۱۴۰۱ مرداد ۳, دوشنبه

درنگی در اندیشه ای (۲۸۵)

Ist möglicherweise ein Bild von Hund und außen

 

میم حجری

 
گفتم از دست غمت سر به جهان دربنهم
نتوانم که به هر جا بروم در نظری
خفتگان را خبر از محنت بیداران نیست
تا غمت پیش نیاید غم مردم نخوری
سعدی

معنی تحت اللفظی:
از دست غمت تصمیم داشتم سر به جهان بگذارم
ولی در جهتی نمی توان به همه جا رفت.
خفتگان از غم بیداران بی خبرند
چون پیش شرط خوردن غم کسی
تجربه شخصی آن غم است.

 

سعدی در بیت اول
دیالک تیک جهت و جهان 

را
و
در بیت دوم
دیالک تیک خفته و بیدار 

را
و
دیالک تیک تجربه و دانش تجربی 

را
مطرح می کند.

 

ضمنا

برای استدلال و اثبات دیالک تیک تجربه و دانش تجربی (غم خوردن و غم مردم خوردن) 

دیالک تیک خفتگان و بیداران

(بی خبری خفتگان از بیداران، بی خبری بی تجربه ها از مجرب ها)

را

به

خدمت می گیرد.
 
اگر همین شعر را ما فردا تحلیل کنیم
تحلیل مان عمیقتر و علمی تر خواهد بود
به عوض هندوانه چپاندن زیر بغل همنوع،
بیندیشید.

 

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر