۱۴۰۳ شهریور ۱۵, پنجشنبه

درنگی در دو شعر برای مرتضی کیوان (۱۲)

   

 
مرتضی کیوان 
(۱۳۰۰ خورشیدی اصفهان − ۲۷ مهر ۱۳۳۳ تهران) 
شاعر، منتقد هنری، روزنامه‌نگار و فعّال سیاسی 
عضو حزب تودهٔ ایران 
  مرتضی کیوان در روزهای پس از کودتای ۲۸ مرداد، در حالی که سه تن از نظامیان فراری سازمان نظامی حزب توده را در خانهٔ خود پنهان کرده‌بود، دستگیر  و به جرم «خیانت»، در ۲۷ مهر ۱۳۳۳، در زندان قصر تیرباران شد.  

درنگی 
از
میم حجری
 

هوشنگ ابتهاج
( ه.ا.سایه )
(تهران، ۲۷ خرداد ۱۳۵۸)

از مجموعه «یادگار خون سرو»

کیوان ستاره بود:
با نور زندگی می‌کرد
با نور درگذشت.

او در میان مردمک چشم ما نشست
تا این ودیعه را
روزی به صبحدم بسپاریم.

 
معنی تحت اللفظی:
کیوان 
ستاره بوده است،
 از نور تغذیه کرده است و با نور درگذشته است.
کیوان 
برای رساندن این ودیعه توسط ما به صبحدم،
 در میان مردمک چشم توده ای (و نه کس دیگر) نشسته است.
 
سایه 
کیوان را به ستاره تشبیه می کند.
به ستاره ای که با نور  زیسته است و با نور مرده است.
 
نور
مفهوم سانترال سایه در این بند واپسین این شعر است
و
شاعر به معانی مختلف از آن بهره برمی گیرد.
 
یعنی
ظرف کلمه نور
را
با مفاهیم (مظروف های) مختلف پر می کند. 
 
منظور شاعر از مردن کیوان با نور، تیرباران شدن او ست.

منظور شاعر
نوری است که به هنگام خروج فشنگ از تفنگ، دیده می شود.

کیوان را به دلیل ارتباط با افسران سلحشور توده ای، نه حلق آویز، بلکه تیرباران کرده اند.
 
سؤال این است که منظور شاعر از زیستن کیوان با نور چیست؟
 روی این مفهوم شاعر باید اندکی خم شد.
 
ما فکر نمی کنیم که سایه از غنای رئالیستی و راسیونالیستی (واقع بینانه و خردگرایانه) غول آسای شعر خود آگاه باشد.
 
ستاره می تواند واقعا هم با نور زنده باشد.
 
مثال:
ستاره دیرآشنای خورشید، در تحلیل نهایی با نور زنده است و با نور درخواهد گذشت.


 
خورشید
کره سوزانی است.

دمای مرکز خورشید ۱۵٬۰۰۰٬۰۰۰درجه کلوین است.
(صفر کلوین، برابر ۲۷۳٫۱۵ سانتیگراد است)
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر