سعدی
شیرازی
( ۵۶۸ -
۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت ششم
(گلستان با ب اول، ص 25 )
تحلیلی از شین میم شین
هرکه فریادرس
روز مصیبت خواهد
گو در ایام
سلامت، به جوانمردی کوش!
بنده حلقه به گوش،
ار ننوازی برود
لطف کن، لطف، که
بیگانه شود حلقه به گوش!
·
معنی تحت اللفظی:
·
اگر نسبت به بنده حلقه به گوش رفتار مهرآمیزی نداشته باشی
ترکت می گوید.
·
بنابرین، لطف پیش کن تا بیگانه حتی بنده ات شود.
1
·
سعدی در این بیت، دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک
تیک ارباب و بنده بسط و تعمیم می دهد.
·
در دیالک تیک ارباب و بنده نه رابطه ای دو طرفه، بلکه رابطه
واره ای یک طرفه برقرار است.
·
به عبارت دقیقتر، وابستگی یکی به دیگری، وابستگی بنده به
ارباب (بنده دار، خواجه) برقرار است.
·
بعید است که سعدی از این وابستگی بی خبر باشد.
2
·
سعدی اما علیرغم آن، دیالک تیک ارباب و بنده را از تضاد تهی
می سازد و میان دو قطب آن، یعنی میان ارباب و بنده علامت تساوی می گذارد:
·
بدین ترفند، این توهم توسعه داده می شود که گویا بنده
داوطلبانه تن به بندگی ارباب داده است.
·
چون فقط در چنین صورتی بنده به محض مشاهده نامهربانی ارباب
او را ترک می گوید.
·
این کرد و کار سعدی و بعدها حافظ معنائی جز تحریف رابطه
ارباب و بنده ندارد.
3
بنده حلقه به گوش،
ار ننوازی برود
لطف کن، لطف، که
بیگانه شود حلقه به گوش!
·
سعدی برای تحمیق هر چه بیشتر خواننده حتی گامی فراتر می نهد
و ادعا می کند که به جادوی لطف می توان هر کسی را به بنده حلقه به گوش خود بدل
ساخت.
·
البته به شاعر جماعت نباید عیب گرفت.
·
چون معذورند و می توانند بگویند که منظور شان تبلیغ رفتار
مهرآمیز میان اعضای جامعه است.
·
بیشک همین منظور را نیز دارند.
·
ولی تبلیغ سازش طبقاتی عملا به نفع طبقه حاکمه تمام می شود
و نه به نفع توده های در بند.
·
چون توده های رعیت و بنده و غلام و کنیز و نوکر چاره ای جز رفتار
احترام آمیز نسبت به طبقه حاکمه ندارند.
·
فرق هم نمی کند که بخواهند و یا نخواهند.
4
بنده حلقه به گوش،
ار ننوازی برود
لطف کن، لطف، که
بیگانه شود حلقه به گوش!
·
سعدی در این بیت، دیالک تیک داد و
ستد را به شکل دیالک تیک ابراز لطف و بنده سازی بسط
و تعمیم می دهد:
·
اگر می خواهی بیگانه داوطلبانه بنده حلقه به گوشت گردد،
یعنی داوطلبانه بر آزادی خویش چشم پوشی کند و تن به تحقیر از سوی تو در دهد (ستد) ،
او را از لطف خود برخوردار ساز. (داد)
5
·
این پند سعدی معنائی جز خرید و فروش انسان ها ندارد.
·
در فلسفه سعدی، تنها فرقی که سیب زمینی با انسان دارد، این
است که سیب زمینی نمی تواند مالک خود را داوطلبانه عوض کند و بسته به میزان لطف
اربابان به تصاحب این و یا آن درآید.
·
ظاهرا در زمان سعدی و حتی بعد در زمان حافظ، بساط بنده داری
و خرید و فروش انسان ها، در جوار مناسبات اجتماعی فئودالی همچنان رواج داشته و حتی
بنده ها، حلقه به گوش بوده اند.
6
·
سعدی مناسبات اجتماعی حاکم را، بی کم و کاست می پذیرد.
· چگونه می توان داشتن بنده را، سلب آزادی از انسان بوسیله
انسان را زیر علامت سؤال قرار داد، وقتی که خود پیامبر ادعای بنده خدا بودن داشته
و ضمنا خود بنده داشته است و با بنده خود همان رفتار مرسوم در جامعه بنده داری را
در پیش گرفته است؟
7
·
عقیده مذهبی، براحتی می تواند برای توجیه عقب مانده ترین
مناسبات اجتماعی به خدمت گرفته شود.
·
سعدی، نه خواهان برچیدن بساط بنده داری و نه طالب دست زدن
به نظام فئودالی حاکم است.
·
بنظر او سیستم اجتماعی باید به هر بهائی حفظ شود و انتقاد
او از پادشاهان و توانگران برای جلوگیری از انفجار توده ای است.
·
سعدی ایدئولوگ وفادار و سرسخت نظام فئودالی ـ بنده داری
حاکم است.
·
سعدی و اجدادش پرورده خوان پادشاه شیراز بوده اند و لذا او
قادر به فراتر گذشتن از چارچوب سیستم موجود نیست و در تحکیم مناسبات اجتماعی حاکم،
در جلوگیری از فرار رعایا و بنده ها و حتی در جلب آزادان بیگانه به بندگی پادشاهان
ذینفع است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر