۱۴۰۱ تیر ۲۷, دوشنبه

تحلیل دیگری از تراژدی «مهره سرخ» ـ شاهکار سیاوش کسرایی (۲۹)

 Siyavash Kasraei.jpg 

تحلیلی 

از

شین میم شین

 

۱۵

می کوفت سم پیاپی بر خاک، آن سمند

سر در نشیب زین

تهمینه می کند روی و موی

در برگرفته گردن آن باره جوان

در خویش می گریست و می کرد گفتگوی:

 

معنی تحت اللفظی:

اسب سهراب ـ سر در نشیب زین ـ سم بر زمین می کوفت.

تهمینه گردن آن سمند جوان را در بر گرفته بود و  روی و موی می کند و در خویشتن خویش می گریست و با خویشتن خویش گفت و گو می کرد.

 

۱۶

« آخر چرا نشانه یکتای تهمتن

آن شهره مهره را

بیهوده زیر جامه نهان کردی

 

و این گونه شوربخت پدر را

بدنام و تلخکام جهان کردی؟»

 

معنی تحت اللفظی:

«آخر چرا آن مهره معروف همگان را در زیر جامه نهان کردی و پدر شوربخت خود را بدنام جهان و تلخکام کردی؟»

 

انتقاد مادر از فرزند مجروح از این قرار است.

 

۱۷

سهراب خشم خورده و نالان

ز آن رو که ژاژخواه دهانی به نیشخند نگوید:

« نوخاسته را نگر که به بازو

بربسته نابجا

طوق و نگین رستم دستان»

 

معنی تحت اللفظی:

سهراب ـ خشمگین و نالان ـ دلیل پنهان کردن مهره را به مادر ناآشنا با روانشناسی اجتماعی حاکم توضیح می دهد:

هراس سهراب از آن بوده که یاوه گوئی به مذمت بگوید:

«تازه به دوران رسیده را باش که به ناروا، طوق و نگین رستم دستان به بازو بسته است!»

 

۱۸

آنگاه

تهمینه را به حوصله خواهان:

«مادر درود بر تو و بدرود

دردا که مرگ، دامنت از دست من ربود

 

مادر،

هر مهر کز برای منت در نهان بود

بی هر ملامتی

با تهمتن بدار که اینک

تنهاترین کسی است که در این جهان بود

 

با او بدار مهر که شایای آن بود

برخیز و رخ بشوی و برآرای گیسوان

دیگر نکن به زاری، آشفته ام روان»

 

معنی تحت اللفظی:

سهراب پس از توضیح دلیل کردوکار خویش، تهمینه را به صبر و بردباری فرامی خواند:

«مادر درود بر تو و بدرود!

دریغا که مرگ دامنت از دست من ربود.

اما هر مهری که نسبت به من داشتی، بدون کمترین سرزنشی ارزانی تهمتن بدار که اکنون تنهاترین کس جهان است.

ارزانی او بدار که شایسته مهر است!

ضمنا بلند شو و رخساره بشوی و گیسو بیارای و بیش از این، با ناله و زاری روانم را آشفته مساز!»

 

الف

از همین بند شعر، فراست غول آسای سیاوش عیان می گردد.

تار و پود این بند شعر به استدلالی علمی و هومانیستی سرشته است.

احساس تفاهم، همدردی و حتی ترحم فرزندی خردمند نسبت به پدر و درک موقعیت دشوار او.

 

ب

ضمنا در این بند شعر، نقش تسلی بخش دشوار و دیرین زنان و مادران منعکس می شود که بی حضورشان دنیا حداقل، نیمی از دنیویت خود را از دست می دهد.

 

پ

علاوه بر این، در این بند شعر از هومانیسم ژرف سهراب و ظرفیت عشق به همنوع ـ در هیئت مادر ـ  پرده برمی افتد.

سهراب با روانشناسی و اتیک (اخلاق) پهلوانان، تربیت شده است و روانش از ناله و زاری زجرآلود زنی و مادری پریشان می شود.

 

ت

در تراژدی «مهره سرخ»، حوادث معاصر کشور سیاوش انعکاس می یابند و در قهرمانان این اثر، کاراکتر خود سیاوش و همگنان کمیابش نیز.

این در واقع خود شاعر است که روانش از ضجه تهمینه ها براشفته می شود.

در هیئت تهمینه و رستم نیز خود شاعر است که در چنگ ضجه و اشک و درد، دست و پا می زند.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر