۱۳۹۳ خرداد ۹, جمعه

سیری در شعر «عصیان بندگی» از فروغ فرخزاد (21)


فروغ فرخزاد
(1313 ـ 1345)
(1934 ـ 1966)
عصیان 
(۱۳۳۶)  
تحلیلی از شین میم شین

    7
گوسپندی در میان گله، سرگردان
آنکه چوپان است، ره بر گرگ بگشوده

آنکه چوپان است خود، سرمست از این بازی
«می» زده در گوشه ای آرام آسوده

·        بدین طریق، خدا در تئولوژی فروغ، خصلت و خوی انسان ستیزی و سادیستی کسب می کند.
·        خدا به مثابه دشمن بشریت نمودار می گردد.
·        بزعم فروغ 23 ساله، خدا ماهیتا ضد انسان است و ابلیس و نفس وسوسه گر و غیره و غیره بهانه و  آلت دست او هستند.
·        این جوهر تئولوژی (خداشناسی) فروغ است. 

می کشیدی خلق را در راه و می خواندی:
«آتش دوزخ نصیب کفرگویان باد!

هر که شیطان را به جایم برگزیند او
آتش دوزخ به جانش سخت سوزان باد!»

·        معنی تحت اللفظی:
·        خلق را به ریسمان خویش بسته بودی و می کشیدی و فریاد می زدی:
·        «هر کس که به الهیت من باور نداشته باشد و ابلیس را به جای من بپرستد، عذاب الیم در انتظار او ست!»

1
می کشیدی خلق را در راه و می خواندی:
«آتش دوزخ نصیب کفرگویان باد!

هر که شیطان را به جایم برگزیند او
آتش دوزخ به جانش سخت سوزان باد!»

·        فروغ در این دو بیت، دیالک تیک خدا و انسان را به شکل دیالک تیک بنده دار و بنده بسط و تعمیم می دهد و خدا را به مثابه ستمگری خود خواه تصور و تصویر می کند:
·        بشریت بدین طریق در تئولوژی فروغ، به بردگی مضاعف محکوم می شود:
·        بردگی مادی و بردگی ایدئولوژیکی!
·        انسان بزعم فروغ، هم بنده ی برده داران زمینی (اشرافیت بنده دار و فئودال و سرمایه داران) است و هم بنده برده دار آسمانی.
·        این نهایت ذلت است!
·        این پاوپریسم (بی همه چیزی) محض است.   

2
·        خدا در تئولوژی فروغ ضمنا بیمار روانی است.
·        خود خدا به مثابه انعکاس آسمانی ـ انتزاعی برده داران زمینی در کوره عقده های روانی بیشمار می سوزد.
·        آتش دوزخ به نحوی از انحاء آتش درونی و روانی خود خدای بنده دار است.
·        عذاب دوزخ در حقیقت عذاب درونی ـ تاریخی ـ طبقاتی خدایان بشر ستیز بنده دار است.
·        صفات و خصایلی که فروغ به خدای آسمانی نسبت می دهد، شباهت غریبی به صفات و خصایل نخبگان (رهبران، پیشوایان، سیاستمداران، فلاسفه و نظریه پردازان و غیره) طبقات واپسین دارند:
·        همه ی بیماری های روانی خدا را می توان در ابربشرهای شوپنهاور و نیچه و و هایدگر و هیتلر و خردستیزان دیگر بوضوح دید.
·        خدا در تئولوژی فروغ موجودی خردستیز است.  

آفریدی خود تو این شیطان ملعون را
عاصی اش کردی و او را سوی ما راندی

این تو بودی، این تو بودی، کز یکی شعله
دیوی این سان ساختی، در راه بنشاندی

·        معنی تحت اللفظی:
·        تو بودی که ابلیس نفرین شده را خلق کردی، بعد عاصی اش کردی و به جان بنی بشر انداختی.
·        تو بودی که از شعله آتش دیوی از این دست ساختی و بر سر راه بنی بشر نشاندی.

·        فروغ در این دو بیت به توضیح دوئالیسم خیر مطلق و شر مطلق از دیدگاه تئولوژی اسلامی می پردازد:  

1
آفریدی خود تو این شیطان ملعون را
عاصی اش کردی و او را سوی ما راندی

·        از دید فروغ و تئولوژی اسلامی میان ابلیس و خدا رابطه مخلوق و خالق بر قرار است.
·        ابلیس از دید تئولوژی اسلامی نیز یکی از ملائکه مقرب بوده و شب و روز مشغول عبادت خدا بوده است. 

2
آفریدی خود تو این شیطان ملعون را
عاصی اش کردی و او را سوی ما راندی

·        ابلیس اما به دلیل عدم اطاعت از دستور خدا نفرین شده است.
·        ابلیس به سجده در مقابل محصول کار خدا، یعنی حوا و آدم حاضر نشده و به دلیل این نافرمانی تنزل درجه و مقام یافته و از درگاه الهی طرد شده است.
·        این پدیده و روند، انعکاس پدیده و روندی زمینی است:
·        وقتی بنده، رعیت، پرولتر، نوکر، کلفت و زیر دست از فرمان ارباب سرپیچی کند، او هم به نوبه خود از بارگاه طبقه حاکمه طرد می شود.
·        خدا در این مورد بخصوص نیز انعکاس آسمانی ـ انتزاعی خدایان زمینی (طبقه حاکمه) است. 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر