۱۳۹۳ خرداد ۷, چهارشنبه

جهان و جهان بینی هوشنگ ابتهاج (39)


امیر هوشنگ ابتهاج (سایه)
(اسفند 1306)
 تحلیل واره ای از
شین میم شین
  
هنوز سوسیالیستم
ابتهاج:
«هرگز توده ‌ای نبودم، هنوز سوسیالیستم»
  امیر هوشنگ ابتهاج (هـ. الف. سایه) ـ شاعر و ادیب مشهور ایرانی ـ می‌گوید:
«من هرگز عضو حزب توده نبودم
اما معنای این حرف این نبود که سوسیالیسم را قبول ندارم
و حتی دوستانم در آن حزب را قبول ندارم.
من هنوز به سوسیالیسم باور دارم...»
ابتهاج این را در گفت‌ و گو با ماهنامۀ «مهرنامه» بیان کرده است.
 گفت ‌و گویی که به نوشتۀ محمد قوچانی ـ سردبیر «مهرنامه» ـ
نخستین مصاحبۀ «سایه» با نشریه‌ ای مکتوب است.

هنوز سوسیالیستم

·        این جمله (حکم، نظر، اندیشه) باید از نقطه نظرات زیر مورد تحلیل قرار گیرد:

الف
·        به عنوان زیرنظری از سایه در مصاحبه ای با «مهرنامه»:

ابتهاج:
«هرگز توده ‌ای نبوده ام، هنوز سوسیالیستم»

·         اصطلاح «زیرنظر» را به تقلید از اصطلاح ریاضی «زیرمجموعه» می سازیم.

ب
·        بلحاظ عینی (اوبژکتیف)

·        از این نقطه نظر که در این اندیشه ـ به مثابه شعور اجتماعی ـ کدام واقعیت عینی ـ به مثابه وجود اجتماعی ـ انعکاس می یابد.
·        بی اعتنا به اینکه سایه بداند و بخواهد و یا نداند و نخواهد.
·        بی اعتنا به اینکه سایه آن را آگاهانه بر زبان راند و یا آن بطور خودپو بر زبان سایه نشیند.

ت
·        بلحاظ عنوان سرتیتر مصاحبه.

·        سرتیتری که ایدئولوژی مصاحبه گر را و یا سردبیر «مهرنامه»  را و در تحلیل نهائی ایدئولوژی طبقه حاکمه را منعکس می کند.
پ
·        بلحاظ دلایل تشکیل آن به عنوان سرتیتر مصاحبه.

1
ابتهاج:
«هرگز توده ‌ای نبوده ام، هنوز سوسیالیستم»

·        «نشریه ای مکتوب» (؟!) به نام «مهرنامه» برای اولین بار با شاعر پیر پرولتاریا مصاحبه می کند.
·        قاعده این است که وقتی کسی خرد اندیشنده ی لازم برای تحلیل ایدئولوژی کسی را نداشته باشد، یا به مصاحبه با او می پردازد و یا خاطرات تصادفی شیرین و تلخ، دست و پا شکسته و توخالیِ به خاطر مانده خود و یا حریفی را به روی کاغذ می آورد.

·        هیچکدام از این دو شیوه به درد شناخت کسی و یا حزبی نمی خورد.

·        از مصاحبه و خاطره ولی می توان بی شرمانه و عوامفریبانه «ماهی دلخواه خود را و در تحلیل نهائی ماهی دلخواه طبقه حاکمه را گرفت.»

2
ابتهاج:
«هرگز توده ‌ای نبوده ام، هنوز سوسیالیستم»

·        کشف دلیل تبیین این جمله از سوی سایه دشوار نیست.
·        به احتمال قوی، این پاسخ سایه به پرسش مصاحبه گر بوده است.
·        پاسخ سایه به پرسشی با محتوای زیر:
·        «آیا شما توده ای و مؤمن به سوسیالیسم  بوده اید؟»

3
·        مسئله درست همینجا ست:
·        چرا باید چنین سؤالی از شهروند برابرحقوقی پرسیده شود و ضمنا به اطلاع سکنه کشور و جهان رسانده شود؟ 

·        توده ای بودن سایه و باور او به سوسیالیسم، چه ربطی به این و آن دارد؟

·        آنهم در شرایطی که هزاران عضو همان حزب و باورمند به همان سوسیالیسم یا وحشیانه شقه شقه و طعمه ددان بر و بیابان شده اند،  یا پس از زجر و شکنجه و رسوائی تفاله شان به جهنم جامعه پس داده شده تا به تدریج نفله شوند و یا از میهن خویش  بیرون رانده شده اند تا در غربت مهاجرت در فرم دیگری از تنهائی، بی آبروئی، ذلت و رسوائی تخریب شوند؟

·        چرا خبرنگار «مهرنامه» از اعضای ریز و درشت طبقه حاکمه نمی پرسد که آیا عضو احزاب فاشیستی و فوندامنتالیستی، فئودالی و یا برده داری و یا سرمایه داری بوده اند و یا نه؟

·        چرا سوابق شغلی و سیاسی جناح های سبز و سیاه هیئت حاکمه از حضرات پرسیده نمی شود، ولی از توده ای نبودن توده ای ترین شاعر کشوری و از باور او به سوسیالیسم سرتیتر سرهم بندی می شود؟

4

·        به همین دلیل می توان گفت که این جور مصاحبه ها، نه مصاحبه، بلکه فرم دیگری از بازجوئی اند.

·        پس از شکست سوسیالیسم، رسانه های همگانی امپریالیستی در آلمان غربی نیز همین فونکسیون را به عهده گرفتند.
·        بازجوئی از کمونیست های آلمان شرقی و شکنجه پسیکولوژیکی دردناک آنان در رسانه ها و در ملأ عام نیز صورت گرفت.

·        پدران پیر پرولتاریا در شوهای تلویزیونی مورد بازجوئی بی شرمانه و تهوع انگیز قرار گرفتند.
·        آن سان که حتی بعضی از شخصیت های هنری شخصیت مند جلسه بازجوئی رسانه ای را با جسارت مدنی علنی ترک گفتند.

5
 ابتهاج:
«هرگز توده ‌ای نبوده ام، هنوز سوسیالیستم»

·        همین اعتراف سایه به توده ای نبودن، نشانه سیطره تفتیش عقاید قرون وسطائی در دهه دوم قرن بیست و یکم است.
·        پیر پرولتاریا به تجربه تلخ و خونینی دریافته که با مشتی فوندامنتالیست دد واره و درنده سر و کار دارد و فوندامنتالیسم، همشیره فاشیسم است که مکتبی خردستیز، انسانیت ستیز، بی حساب و کتاب، بی فراست و فهم و بی رحم است.

·        و احتیاط در مقابل ددان خردستیز از واجبات است.

·        به همین دلیل سایه به عدم عضویت خویش در حزب توده اقرار می کند تا ساعات و یا روزهای آخر عمر خود را نه در جهنم اوین، بلکه در آرامش گورستانی غربت سپری سازد.
·        تا حداقل اشعارش اجازه انتشار بیابند.
·        تا خانواده و دوستان و خویشانش از اهانت و ایذای لات ها و لومپن های بی خبر از خرد و خدا در امان بمانند.
6
ابتهاج:
  هنوز سوسیالیستم

·        این فرمولبندی بظاهر جسارت آمیز سایه در عین حال، سرشار از احتیاط و تأمل و کنسرواتیسم است.

·        «هنوز» سر و مر و گنده ی نشسته در آغاز این جمله ی سایه حاوی هزاران مفر از کنام ددان است.

·        اگر احیانا بازجوئی رسانه ای به بازجوئی رسمی در سیاهچال های رسمی و مخفی فوندامنتالیسم بدل شد، سایه می تواند با اشاره به واژه «هنوز»  بگوید که چند ساعت پس از این بازجوئی رسانه ای امام زمان مسلح به شمشیر برنده تر از اشعه لیزر را به خواب دیده و توبه کرده و مسلمان شده است.

·        مسلمان هم که بی تردید باید یا برده دار، یا فئودال و یا سرمایه دار خونخوار خونریز باشد.

·        در قاموس فوندامنتالیسم، مسلمانی با سوسیالیسم همان رابطه ای را دارد که آب زمزم با آتش دوزخ.

7

ابتهاج:
«هرگز توده ‌ای نبوده ام، هنوز سوسیالیستم»

آیت الله فلسفی با سپهبد  تيمور بختيار [۱۳۴۹-۱۲۸۲] 

·        سایه در بازجوئی  رسانه ای می گوید که توده ای نبوده است.
·        اما هنوز سوسیالیست است.

·        توده ای نبودن به معنی کمونیست نبودن است.

·        واژه «کمونیست» در قاموس پدران فئودالیسم و فوندامنتالیسم به معنی «خدا نیست» است.
·        به معنی کفر محض است.
·        به معنی محاربه با خدا و رسول اکرم و ائمه اطهار است.

آیت الله فلسفی
 
·        آخوندی بی خبر از خرد و فلسفه به نام فلسفی در فردای کودتای 28 مرداد از رادیوی کودتا فتوا داد که «کمو» یعنی خدا و «کمونیست» قاعدتا و بی تردید یعنی «خدا نیست.»  
·        و عملا به تأیید کودتای امپریالیستی و حمایت علنی از آن پرداخت.

8
ابتهاج:
«هرگز توده ‌ای نبوده ام، هنوز سوسیالیستم»

·        هم سایه می داند و هم آخوندها به تفاوت و تضاد سوسیالیسم با کمونیسم پی برده اند.
·        سوسیالیست با کمونیست تفاوت و حتی تضادی عظیم دارد.

·        می توان سوسیالیست بود و مؤمن به خدا و رسول اکرم و ائمه اطهار بود.
·        می توان سوسیالیست بود و ضمنا طرفدار دو آتشه نظامات اجتماعی برده داری، فئودالیسم و سرمایه داری بود.
·        می توان سوسیالیست بود و حتی ضد کمونیست افراطی و آشتی ناپذیر بود.

·        بی دلیل نیست که آخوندها و اجامر و اوباش قبل از قبضه قدرت سیاسی و اقتصادی، امیر مؤمنین را نه کمونیست، بلکه سوسیالیست نامیده اند.
·        کمونیسم اسلامی هم هرگز نداشته ایم و نداریم.
·        ولی سوسیالیسم  اسلامی داشته ایم و دیگر نداریم.
·        ولی اگر برای عوامفریبی لازم بود، می توان گنجشک برده داری، فئودالیسم و یا سرمایه داری را رنگ سرخ زد و به عنوان بلبل سوسیالیسم  اسلامی فروخت.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر