۱۳۹۲ مرداد ۱۹, شنبه

سیری در شعری از جهانگیر صداقت فر (11)


توانا بود هر که "دارا" بود
ز "ثروت" دل‌ پیر برنا بود   

تحلیلی از شین میم شین
سرچشمه:
سایت اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com

توانا بود هر که "دارا" بود
ز "ثروت" دل‌ پیر برنا بود  
  
·       عنوان این شعر جهانگیر صداقت فر از محتوای آن پرده برمی دارد:
·       این شعر  میدان رویاروئی جهانگیر صداقت فر با ابوالقاسم فردوسی است.

·       اختلاف نظری آشکار میان دو شاعر با فاصله زمانی حدود 1000 سال.

·       ما باید بر طبق معمول، این شعر را نخست تجزیه و بعد تحلیل کنیم.

توانا بود هر که "دارا" بود
ز "ثروت" دل‌ پیر برنا بود 

·       معنی تحت اللفظی بیت (عنوان شعر):
·       پیش شرط توانائی، ثروتمندی است و پیش شرط برنائی، ثروت است. 

1
 توانا بود هر که "دارا" بود

·       جهانگیر صداقت فر بر خلاف حکیم طوس، پیش شرط توانائی را نه دانائی، بلکه دارائی می داند.

·       نظر شاعر  در این مصراع را سعدی پیشاپیش نمایندگی کرده است:

هر که را زر در ترازو ست، زور در بازو ست.

·       بنظر سعدی، توانا بود هر که دارا بود.
·       یعنی برای توانا شدن باید زر اندوزی کرد.

·       ما در روند تحلیل اشعار و افکار سعدی بکرات به این نتیجه رسیده ایم که بندرت می توان در مقیاس جهانی حتی مکتبی فلسفی و یا معرفتی ـ نظری پیدا کرد که خطوط اساسی اش در گنجینه فلسفی شیخ شیراز یافت نشوند.

2
·       اکنون بار دیگر همین پدیده را تجربه می کنیم:
·       شاعری چندین قرن پس از مرگ سعدی، به همان نتیجه ای می رسد که سعدی رسیده است.

·       سؤال اما این است که چرا و به چه دلیل؟

·       ما به احتمال قوی در روند تحلیل این شعر به این پرسش نیز پاسخ خواهیم یافت.

3
هر که را زر در ترازو ست، زور در بازو ست.

·       سعدی با حکیم طوس اختلاف نظر جدی دارد:
·       حکیم طوس پیش شرط توانائی را دارائی معنوی (دانائی) می داند.

·       سعدی اما پیش شرط توانائی را بسان جهانگیر صداقت فر دارائی مادی (زر) می داند.

·       دارائی بنظر ما همیشه دیالک تیکی از مادی و معنوی است.

4
هر که را زر در ترازو ست، زور در بازو ست.

·       بنابرین می توان گفت که حکیم طوس و شیخ شیراز هر کدام نصفی از حقیقت عینی را نمایندگی کرده اند.
·       تئوری سعدی در این زمینه ـ بی اعتنا به اینکه خود او به عمق آن واقف بوده و یا نه ـ عطر ماتریالیستی ـ تاریخی با خود دارد:
·       سعدی ثروت مادی را منشاء قدرت می داند.

·       می توان گفت که حق با سعدی است:
·       قدرت اقتصادی تعیین کننده قدرت سیاسی و اجتماعی و فکری و فرهنگی و غیره است.

5

 هر که را زر در ترازو ست، زور در بازو ست.

·       کشف بزرگ مارکس موسوم به تز «درک ماتریالیستی تاریخ» نیز حاکی از آن است که بنی بشر قبل از پرداختن به تفکر، هنر، فلسفه، اخلاق، مذهب و غیره باید نیازهای اولیه خود را تولید کند:
·       خوراک، پوشاک، مسکن و غیره را.
·       یعنی ثروت اجتماعی را.

·       با شکم خالی نمی توان کسب دانش کرد، کتاب خواند، شعر گفت، فلسفه بافی کرد، موعظه مذهبی و یا اخلاقی شنید.
·       تولید مایحتاج اولیه بر معنویات تقدم دارد.

6
 توانا بود هر که دانا بود.

·       نظر حکیم طوس نیز به نوبه خود درست است:
·       دانائی پیش شرط توانائی است.

·       هیچ کاری بدون شناخت و شعور امکان پذیر نیست:
·       هر کاری از کله می گذرد:

·       هر کرد و کاری اندیشیده، برنامه ریزی شده و هدفمند است:
·       عمله و بنا قبل از بنای خانه، مدل فکری خانه را باید در کله خود بسازند.
·       بعد با مواد و مصالح ساختمانی مدل فکری خانه را مادیت بخشند.

·       بنابرین می توام گفت که توانا بود هر که بلحاظ مادی و معنوی دارا بود.

7
ز "ثروت" دل‌ پیر برنا بود

·       جهانگیر صداقت فر با صدور این حکم عملا در مقابل حکیم طوس جبهه می گیرد:
·       حکیم طوس دانش را سرچشمه برنائی انسانی می داند.
·       جهانگیر صداقت فر اما ثروت مادی را.

·       بنظر ما حق با حکیم طوس است.

·       شناخت و شعور (فلسفه، خرد) به شادابی روح و به برنائی روحی و روانی انسانی منجر می شود، حتی اگر ثروت چشمگیری در دسترس نباشد.

·       در غیاب دانش اما ثروت چه بسا به تخریب جسم و روح منجر می شود.

·       ثروت مادی اگرچه  امنیت مادی نصیب ثروتمند می سازد، ولی در غیاب شناخت و شعور می تواند به تخریب جسمی، روحی و روانی  او منجر شود.

·       بخش اعظم بیماران روانی از طبقات دارا تشکیل می یابد.

·       دلیل این اختلالات و نابسامانی های روحی و روانی در شیوه زیست انگل واره و یا فارغ از رنج کار است.
 
·       دختر شاه دست به انتحار می زند.
·       مادرش از کلکسیون قرص های روانی سخن بر لب دارد.

·       بنی بشر باید در روند کار و ببرکت کار ماهیت خود را تحقق بخشد و به زندگی خود معنا دهد.

·       ثروت اما بنی بشر را از رنج کار معاف می کند و به ذلت معنوی و روحی و روانی می کشد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر