۱۴۰۳ شهریور ۱۱, یکشنبه

وجود و شعور (۷۶)

  

سرگی لئونیدوویچ روبین اشتاین

 (۱۸۸۹ ـ ۱۹۶۰)

برگردان

شین میم شین


فصل دوم

کردوکار روانی و واقعیت عینی

 

 ۴

روانی به مثابه روند شناخت
 

 

۱

·    با به میان کشیدن زبان، وضع عوض می شود.

 

۲

·    محتوای حسی عینیت یافته در زبان، عینا (به طور اوبژکتیو و یا عینی) از فکری متفاوت می گردد.

 

(برای درک منظور مؤلف از مفهوم «محتوای حسی عینیت یافته»،

باید به دیالک تیک واژه و مفهوم (و دیالک تیک حکم (فکر) و جمله) پی برد:

 

دیالک تیک واژه و مفهوم

فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک فرم و محتوا ست.

مثال:

مفهوم درخت،

چیزی فکری و ذهنی (سوبژکتیو) است.

فقط در ذهن بشر وجود دارد.

گذار از مفهوم درخت به کلمه درخت و یا واژه درخت و جاری شدن بر زبان و یا نشستن بر روی کاغذ،

 به معنی عینیت و مادیت یابی روح (عینی و مادی گشتن مفهوم و یا حکم) است.

 

به همین دلیل

مؤلف از «محتوای حسی عینیت یافته» سخن می گوید.

مترجم)

 

۳

·    اینجا، محتوای فکری عینیت یافته در واژه و کشیده شده به سیستم علمی هر مفهومی به طرز دیگری عرض اندام می کند.

 

(مارکس می گوید:

واژه غلاف خنجر مفهوم (جمله غلاف خنجر حکم و یا فکر) است.

 

رابطه غلاف با خنجر،

همان رابطه فرم با محتوا، ظرف با مظروف است.

مترجم)

 

۴

·    محتوای فکری در علوم تاریخا (به طور تاریخی) پدید آمده، برای سوبژکت، به مثابه «واقعیت عینی و یا اوبژکتیو» عرض اندام می کند.

·    واقعیت عینی ئی که به صورت رئال و واقعی قد کشیده است.

 

(همانطور که به قول مارکس،

تجرید کار، به طور کلی تنها با توسعه جامعه کاپیتالیستی، واقعیت (رئالیته) کسب می کند.)

 

۵

·    قبل از همه، مفهوم، واقعا (به طوررئال) به مثابه چیزی فکری نمودار می گردد.

 

۶

·    تصادفی نبود که ایدئآلیسم عینی آن را  به همین دلیل، ایزوله می کرد و در مقابل جهان مادی چیزهای حسی (محسوس) موجود قرار می داد.

 

۷

·    به همان سان، که تز سوبژکتیویته (و تز اوبژکتیویته) شناخت در ادراک (استنباط) و در تفکر، معانی مختلف کسب می کند.

 

ادراک

(استنباط، دریافت)

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/7941

 

تفکر

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13147

 

۸

·    ادراکات (استنباطات) بدان معنی، اوبژکتیوند، اگر چیزها و پدیده های واقعیت، خود، اوبژکت (موضوع) آنها باشند.

 

(بعد به این موضوع برمی گردیم.)

 

۹

·    اینجا، اما اثر جمعبندی شده از تأثیر متقابل سوبژکت و اوبژکت شناخت در ادراک (استنباط) را نمی توان چنان بررسی (تجزیه و تلخیص) کرد که انگار تصویر حسی چیز مربوطه و خواصش فقط توسط خود چیز به طور واضح تعیین می شود.

 

۱۰

·    احساس گرما، که توسط دست لمس کننده چیزی کسب می شود، به عنوان مثال، گرمای آن چیز را به روشنی و وضوح  مشخص نمی کند.

 

۱۱

·    برای اینکه آن، نه فقط وابسته به گرمای چیز مربوطه، بلکه علاوه بر آن، وابسته به وضع سوبژکت، دستگاه گرمایی آن و وابسته بدان است که انسان قبلا کدام چیز گرم و یا سردی را لمس کرده است.

 

۱۲

·    امکان ناپذیری بررسی صریج اثر جمعبندی شده تأثیر متقابل میان سوبژکت و اوبژکت شناخت و بدین طریق، نیل به تعیین واضح و ثابت خواص اوبژکت که فقط وابسته بدان باشد، ما را عینا (به طور عینی و یا اوبژکتیو) به گذار به تفکر انتزاعی وامی دارد.

 

۱۳

·    البته می توان تعین عامی برای عینیت شناخت عرضه کرد که شامل حال کلیه فرم ها و مراحل شناخت باشد:

·    عینیت شناخت در معنی عامش، عبارت است از انطباق شناخت با وجود.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر