۱۴۰۲ بهمن ۲۷, جمعه

خود آموز خود اندیشی (۸۸۸)

Bild

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شو

مقدمه

بخش اول

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۷۸)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
 

۱

خوشا وقت شوریدگان غمش

اگر زخم بینند و گر مرهمش

معنی تحت اللفظی:

مشخصه عاشق جماعت،

شوریده بودن از غم معشوق است.

فرق هم نمی کند که معشوق به آنان زخم بزند

و یا بر زخمشان مرهم بنهد.

 

 

در تئوری شناخت سعدی و به ویژه حافظ

همه چیز هستی

در مه غلیظی از ابهام فرو می رود،

 همه چیز هستی

غیرقابل شناسائی تلقی می شود،

 ندانمگرائی (اگنوستیسیسم)

یکه و تنها بر تخت زرین می نشیند

و

 در برهوت خردستیزی (ایراسیونالیسم)

  انسان

(سوبژکت خلع سلاح شده و بی عقل و تدبیر و هوش) نادانی و ناتوانی خود را بر گلدسته های رفیع جهان

به گوش جهانیان می رساند.

 

مقوله «عشق»،

 مثل خیلی از چیزها،

 در فلسفه سعدی و حافظ آلت دست قرار داده می شود و مثل «دختری معصوم» مورد هتک حرمت و تجاوز هر رهگذر هرزه قرار می گیرد.

 

بدین طریق،

مفهوم «عشق»

به رسواترین، آبرو باخته ترین و مظلومترین مفاهیم  بدل می شود،

محتوا و هویت خود را از دست می دهد

 و

هر شاعر دریده ای

به سلیقه و سیاق خود آن را به تخت می کشد و مورد تجاوز دلبخواه قرار می دهد.

 

مفهوم «عشق»

 ازهویت ماهوی خویش تهی می شود، مثل انسانی که از شخصیت و حیثیت و هویت خویش تهی شود.

مفهوم «عشق»

 باید در فلسفه علمی اعاده حیثیت یابد و آن باشد که هست:

سربلند و برابر حقوق با همه مفاهیم راسیونال دیگر.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر