۱۳۹۲ مرداد ۱۹, شنبه

چاله ها و چالش ها (312)


سرچشمه:
صفحه فیسبوک 
جلال سرفراز  
خنك آن قماربازي كه بباخت هر چه بودش 
بنماند هیچ الا هوس قمار دیگر
 
سال ها پيش در قطعه شعری از من خبرنگاری سرتق سر درآورد  كه در “ حدود رسمي يك روزنامه ” نمي گنجيد .
معمولا" “ حدود رسمي يك روزنامه ” را شرايط سياسي ـ اجتماعي حاکم و قدرت وقت تعيين مي كنند.
اما آن كه حرفه روزنامه نگاري را تنها بخاطر نان نمي گزيند، طبيعي است كه در چنين حدودي نگنجد.
او انساني است كنجكاو و جستجوگر، كه زاويه دیدش را خودش انتخاب مي كند.
اغلب از جاهاي ممنوع سر در مي آورد و از چيزهايي مي نويسد كه گروهي نمي پسندند.
اين است كه جاي درگيري  پيش مي آيد، و عرصه را بر او تنگ مي كنند.
فرقي نمي كند كه اين روزنامه نگار مسلمان باشد يا غير مسلمان. .
چپ باشد يا ليبرال.
او در جستجوي هوايي تازه است كه فضا را براي خواننده اي كه در شرايط اختناق در حاشيه هاي سپيد روزنامه دنبال واقعيت مي گردد، جذاب كند.
در واقع تلاش مي كند تا صورتك ها را (به قول فروغ) از “رخنه ی ديوار ” پس بزند. ي
عني همان چيزي كه سانسورچيان نمي پسندند.
 چنين روزنامه نگاري اگر هم در ردة “خودي ها ” باشد بزودي طرد مي شود و سر از ميان “ غير خودي ها ” و بيگانگان درمي آورد.
و واي به حال كسي كه جزو خودي ها نباشد.
اين يعني قوز بالاي قوز.
يعني خطر بيكاري، زندان  و همه  دشواري هايي كه كم و بيش در جريانش هستيم.
دست كم ممنوع القلمش مي كنند.
با اين حال ظاهرا" به خطر كردنش مي ارزد.
آن هم در شرايطي كه ديگر چيزي براي باخت نمانده باشد.

میم

·       اکنون دیری است که دیگر از این خبرها نیست.

1

·       طبقه حاکمه، دیگر همان طبقه حاکمه سابق نیست.

2

·       ثروت طبقه حاکمه بطرزی شگفت انگیزی تکثیر شده و نتیجتا توان بسیج عمال مزدور و خادم منافع استراتژیکی آن، ابعاد خارق العاده ای کسب کرده است.

3

·       اکنون مانی پولاسیون نه فقط ملت در مقیاس ملی، بلکه مانی پولاسیون بشریت حتی در مقیاس تمام ارضی (گلوبال) از بدو زایش برنامه ریزی می شود.
·        
·       مراجعه کنید به  مانی پولاسیون (تخریب افکار عمومی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری  


4

·       این روند و روال را در متروپول ها بهتر می توان دید:
·       بدین طریق توهم خود اندیشی به شکل تفکر مانی پولاتیو (از ریشه تحریف شده)  در مزرع باور هر فرد نشا می شود.

5

·       آن سان که خبرنگار و حتی پرولتر و دهقان ایدئولوژی طبقه حاکمه را بسان مردمک چشم خویش هم نمایندگی می کند و هم حفظ و حراست.
·       برای اینکه ایدئولوژی طبقاتی ضد خود را ـ به توهم ـ ایدئولوژی طبقاتی خاص خود تصور می کند و برای مادیت بخشیدن بدان چه بسا حتی از روی جنازه خود می گذرد.

6

·       از جلال چه پنهان، که حتی افشاگری های ژورنالیستی بر ضد اعضائی از هیئت حاکمه (مثلا رئیس جمهور و یا صدر اعظم،  حتی)  به وسیله ی مؤثری برای تحکیم حاکمیت هر چه بیشتر طبقه حاکمه بدل می شود:
·       این توهم که رسانه ها و ژورنالیست ها  از استقلال اندیشه و عمل برخوردارند تا اعماق ضمیر توده ها تزریق می شود:
·       عوام فریبی رادیکال و ریشه ای همین است!

7

·       دیری است که ساز و برگ تحمیق همگانی از سوی طبقه حاکمه بطرز شگفت انگیزی تکمیل و تدقیق شده است:
·       مینیاتوریزه شده است:
·       از ظرافت خارق العاده ای برخوردار شده است.

8

·       تنها شرط خر نگشتن در مهد «آزادی» و «دموکراسی» مانی پولاتیو، توخالی و بی محتوا تسلط به تئوری رهایش نهائی است که ضامن مطمئن خود اندیشی رادیکال است.      

زیستن ایران
شما هنرمند عزیز
 این واژه گنجیدن را چه سخت گرفته اید .
سال ها پیش در مقاله ای نوشته بودید:
«بسيارند کسانی که شعر و شخصيت کسرايی را در گرايش به جريان سياسی معينی در حوزه‌ی چپ برانداز می ‌کنند.
این درست است.
من اما بر آنم که شعر کسرايی در چنین کالبد تنگی نمی ‌گنجيد، ولی فراتر از این "حوزه" مخاطبان بسیاری داشت.

 میم

·       حق در این زمینه با جلال است.
·       شعر کسرائی بر بینش فلسفی ـ علمی ـ استه تیکی ـ تئوریکی وزینی استوار شده است.

زیستن ایران
بحث حق و ناحق نیست .
ماجرا دید مکانیکی در مفهوم گنجیدن است.

جلال

دوست گرامی.
متاسفانه منظور شما را نمی فهمم.
ممکن است من این واژة گنجیدن را درست بکار نگرفته باشم - که البته گمان نمی کنم.
خوشحال خواهم شد که در این مورد بیشتر توضیح بدهید.
منظور شما از «سختگیری» و « دید مکانیکی» در ارتباط با این واژه چیست؟
طبیعی است که اگر موضوع منطقا برایم روشن شود، حتما تجدید نظر خواهم کرد.

زیستن ایران

جناب جلال سرفراز عزیز و گرامی .
مرا ببخشید اگر کوتاه و نارسا گفتم .
حالا سعی میکنم پیامم را بیشتر توضیح بدهم .
دید مکانیکی منظورم این بود که روزنامه یا حزب سیاسی را ظرفی فرض کنیم و روزنامه نگار یا شاعر را مایعی .
خوب بسیار ساده است که بگوییم این حجم از مایع درون این ظرف نمی گنجد .
اما دید دیالکتیکی بررسی تاثیرات متقابل آنهاست .
اینکه چگونه روزنامه نگار یا شاعر و فعال سیاسی بر تشکیلات روزنامه یا حزب تاثیر می گذارد و آنرا با شخصیت و افکار خود متحول می کنند.
نتیجه ممکن است به ظاهر یکی باشد اما از یکی بوی نخواستن و رفتن و کمی تفرعن به مشام می رسد از دیگری بوی مبارزه سالم برای بهبود و تلاش برای تاثیر .

میم
اگر اجازه بدهید، ما این پیام شما را مورد تحلیل قرار دهیم.
 
ایرادات بینشی حریف

1

·       حریف فکر می کنند که مکانیکی ضد دیالک تیکی است.
·       باید گفت که این نظر ایشان نادرست است.

2

·       ضد دیالک تیکی، نه مکانیکی، بلکه  متافیزیکی است.

3

·       ضد مکانیکی نیز نه دیالک تیکی، بلکه دینامیکی است.

4

·       حریف احتمالا شنیده اند که ماتریالیسم دو نوع بوده است:
·       ماتریالیسم دیالک تیکی و ماتریالیسم متافیزیکی و در فرانسه در قرن 18، ماتریالیسم مکانیکی.
·       بیشک به همین دلیل تصور می کنند که ضد مکانیکی می شود دیالک تیکی.

5

·       ماتریالیسم مکانیکی نامیدن آن اما دلیل دیگر داشت:
·       ماتریالیسم فرانسه در قرن 18 به این دلیل مکانیکی نامیده می شد که تنها از علم مکانیک برای توضیح چیزها، پدیده ها و سیستم ها استفاده می کرد.
·       در آن زمان از علوم طبیعی تنها علم مکانیک توسعه یافته بود.
·       هولباخ همه چیز را حتی انسان را ماشین مکانیکی تصور می کرد.

6

·       ایراد دیگر حریف این است که می خواهند  که رابطه عضو و حزب را با دیالک تیک فرم و محتوا (ظرف و مظروف، ظرف و مایع)  توضیح دهند.
·       چنین کرد و کاری نادرست است.
·       وسیله همیشه باید با فونکسیون و هدف سازگار باشد:
·       با چرخ خیاطی نمی توان زمین را شخم زد و یا آشپزی کرد.

7

·       دیالک تیک عضو و حزب بسط و تعمیم دیالک تیک جزء و کل است و نه فرم و محتوا.

8
·       ایراد بعدی حریف عدم درک دیالک تیک فرم و محتوا ست:
·       فرم و محتوا بر خلاف پندار حریف، رابطه دیالک تیکی با هم دارند و در یکدیگر متقابلا تأثیر می گذارند و از یکدیگر تأثیر برمی دارند.

9

·       ایراد دیگر حریف این است که ماندن در حزب را بر رفتن از حزب ترجیح می دهند.

الف

·       اگر از تاریخ جنبش کارگری ـ کمونیستی اطلاع داشتند می دانستند که بلشویسم از بین الملل سوسیالیستی بیرون رفت و به مبارزه از خارج بر ضد آن برخاست.

ب

·       کمونیست های آلمانی حتی از حزب سوسیال ـ دموکرات آلمان بیرون رفتند و حزب اسپارتاکوس ها را تأسیس کردند که بعدا به حزب کمونیست آلمان تبدیل شد.
·       اتفاقا دید حریف مکانیکی است و نه دید جلال.
·       با پوزش از مداخله در بحث

جلال سرفراز

دوست گرامی.
من این واژة  گنجیدن را چندین و چندبار در شعرها یا نوشته هایم بکار برده ام، بی آن که بخواهم طرفی را «ظرف» و طرفی را «مایع» حساب کنم.
مثلا چند دهه پیش در شعری نوشته ام:

دنیای من بزرگترین است
 گنجایش بهار تو اما بیش
 ...

این که شما چه برداشتی کرده اید و می کنید بیشتر به ذهنیت خود شما مربوط است.
اگر در حوزة  واژگان زبان فارسی ایرادی به کار من وارد است، حرفی است.
در غیر این صورت این شما هستید که چنین برداشت هایی می کنید، و نه همه. با این حال ممنون از تذکر شما.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر