(320 ـ 398)
(942 ـ 1020)
تحلیلی از شین میم شین
شاهنامه
آغاز
کتاب
بخش هفتم
گفتار
اندر ستایش پیغمبر
·
تو را دانش و دین رهاند درست
·
در رستگاری ببایدت جست
·
وگر دل نخواهی که باشد نژند
·
نخواهی که دایم بوی (باشی) مستمند
·
به گفتار پیغمبرت، راه جوی
·
دل از تیرگی ها بدین آب، شوی
·
چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی،
·
خداوند امر و خداوند نهی
·
که خورشید بعد از رسولان مه
·
نتابید بر کس ز بوبکر، به
·
عمر کرد اسلام را آشکار
·
بیاراست گیتی چو باغ بهار
·
پس از هر دوان بود عثمان، گزین
·
خداوند شرم و خداوند دین
·
چهارم علی بود جفت بتول
·
که او را به خوبی ستاید، رسول
·
که من شهر علمم، علی ام، در است
·
درست این سخن قول پیغمبر است
·
گواهی دهم کاین سخن ها ز او ست
·
تو گویی دو گوشم پر آواز او ست
·
علی را چنین گفت و دیگر همین
·
کز ایشان قوی شد ـ به هر گونه ـ دین
·
نبی، آفتاب و صحابان چو ماه
·
به هم بستهٔ یکدگر را ست راه
·
منم بندهٔ اهل بیت نبی
·
ستایندهٔ خاک پای وصی
·
حکیم این جهان را چو دریا نهاد
·
برانگیخته موج از او، تندباد
·
چو هفتاد کشتی بر او ساخته
·
همه بادبان ها برافراخته
·
یکی پهن کشتی بسان عروس
·
بیاراسته همچو چشم خروس
·
محمد بدو اندرون با علی
·
همان اهل بیت نبی و ولی
·
خردمند کز دور دریا بدید
·
کرانه نه پیدا و بن ناپدید
·
بدانست کاو موج خواهد زدن
·
کس از غرق بیرون نخواهد شدن
·
به دل گفت:
·
« اگر با نبی و وصی
·
شوم غرقه، دارم دو یار وفی
·
همانا که باشد مرا دستگیر
·
خداوند تاج و لوا و سریر
·
خداوند جوی می و انگبین
·
همان چشمهٔ شیر و ماء معین»
·
اگر چشم داری به دیگر سرای
·
به نزد نبی و علی گیر، جای
·
گرت ز این بد آید گناه من است
·
چنین است و این دین و راه من است
·
بر این زادم و هم بر این بگذرم
·
چنان دان که خاک پی حیدرم
·
دلت گر به راه خطا مایل است
·
تو را دشمن اندر جهان خود دل است
·
نباشد جز از بی پدر، دشمنش
·
که یزدان به آتش بسوزد، تنش
·
هر آنکس که در جانش بغض علی است
·
از او زارتر در جهان زار کیست؟
·
نگر تا نداری به بازی جهان
·
نه برگردی از نیک پی همرهان
·
همه نیکی ات باید آغاز کرد
·
چو با نیکنامان بوی (باشی) همنورد
·
از این در، سخن چند رانم همی
·
همانا کرانش ندانم همی
پایان
ویرایش از دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر