک تن پرورد

• نداند بد و نیک فرجام کار
• نخواهد از او بندگی کردگار

• چو دانا توانا بد و دادگر
• از ایرا نکرد ایچ پنهان هنر

• چنین است فرجام کار جهان
• نداند کسی آشکار و نهان.

• چو ز این بگذری مردم آمد پدید
• شد این بندها را سراسر کلید

• سرش راست بر شد چو سرو بلند
• به گفتار خوب و خرد کاربند

• پذیرنده‌ ی هوش و رأی و خرد
• مر او را دد و دام فرمان برد
• ....

• حکیم طوس با فراستی خارق العاده به همه این سؤالات پاسخ علمی درخور می دهد.

• ما در حد توان معرفتی خویش نظرات حکیم طوس را مورد بررسی قرار داده ایم و قرار خواهیم داد.

• موجودات گونه گون چیزی جز فرم های مختلف حرکت ماده لایتناهی نیستند که در روندی بالنده متکاملتر و بغرنجتر می شوند.

• حرک ماده در تحلیل نهائی از نازل به عالی سیر می کند، از جماد به نبات، از نبات به جانور، از جانور به انسان.

• چون آفریننده ای در کار نیست، پس هدف و آماجی نمی تواند مطرح باشد.

• طرح مسائل تله ئولوژیکی از این رو محلی از اعراب ندارد.


دلیل کسروی

• دوري كه در او آمدن و رفتن ما ست

• آنرا نه بدايت و نهايت پيدا ست

• كس مي نزند دمي در اين معني راست
• كاين آمدن از كجا و رفتن به كجا ست؟

• کسروی برای نشان دادن صحت ادعای خود در باره بینش خراباتیان، کمافی السابق، به ارائه سند و مدرک دست می زند.
• مفاهیمی که خراباتیان در این رباعی به خدمت می گیرند، عبارتند از «دور»، «آمدن»، «رفتن»، «بدایت»، «نهایت»، «کجا»

1
مفاهیم «دور»، «آمدن»، «رفتن»

• خراباتیان با مفهوم «دور» از حرکت دایره وار سخن می گویند.

• این مسئله را ما در سیری در شعری از راثی پور تا حدودی توضیح داده ایم.


• تریاد زایش ـ رشد ـ زوال
که در دیالک تیک آمدن و رفتن در حکم بالا مطرح می شود، فی نفسه نادرست نیست.

• ایراد برخورد خراباتیان در این است که سیر مارپیچی این روند تکرار شونده را نمی بینند و یا نمی خواهند ببینند.

مثال:

• نسل بشری در صد سال پیش بوسیله نسل های بعدی جایگزین شده، تریاد زایش ـ رشد ـ مرگ تکرار شده، ولی انسان کنونی با انسان صد سال پیش تفاوت کمی و کیفی عظیمی دارد.


جامعه بشری همینطور:

• روزی بشریت در دوران برده داری بسر می برد که روزی از بطن دوران اشتراکی اولیه زاده شده بود، رشد کرده بود و پس از مرگش، دوران تاریخی فئودالی از خاکسترش سر برکرده بود.


• دوران تاریخی فئودالی نیز پس از پیدایش ـ توسعه ـ زوال راه را برای دوران سرمایه داری هموار کرده بود.


• تریاد یاد شده، بلحاظ انتزاعی تکرار شده بود، ولی تفاوت سطح توسعه جامعه بشری (سطح توسعه نیروهای مولده برای مثال) میان دوران برده داری و دوران سرمایه داری از زمین تا آسمان است.


2
مفاهیم «بدایت»، «نهایت»، «کجا»

• خراباتیان دیالک تیک آغاز و انجام را به شکل دیالک تیک بدایت و نهایت بسط و تعمیم می دهند تا به دلیل نامعلومی «از کجا آمدن و به کجا رفتن» به تبلیغ ندانمگرائی و اسکپتیسیسم و نهایتا نیهلیسم دامن زنند.

• ماده (واقعیت عینی) آغاز و انجام نمی شناسد.

• ماده ازلی و ابدی است.
• ماده نه آفریدنی است و نه نابودکردنی.

• اکنون علوم طبیعی صحت این حکم را با هزاران دلیل امپیریک اثبات می کنند.


• چون ماده (واقعیت عینی) ازلی و ابدی است، درست به همین دلیل نمی تواند کجائی در کار باشد.

• درست به همین دلیل نمی تواند «از کجائی» و «به کجائی» در کار باشد.

• مفهوم «کجا» بسط و تعمیم مقوله مکان است.


مقوله مکان و مقوله زمان را ما مستقلا توضیح خواهیم داد.


• زمان و مکان مجزا و مستقل از ماده وجود ندارد، ماده مستقل از زمان و مکان هم به همین سان.


کجائی که مورد نظر خراباتیان است، مکان بی ماده است و فاقد علمیت و عینیت است.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر