۱۴۰۱ تیر ۲۸, سه‌شنبه

درنگی در اندیشه ای (۲۶۵)

Ist möglicherweise ein Bild von 1 Person
 

میم حجری

 
کسی برای نفرت از دیگری زاده نشده است.
نفرت را خلایق می آموزند
بنابرین
عشق را هم می توان به آنان یاد داد.
برای اینکه احساس عشق
طبیعی تر از احساس نفرت است.
نلسون ماندلا


هی مان دلا
عشق و نفرت

اولا
چیزهای غریزی و طبیعی و لدنی و ننه زادی اند 

 و 

نه اکتسابی.

 
اگر شک داشتی
از خران افریقا بپرس تا عرشاد شوی و خرشاد شوی.

احساس عشق و نفرت
چه بسا
به
بنی بشر دیکته و تحمیل می شود.
یعنی
ارادی و اختیاری و دلبخواهی و عقلی نیستند.

 

خری

خر دیگری

را

می بیند

و

بی اختیار 

عاشقش می شود

و

یا

ازش متنفر می شود و لگدش می زند.


ثانیا

عشق و نفرت

چیزهای پسیکولوژیکی (روانی و روحی) اند

و

چیزهای پسیکولوژیکی

انعکاس حوادث مادی و جامعتی اند.

مثال:

دستفروشی 

را

می بینی 

که 

لاشخورهای شهرداری

مورد ضرب و شتم قرار می دهند

و

دلت از نفرت به لاشخور و سیستم جامعتی لاشخور پرور

پر می شود.

 

برای احساس نفرت از کسی و یا برای احساس عشق به کسی

نیازی به تحصیل و تدریس عشق و نفرت

نیست. 


ثالثا

عشق و نفرت


 طبقاتی اند:

آقایان و آقازادگان

چه بسا

عاشق لاشخورانند.

 

پایان


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر