۱۴۰۱ تیر ۱۸, شنبه

درنگی در طرز تفکر احسان طبری (۶)

Ist möglicherweise ein Bild von 1 Person

میم حجری

 

دو فرومایگی را هرگز نمی توان بخشید: 

۱

 فرومایگی خدمت به منافع خود، علیه منافع جامعه

۲

 فرومایگی خدمت به ستمگران و تاراجگران تاریخ، علیه عدالت و حقیقت.

۱
این دو نوع فرومایگی، در سرشت خود، یکی است.

 

اکنون

طبری

نظر ما را تکرار می کند:

این دو نوع فرومایگی

ماهیتا

فرقی با هم ندارند.

ما هم پس از اندکی دقت به این دو طبقه طبریستی فرومایگی

به

همین نتیجه رسیدیم.

طبری

اما

از خود نمی پرسد

که

اگر این دو نوع فرومایگی ماهیتا یکسانند،

پس 

سخن گفتن از دو نوع فرمایگی

غیر منطقی و غیر عقلی و حتی غیر تجربی است.

یعنی

طبقه بندی

بیهوده

است.

ولی

منظور طبری از ماهیت و یا سرشت،

نه

ماهیت،

بلکه چیز دیگری است.

طبری

بیگانه با مفاهیم فلسفی است.

یعنی

اصلا 

نمی داند که تعریف ماهیت چیست؟

فقط

طبری که نیست.

در حزب توده

احدی

حتی

نمی دانسته که تعریف ماهیت چیست.

اگرچه

مثلا 

نیک آیین

ترجمه مفهوم ماهیت

را

از

زباله های درسی استالینیستی در اتحاد شوروی

ترجمه کرده است.

و گرنه می بایستی این حرف های طبری به چالش کشیده شوند.

 

۲

این دو نوع فرومایگی، در سرشت خود، یکی است؛ 

یعنی از خوی جانورانه و سفله بهره کشان جامعه، و چاکرانِ چاکرانشان سرچشمه می گیرد

دلیل طبری بر هویت (یکسانی) ماهوی دو طبقه فرومایگی،
این است که هر دو از خوی حیوانی و سفله بهره کشان جامعه و چاکران چاکران شان سرچشمه می گیرد.
 
به این جمله طبری باید دقت دو چندان کرد:

 منشاء فرومایگی خدمت به منافع خود، علیه منافع جامعه

و

فرومایگی خدمت به ستمگران و تاراجگران تاریخ، علیه عدالت و حقیقت.

طبیعی
است
و
نه
جامعتی.
 
اما
منظور طبری از طبیعی هم نه طبیعی، بلکه خوی حیوانی است.
خوی حیوانی
را
طبری
مثل سعدی
ماهیت و یا سرشت 
می نامد.

طبری
ظاهرا
غرایز حیوانی مشترک بشری و جانوری
را
نمی شنسد.
مثلا
غریزه حفظ نفس
را
که
هر طلبه ای حتی می شناسد.
این هنوز چیزی نیست:

۳

این دو نوع فرومایگی، در سرشت خود، یکی است؛ 

یعنی از خوی جانورانه و سفله بهره کشان جامعه، و چاکرانِ چاکرانشان سرچشمه می گیرد

 
منشاء دو نوع اصلی فرومایگی،
علاوه بر خوی حیوانی بهره کشان جامعه،
خوی سفله (فرومایه) بهره کشان جامعه
است.
 
منشاء هر دو نوع فرمایگی،
خوی فرومایه بهره کشان جامعه
است.
 
فرومایگی از خوی فرومایه بهره کشان جامعه سرچشمه می گیرد.
اما
نه
از
خوی فرومایه هر کسی،
بلکه فقط  از خوی فرومایه بهره کشان جامعه.
 
بدین طریق
میان خوی فرومایه بهره کشان و بهره دهان جامعه
دیوار چین کشیده می شود.
یعنی
به
اعضای جامعه
بسته به تعلقات طبقاتی شان،
خوی طبیعی متفاوت
نسبت داده می شود.

این هم هنوز چیزی نیست:

۴

این دو نوع فرومایگی، در سرشت خود، یکی است؛ 

یعنی از خوی جانورانه و سفله بهره کشان جامعه، و چاکرانِ چاکرانشان سرچشمه می گیرد

این دو نوع فرومایگی ماهیتا یکسان
از
خوی جانورانه و سفه چاکران چاکران
یعنی
مثلا خود سربردگان، کدخدایان، سرکارگران
سرچشمه می گیرد.
 
اکنون
می توان
به
بیگانگی طبری
با
درک ماتریالیستی تاریخ
هم
پی برد.
 
طبری
نمی داند
که
کارفرمای برده و کدخدا و سرکارگر شدن
یعنی
تغییر جایگاه اجتماعی
به
تغییر اخلاق (خوی و رفتار و حتی طرز تکلم و نحوه ارزیابی و طرز تصور و تفکر و معاییر ارزشی و غیره) افراد منجر می شود.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر